هیچ وقت

/hiCvaqt/

مترادف هیچ وقت: ابداً، اصلا، هرگز، هیچگاه

متضاد هیچ وقت: همواره، همیشه

برابر پارسی: هیچگاه | هیچگاه

معنی انگلیسی:
never

لغت نامه دهخدا

هیچ وقت. [ وَ ] ( ق مرکب ) هرگز. هیچ گاه :
چو من دستگه داشتم هیچ وقت
زبان مرا عادت «نه » نبود.
مسعودسعد ( دیوان ص 123 ).
ای بزرگی که مثل توننمود
هیچ وقتی سپهر آینه وار.
مسعودسعد.

فرهنگ فارسی

هرگز هیچگاه

مترادف ها

never (قید)
هیچ، ابدا، حاشا، هرگز، هیچگاه، هیچ وقت

فارسی به عربی

ابدا

پیشنهاد کاربران

یک قلم. [ ی َ / ی ِ ق َ ل َ ] ( ص مرکب، ق مرکب ) نوشته هایی که به یک قلم و به یک شیوه نوشته شده باشد. ( ناظم الاطباء ) . || کنایه از تمام و مجموع. ( از آنندراج ) . همه. بالکل. ( غیاث ) . همگی. جملگی. تماماً. ( ناظم الاطباء ) :
...
[مشاهده متن کامل]

بس که فکرم یک قلم گردید صرف نوخطان
نامه ٔعصیان من چون مشق طفلان شد سیاه.
محمد سعید اشرف ( از آنندراج ) .
عالم به یک قلم شده در چشم من سیاه
تا زیر مشق خط شده روی چو ماه تو.
ملامفید بلخی ( از آنندراج ) .
خطش گرفته صفحه ٔ رو را به یک قلم
یارب کسی مباد به روز سیاه من.
ملامفید بلخی ( از آنندراج ) .
الهی پرتو از نور یقین ده شمع جانم را
بشوی از حرف باطل یک قلم لوح بیانم را.
مخلص کاشی ( از آنندراج ) .
|| یک جا. یک بار. یک باره. در میان بازاریان مصطلح است ، گویند: فلانی یک قلم صدهزار تومان جنس خرید.
یک قلمه. [ ی َ / ی ِ ق َ ل َ م َ / م ِ ] ( ص نسبی، اِ مرکب ) کل. تمام. مجموع. همه. ( یادداشت مؤلف ) : قاضی از عالم رفته مولانا ضیاءالدین قاضی یک قلمه ٔ کرمان شده. ( مزارات کرمان ص 22 ) . و رجوع به یک قلم شود.

هیچ وقت:هِشوَخ ( گویش کرمانی )
هیچگاه، هرگز
هیچ وقت . هرگز
هرگز

بپرس