واردان

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

واردان. ( اِ ) جوال و غرار. ( ناظم الاطباء ) ( شعوری ). || وردنه. ( ناظم الاطباء ). واردن. رجوع به وردنه شود.

فرهنگ فارسی

(اسم ) چوبی کمه دو سر آن باریک و میانش ضخیم است و خمیر نان را بوسیل. آن تنک سازند .

پیشنهاد کاربران

عجب!اره ارث بابای تو و گل محمد حیات بوده!اون بیچاره ی بدبخت اینجا هیچ جایی نداشته و نداره
روستایی در ایرندگان محل زندگی گل محمد حیات و پسرانش است

بپرس