والمیدن


معنی انگلیسی:
lie, lollop, relax

لغت نامه دهخدا

والمیدن. [ ل َ دَ ] ( مص مرکب ) دراز کشیدن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). به یک سوی بدن مستریح دراز کشیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). واکشیدن. لم دادن. به فراغت خوابیدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) دراز کشیدن و استراحت کردن لم دادن : (( رفت از ایران تا زمانی و المد در هتل ها یکه و تنها لمد. ) ) ( بهار )

فرهنگ عمید

لم دادن، دراز کشیدن.

مترادف ها

hang out (فعل)
اویختن، سماجت ورزیدن، مسکن کردن، والمیدن

پیشنهاد کاربران

بپرس