وثاقت راوی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در این نوشتار به مقوله جرح و تعدیل پرداخته می شود؛ یعنی به وسیله چه الفاظی می توان وثاقت راوی را سنجید و آن را به دست آورد و چه نشانه هایی وجود دارد که اگر بر راوی منطبق باشد، دلیل بر وثاقت او خواهد بود؟
این مسأله، از دیرباز مورد توجه علما و فقها بوده، که راویان سالم را از افراد ناباب جدا و معرفی کنند. دلیل این امر، رونق یافتن بازار جعل حدیث بود، تا آن جا که در گوشه و کنار جهان اسلام، برای هر کاری حدیث جعل می کردند؛ مانند جریان معاویه و عمر عاص و جعل حدیث از ناحیه آنان و جریان مدینه و پیازهای شخصی که روی دست او مانده بود و به فروش نمی رسید.«ابو هریره»، حدیث ی درباره ی فضیلت پیاز جعل کرد و پیازها در اسرع وقت فروخته شد. ابو هریره گفت: «سمعت حبیبی رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ : من أکل بصل عکه فی بکّه و جبت له الجنّه» و این کار از ناحیه ابوهریره آن قدر تکرار شد، که خلیفه دوم او را به شلاّق محکوم کرد. «ابن أبی العوجاء» هنگام کشته شدن گفت: «من چهار هزار حدیث جعل و در بین احادیث شما داخل کردم.» ده ها مورد از این قبیل جعل حدیث، باعث شد، تا علما در صدد برآیند و راه هایی را برای تشخیص حدیث صحیح از سقیم، نصب کنند. برای شناخت وثاقت راوی، راه های گوناگونی وجود دارد.
← تصریح معصوم ـ علیه السّلام ـ
۱.ثقه؛ ۲. عدل؛ ۳. عین؛ ۴. حجت؛ ۵. وجه؛ ۶. مُتْقِن؛ ۷.ثَبَت؛ ۸. حافظ؛ ۹. ضابط؛ ۱۰.یُحْتَجُّ بحدیثه؛ ۱۱. صدوق؛ ۱۲. یکتب حدیثه ینظر فیه؛ ۱۳.لا بأس فیه؛ ۱۴.شیخ؛ ۱۵. جلیل؛ ۱۶.صالح الحدیث؛ ۱۷. مشکور؛ ۱۸.خیر؛ ۱۹. فاضل؛ ۲۰. خاص؛ ۲۱. صالح؛ ۲۲. مسکون الی روایته؛ ۲۳. مضطلع بالروایه؛ و الفاظ دیگری که آنها را در منابع ذیل می توان یافت. شهید ثانی می فرماید: «شک نیست که الفاظِ عدل، ثقه، حجت و صحیح الحدیث، برای توثیق و تعدیل صراحت دارند؛ ولی سایر الفاظِ مذکور، برای این مسأله صراحت ندارند.» سپس دلیل هر یک را بیان می دارد.علامه صدر می فرماید: «کسانی که عدالت را به معنای وجودِ ملکه ی راسخ در وجود انسان می گیرند، الفاظی را برای تعدیل ذکر می کنند، که صریح باشد؛ ولی بسیاری از علما، عدالت را به معنای ملکه راسخ شرط نکرده اند؛ بنابراین هر لفظی که دلالت بر مدح کند، هر چند صریح در تعدیل نباشد، کفایت می کند. غالب علما، پنج لفظ اول را مفید توثیق و سایر الفاظ را مفید مدح دانسته اند، که روایت، در فرض اول صحیح و در فرض دوم، حسن خواهد بود؛ زیرا علمای فقه و حدیث، بین توثیق (تعدیل) و مدح، فرق گذاشته اند. توثیق، اثبات وثاقت راوی به صورت روشن و مشخص و با الفاظی مثل ثقه ـ ثبت ـ حجه ـ عین ـ وجه است؛ ولی مدح، تعریف راوی است، که به حدّ توثیق نمی رسد؛ مثل لفظ جلیل و مشکور و....
قواعد عام توثیق
توثیق بر دو گونه است: خاص و عام. مراد از توثیق خاص، آن است که در کتاب های رجال تصریح شده باشد که فلان راویِ خاص و معین، ثقه است یا الفاظ دیگری آمده باشد، که دالّ بر توثیق وی باشد چنان که قبلاً یادآور شدیم. مراد از توثیق عام، آن است که راویان در ضمن یک قاعده ی کلی و عمومی (نه شخصی خاص)، توثیق شده باشند؛ مانند قاعده ی «توثیق بنو فضال»، قاعده ی «اصحاب اجماع»، قاعده ی «شیخوخت اجازه» و... که در این زمینه علما، قواعدی را جعل و معین ساخته اند که اگر بر راوی منطبق باشد، دلیل بر توثیق او خواهد بود؛ گرچه نظریات درباره ی این قواعد، مختلف است. بعضی، مثل وحید بهبهانی، همه ی آن را و بعضی دیگر، مثل ابو علی حائری، صاحب منتهی المقال پاره ای از آن را پذیرفته و بعضی مثل آیت الله خویی و شهید ثانی ، قسمت کمی را قبول کرده و قسمت اعظم آن را منکر شده اند. این اختلاف، به مبنای رجالی هر فقیه بستگی دارد.
← راوی از مشایخ اجازه باشد
...

پیشنهاد کاربران

بپرس