وخیم

/vaxim/

مترادف وخیم: بحرانی، بغرنج، پیچیده، خطرناک، خطیر، درام، دشوار، سخت، مخاطره آمیز، مهلک، وبیل

برابر پارسی: ناگوار

معنی انگلیسی:
acute, critical, deep, desperate, grave, high, parlous, serious, dangerous, noxious

لغت نامه دهخدا

وخیم. [ وَ ] ( ع ص ) دشوار. ( غیاث اللغات ) ( از ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || سنگین و گران. ( غیاث اللغات ) ( دهار ) ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || مرد گران و ناموافق. ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ). مرد سنگین و گران و ناپسند. ( ناظم الاطباء ). ج ، وِخام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اوخام. ( ناظم الاطباء ). || ناسازگار و ناموافق.( فرهنگ فارسی معین ) : و بحکم آنک برنج زار است آب آن وخیم باشد و ناگوار. ( فارسنامه ابن بلخی ).|| بد و زشت. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : اگر در کار خوض کند [ شیر ] که عاقبتی وخیم... دارد... از وخامت آن او را بیاگاهانم. ( کلیله و دمنه ). عاقبت وخیم کدام است. ( کلیله ودمنه ). این جوری وخیم و ظلمی عظیم بود که بر این حیوان رفت. ( سندبادنامه ). اندیشید که عصیان بر ولی نعمت خویش عاقبتی وخیم دارد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || ( طعام... ) طعام ناگوارد. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ناگوارنده. ( مهذب الاسماء ). || ( بلد... ) شهر ناموافق برای ساکنانش. ( از اقرب الموارد ). شهر ناموافق باشندگان. شهر ناموافق و ناسازگار برای سکنی ̍. ( ناظم الاطباء ). || شی وخیم ؛ چیز وباآور. [ وبی ]. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

سخت، دشوار، سنگین، ناگوار، ناسازگار، گران جان
( صفت ) ۱ - دشوار سخت . ۲ - سنگین گران . ۳ - ناسازگار ناموافق . یا عاقبت و خیم . فرجام بد پایان بد : چه خون ریختن کاری صعب است وبی تامل در آن شروع پیوستن عاقبتی وخیم دارد و پشیمانی وحسرت در آن مفید نباشد .

فرهنگ معین

(وَ ) [ ع . ] (ص . ) دشوار، سنگین ، ناگوار.

فرهنگ عمید

۱. سخت، دشوار، خطرناک.
۲. بد، ناگوار.
۳. [قدیمی] ناسازگار.

جدول کلمات

سخت

مترادف ها

serious (صفت)
فکور، جدی، سخت، مهم، فربه، سنگین، خطر ناک، وخیم، خطیر

critical (صفت)
قطعی، بحرانی، انتقادی، منتقدانه، وخیم، نکوهشی

fatal (صفت)
مصیبت امیز، کشنده، مهلک، وخیم، مقدر

dire (صفت)
ترسناک، شوم، وخیم، مهیب

crucial (صفت)
قاطع، وخیم، بسیار سخت

tense (صفت)
سفت، سخت، وخیم، ناراحت، کشیده، عصبی وهیجان زده

sthenic (صفت)
شدید، نیرومند، وخیم، تندکار

فارسی به عربی

جدی , حرج , زمن , قاتل , مریع

پیشنهاد کاربران

بیم همان whimبمعنی خیال وهوا وفکر منفی است بهمین دلیل بیشتر با کلمه متضادش امید میاد وبیم وامید زیاد بکار میره و همین کلمه معرب شده و بصورت وهم در عربی بکار میرود
اننچه را امروز بیم میگوییم در پهلوی بَه هیم / بخیم / پخیم /و خیم میگقتند گمانم در عربی وخیم به خیم را از پارسی گرفته انرا به وخم و وخامه گردانده
دوستان وخیم معرب بدخیمه چرا ناگوار گذاشتین؟ ناگوار یعنی چیزی که قابل هضم نیست یا گوارشش سخته

بپرس