ولدالزنا


مترادف ولدالزنا: تخم حرام، حرامزاده، زنازاده، مادربخطا

متضاد ولدالزنا: حلال زاده

لغت نامه دهخدا

ولدالزنا. [ وَ ل َ دُزْ زِ ] ( ع ص مرکب ) زاده حرام. ( غیاث اللغات ). حرام زاده. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) ( آنندراج ). || ( اِ مرکب ) پروانه ها و کرم ها و دیگر حشرات که در ایام برشکال پیدا میشوند، و به طلوع ستاره سهیل بمیرند. ( آنندراج ) ( از غیاث اللغات ) :
ولدالزناست حاسد منم آنکه طالع من
ولدالزناکُش آمد چو ستاره یمانی.
نظامی.
رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود.

فرهنگ فارسی

زاده حرام حرام زاده .

فرهنگ معین

(وَ لَ دُ زِّ ) [ ع . ] (ص مر. ) حرامزاده ، زنازاده .

فرهنگ عمید

۱. زنازاده، حرام زاده، خشوک، سنداره، سندره.
۲. (اسم ) [قدیمی، مجاز] کرم شب تاب که به اعتقاد قدما با طلوع ستارۀ سهیل می میرد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] وَلَدُ الزِنا به معنای زنازاده، فرزندی است که از رابطهٔ نامشروع زن و مرد به دنیا آمده باشد. از ولدالزنا در بخش های مختلف کتاب های فقهی همچون نماز، اجتهاد و تقلید بحث می شود. در روایات بسیاری هم از آن سخن آمده است.
از جمله احکام شرعی ولد الزنا این است که از والدین خود ارث نمی برد و همچنین به فتوای فقیهان نمی تواند عهده دار برخی مناصب شرعی مانند امامت جماعت باشد.
ولدالزنا به معنی فرزندی است که از رابطهٔ نامشروع زن و مرد به دنیا می آید. از این عنوان در ابواب مختلف فقهی بحث شده است. مسائل مرتبط با ولدالزنا را می توان در بخش هایی مانند نماز، اجتهاد، تقلید، ازدواج، قضا و شهادات ملاحظه نمود.

دانشنامه آزاد فارسی

ولدُالزّنا
رجوع شود به:نوزاد نامشروع

پیشنهاد کاربران

ناروازاده
خشوک. [ خ ُ / خ َ ] ( اِ ) حرام زاده. ( از برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( از شرفنامه منیری ) . لقیطه. ( شرفنامه منیری ) . ولدالزنا. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
ایا بلایه اگر کار کرد پنهان بود
کنون توانی باری خشوک پنهان کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

منجیک.
تا فراوان شود تجربت جان و تنم
کاین خشوکان را جز شمس قمر نیست ابی.
منوچهری.
هر که بد اصل یا خشوک بود
فتنه زاید چو با ملوک بود.
لطیفی.
گفته من حلال زاده طبع
نبوم مر خشوک را پازاج.
سوزنی.
ای نیم حلالزاده و نیم خشوک.
سوزنی.
ای همچو مهین مار بدآویز خشوک.
سوزنی.
گر فلک نقص علم زاد چه شد
از بلایه چه زاد غیر خشوک.
شمس فخری.
در وجود ما هزاران گرگ و خوک
صالح و ناصالح و خوب و خشوک.
مولوی.

ترک ها به این عبارت در زبان عامیانه خود و خودمانی ولدرزنه میگویند
بی نکاح زاده : حرامزاده، آنکه بی نکاح از مادر متولد شود.
( ( بدخور از بی نکاح زاده بتر
ز آنکه از او بار به کشد استر ) ) ( حدیقه، ۶۸۷ )
( فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی های سنایی، دکتر محمد شفیع صفاری )
مال زاده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) قحبه زاده و حرام زاده. ( آنندراج ) . زاده زنا و حرام زاده. ( ناظم الاطباء ) . || زن جلب. ( آنندراج ) . قرمساق. ( ناظم الاطباء ) .

بپرس