ویزا

/vizA/

مترادف ویزا: روادید

برابر پارسی: روادید

معنی انگلیسی:
visa, vise

لغت نامه دهخدا

ویزا. ( فرانسوی ، اِ ) روادید. توشیح و امضای گذرنامه از طرف هیأت سیاسی کشوری که دارنده گذرنامه قصد رفتن بدان را دارد، و آن به منزله اجازه ورود صاحب گذرنامه به آن کشور است.

فرهنگ فارسی

امضای گذرنامه ، روادید، امضائ گذرنامه، روادید
(اسم ) توضیح و امضای گذر نامه از طرف هیئت سیاسی کشوری بیگانه که بمنزل. اجاز. ورود صاحب گذرنامه به آن کشور است روادید

فرهنگ معین

[ فر. ] (اِ. ) مجوز ورود اتباع یک کشور به کشور دیگر.

فرهنگ عمید

اجازه نامه ای که نمایندۀ یک کشور، برای سفر به آن کشور، به اتباع بیگانه می دهد، روادید.

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: روادید) تأیید رسمیِ مقامات دولتی که بر روی گذرنامه یا پاسپورت ثبت می شود، و نشان دهندۀ کنترل و اعتبار گذرنامه توسط کشوری است که شخص دارای ویزا قصد ورود قانونی به آن کشور را دارد. ویزای ورود مشخص می کند که دارندۀ ویزا اجازۀ رسمی دریافت کرده تا بتواند وارد کشوری شود. هدف اصلی ویزای ورود دادن اختیار به دولت برای کنترل کردن ورود خارجیان و بیگانگان به داخل یک کشور است. این ویزاها بر دو گونۀ عمده اند: ویزای ورود برای اشخاصی که قصد ورود به کشوری را دارند با مدت زمان معیّن صادر می شود و ویزای ورود مهاجرتی برای اشخاصی که خواستار ورود و اقامت دائم در کشوری اند صادر می شود. نوع دیگر ویزا ویزای خروج است. بعضی کشورها خواستار آنند که شهروندانشان ویزای خروج که بیانگر اجازۀ دولت جهت ترک کشور، پیش از مسافرت و اقامت در خارج، است را بگیرند. با محدودکردن ویزاهای خروج، چنین کشورهایی می توانند روند مهاجرت را کنترل یا متوقف کنند. در میان ملت هایی که استفاده از ویزای خروج را باب کردند، رژیم فاشیست در ایتالیا از ۱۹۲۲ تا ۱۹۴۳ و رژیم نازی در آلمان از ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ درخور ذکرند. چین و تعداد دیگری از کشورها این کار را تا به امروز ادامه می دهند. برخی کشورها برحسب توافقاتی که بین خود به عمل می آورند برای همه شهروندان یا تنها برای مأموران دولتی یا فقط دیپلمات های خود صدور روادید را لغو می کنند. برخی دیگر از کشورها نیز برای جلب گردشگران بیشتر اصولاً صدور روادید را برای همه بازدیدکنندگان از آن کشورها لغو می کنند.

جدول کلمات

روادید

مترادف ها

visa (اسم)
ویزا، روادید، روادید گذرنامه

فارسی به عربی

تأشیرة

پیشنهاد کاربران

جوازسفر
مُجَوز ورود، مجوز عبور، اجازهٔ ورود، اجازهٔ اقامت
روادید . . . . . اجازه ورود . . . . .

بپرس