پاافزار

/pA~afzAr/

مترادف پاافزار: ارسی، پاچپله، پای پوش، کفش، گیوه، ملکی، موزه

معنی انگلیسی:
shoe

لغت نامه دهخدا

پاافزار. [ اَ ] ( اِ مرکب ) پاپوش. کفش. خف. پافزار. پااَوزار.

فرهنگ فارسی

کفش، پاپوش، پای افزار، پاافزارویااوزار
( اسم ) جوبی بانداز. نعلین که جولاهگان بهنگام بافندگی پای در آن گذارند و بر دارند پاافشار پالوح پای اوژاره.
پاپوش کفش

فرهنگ معین

(اَ ) (اِمر. ) کفش ، پاپوش .

فرهنگ عمید

کفش، پاپوش، پایدان: با تو رضوان نهاده پیش بهشت / چند کرت عصا و پاافزار (انوری: ۱۸۳ ).

پیشنهاد کاربران

در زبان گیلکی به کفش میگن اورسی. پا افزار هم میگن
کفش

بپرس