پاپی شدن


معنی انگلیسی:
bother, gibe, harass, harassment, pursue, taunt, torment, worry, rile, to hound or persecute, to insist or urge on

لغت نامه دهخدا

پاپی شدن. [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) پاپی شدن امری را؛ اصرار ورزیدن در آن. دنبال کردن آن.

فرهنگ فارسی

( مصدر )۱- پاپی شدن در امری.اصرار ورزیدن ۲ - امریرا دنبال کردن تعقیب کردن . ۳ - پاپی شدن کسی را. ایراد گرفتن بر او اذیت کردن وی ایذا .
پاپی شدن امری را اصرار ورزیدن در آن

مترادف ها

persecute (فعل)
ازار کردن، دنبال کردن، پاپی شدن، جفا کردن، دائما مزاحم شدن و اذیت کردن

hound (فعل)
تعقیب کردن، با تازی شکار کردن، پاپی شدن

insist (فعل)
پاپی شدن، سماجت کردن، پافشاری کردن، اصرار ورزیدن، تکیه کردن بر

فارسی به عربی

کلب الصید

پیشنهاد کاربران

دیگه بیشتر از این معنی نداره.
ولی وقتی انگلیسی رو فارسی تایپ بکنی میشه همون پاپی.
اما نوع خوندن پاپی توله سگ با پا، پی خودمون فرق داره.
اتفاقا از اون کلماتیه که هیچ ربطی به زبان دیگر نداره
...
[مشاهده متن کامل]

پا یعنی همون پای انسان
پی هم یعنی پیگیری کردن. مثلا الان سوال میپرسیم پیه فلان چیز رفتین؟
خداروشکر این از زبان عربی نیومده

فک کنم در زبان خارجی به معنی توله سگه
پا پی شدن: [عامیانه، اصطلاح] تعقیب کردن، در صدد تحقیق بر آمدن.
لطفا بدون اطلاعات حرف نزنید. "پاپی" یک قومیت بزرگ در غرب کشور است و معنای پیرو و دنباله رو است. ریشه آن هم پیروی از یکی بزرگ ایل آنها است.
پافشاری، الحاح!
آویزون!
در امری اصرار ورزیدن، سِمِج بودن، سِماجت! - دنبال کردن، تعقیب کردن، پیگیر! - ایرادگرفتن، توجه کردن، بند کردن، گیر دادن، قفلی زدن!

بپرس