پایین امدن


معنی انگلیسی:
alight, down

فرهنگ فارسی

( پایین آمدن ) ( مصدر ) ۱- بزیر آمدن فرود آمدن پیاده شدن هبوط منحط شدن انحطاط مقابل بالا رفتن . ۲- خوابیدن و فرو ریختن سقف و دیوار و مانند آن رمبیدن : سقف و دیوار و مانند آن رمبیدن : سقف خانه ام پایین آمد . ۳- کم شدن ارزان شدن نازل شدن : هزینه پایین میاید . یا پایین آمدن از خر شیطان .

فرهنگ معین

( پایین آمدن ) (مَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - به زیر آمدن . ۲ - فروریختن سقف . ۳ - ارزان شدن ، کاهش قیمت .

جدول کلمات

پایین آمدن
فرود
فرود

مترادف ها

dip (فعل)
تعمید دادن، پایین امدن

descend (فعل)
فرود امدن، پیاده شدن، فروکش کردن، سرازیر شدن، نزول کردن، پایین رفتن، پایین امدن

fall (فعل)
چکیدن، سقوط کردن، تنزل کردن، پایین امدن، ویران شدن

فارسی به عربی

انخفاض , انزل , سقوط

پیشنهاد کاربران

( فروآمدن ) فروآمدن. [ ف ُ م َ دَ ] ( مص مرکب ) فروافتادن و ریخته شدن خانه و دیوار. ( آنندراج ) . پایین آمدن و افتادن :
بسنگ آسیا ماند بگردش
فروآید همی چون سنگ بر سر.
ناصرخسرو.
کدام دیده به روی تو باز شد همه عمر
...
[مشاهده متن کامل]

که آب دیده به رویش فرونمی آید.
سعدی.
|| پایین آمدن سر به کنایت از احترام و تعظیم یا سازش و موافقت :
به این هفت هیکل که دارد سپهر
سرم هم فروناید از راه مهر.
نظامی.
|| سازگار شدن. درساختن :
ترا سری است که با ما فرونمی آید
مرا دلی که صبوری از او نمی آید.
سعدی.
|| ماندن. پیاده شدن. منزل کردن : از جیحون گذر کرد و بر ساحل قطان فروآمد. ( ترجمه تاریخ یمینی ) . || فروآمدن به چیزی ؛ میل کردن بدان. ( آنندراج ) .

alight
Descend
سرازیر شدن
فرود آمدن از . . . .
نزول
( بزیر آمدن ) بزیر آمدن. [ ب ِ م َ دَ ] ( مص مرکب ) ( از: ب زیر آمدن ) پیاده شدن. فرود آمدن. ( یادداشت بخط مؤلف ) : پس از منبر بزیر آمد و بخانه اش بردند. ( قصص الانبیاء ص 238 ) . پس از منبر بزیر آمد و اسامه را بخواند و امیر کرد. ( قصص الانبیاء ص 233 ) . داود از کوه بزیر آمد و در میان لشکر خویش و آن مسلمانان وی را دعا گفتند. ( قصص الانبیاء ص 148 ) . || سرنگون شدن. به پستی رسیدن :
...
[مشاهده متن کامل]

بزیر اندرآمد سر راستی
پدید آمد از هر سوئی کاستی.
فردوسی.

افول، فرود، تنزل
کاهش پیدا کردن . سقوط کردن . سر پایینی
متضاد : صعود . بالا رفتن

افول
تنزل

بپرس