پس انداز کردن


مترادف پس انداز کردن: اندوختن، ذخیره کردن، صرفه جویی کردن

معنی انگلیسی:
by, reserve, save, to save

لغت نامه دهخدا

پس انداز کردن. [ پ َ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) یخنی نهادن. ذخیره کردن. اندوختن. پس دست نگاه داشتن. پستائی کردن. پس افکندن. اذّخار.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ذخیره کردن صرفه جویی کردن .

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) (مص م . ) ذخیره کردن ، صرفه جویی کردن .

مترادف ها

save (فعل)
اندوختن، نگاه داشتن، پس انداز کردن، نجارت دادن، رهایی بخشیدن، پس انداختن

فارسی به عربی

انقذ ، اِدّخار

پیشنهاد کاربران

Put away
اندوختن . . . . . . . جمع کردن . . . . . . . کنارگزاشتن. . . .

بپرس