پشت کوژ

لغت نامه دهخدا

پشت کوژ. [ پ ُ ] ( ص مرکب ) پشت کوز. خمیده. خم گشته. پشت دوتا. خمیده قامت. پشت خم :
وگر بیاید زانگونه باز بایدگشت
که خان ز دشت کتر پشت کوژ و روی آژنگ.
فرخی.
|| کنایه از فلک باشد.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- خویده قامت پشنت خم پشت کوز . ۲- فلک .

فرهنگ عمید

کسی که غوز دارد یا پشتش از پیری خمیده، کوژپشت، خمیده، خمیده قامت.

پیشنهاد کاربران

بپرس