پنیرک

/panirak/

معنی انگلیسی:
fairy - cheeses, mallow

لغت نامه دهخدا

پنیرک. [ پ َ رَ ] ( اِ مرکب ) گیاهی است که در مناطق معتدله روید با گلی سرخ و روشن و در طب بکار است. و شبیه به خطمی با برگهای خرد و همیشه میل به جانب آفتاب دارد و با گردش آفتاب بگردد. در فرهنگ اسدی خطی آقای نخجوانی آمده است : پنیرک گیاهی است ستبر و برگ او گرد هر جا که قرص خورشید میرود از آنسو همی گردد - انتهی. خُبازی. ملوکیّه. نان کلاغ. ورَتاج. آفتاب گردک. خطمی. خوشک. توله. پنیره. و تخم پنیرک را به شیرازی تخم خرو نامند.
|| و بعض لغت نامه ها که به پنیرک معنی نیلوفر و حرباء داده اند غلط است چون یکی از معانی پنیرک آفتاب گردک است و آفتاب گردک بمعنی حِربا و نیلوفر نیز هست ، این دو معنی را به پنیرک نیز داده اند :
ذبولی که خیزد ز داءالثمانین
تلافیش مشکل بود از پنیرک.
اثیر اخسیکتی.

فرهنگ فارسی

آفتاب گردک، نان کلاغ، ورتاج، خطمی کوچک، دبوکی
( اسم ) گیاهی ازتیر. پنیر کیان که پایاست و ارتفاعش ۳٠ تا ۶٠ سانتیمتر و دارای کرکهای درازاست که بحالت خودرو در جنلگلها و اراضی غیر مزروع روییده میشود.

فرهنگ معین

(پَ رَ ) (اِمر. ) گیاهی است بیابانی دارای برگ های پهن و گل های سرخ و بنفش ، بلندیش تا ۶٠ سانت می رسد، همراه با گردش آفتاب می چرخد. آفتاب گردک ، ختمی کوچک ، نان فلاخ هم می گویند.

فرهنگ عمید

گیاهی با برگ های پَهن و چین خورده که همیشه رو به آفتاب دارد و با گردش آفتاب می گردد، نان کلاغ، ورتاج.

فرهنگستان زبان و ادب

{Malva} [گیاهان دارویی] سرده ای از پنیرکیان شامل گیاهان یک ساله یا چندسالۀ افراشته یا خیزان با برگ های متناوب یا ساده یا پنجه ای یا لَپ دار و جام گل پنج بخشی و گلبرگ های واژتخم مرغی و ناخنک دار در قاعده به رنگ های قرمز یا زرشکی یا صورتی یا آبی یا سفید و میوۀ...

گویش مازنی

/panirek/ گل ختمی - مغز ساقه ی درخت خرما که از الیاف به هم تنبیده و مشهود تشکیل شود ۳گیاهی که خاصیت دارویی دارد ۴شیر ترشیده

واژه نامه بختیاریکا

تولِه

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:لاواترا

جدول کلمات

ورتاج, آفتاب گردان

پیشنهاد کاربران

واژه پنیر
معادل ابجد 262
تعداد حروف 4
تلفظ panir
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: panīr]
مختصات ( پَ ) [ په . ] ( اِ. )
آواشناسی panir
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
🖕🖕🖕🖕🖕🖕🖕🖕🖕
واژه پنیرک از ریشه ی واژه پنیره است واژه پنیره از ریشه ی واژه پارسی پنیر است.

در زبان ترکی به این گیاه� قوش اَب بَیی� گفته می شود. که از کلمه ی �ات مک، اک مک، اب بک� آمده است به معنی نان در زبان فارسی. چؤرک در زبان ترکی. و بدین صورت �گیاه نان کلاغ� نام گرفته است. در زبان تورکی � قوش چؤریی� و �قوش اب بیی� نیز گفته می شود.
در لری بختیاری
پنیرک: توله
خبازی

بپرس