پوزش گر

لغت نامه دهخدا

پوزشگر. [ زِگ َ ] ( ص مرکب ) شفیع. عذرخواه. خواهشگر :
چو بشنید پرویز پوزشگران
برانگیخت از هر سویی ، مهتران
بنزد پدر تا ببخشد گناه
نبرد دم و گوش اسپ سیاه.
فردوسی.
گه گرفتن بت صد هزار کودک و مرد
بدو شدندی فریادخواه و پوزشگر.
فرخی.

فرهنگ فارسی

( صفت )۱-عذر خواه.۲- شفیع خواهشگر.

فرهنگ عمید

۱. عذرخواه، خواهش گر.
۲. شفیع.

پیشنهاد کاربران

بپرس