پچ

لغت نامه دهخدا

پچ. [ پ ُ ] ( ص ) پوچ. پوک. میان تهی. و این کلمه مخفف پوچ است :
هستم ز شرّ چونار ز دانه به تیرمه
وز خیر پُچ میانه چو اندر بهار سیر.
سوزنی.

پچ. [ پ ِ ] ( اِخ ) نامی است که آرناؤدها و ملل اسلاو به قصبه ایپک دهند. رجوع به ایپک شود.

فرهنگ فارسی

پوچ، پوک
( صفت ) میان تهی پوک پوچ .
نامی است که آرناودها و ملل اسلاو به قصبه ایپک دهند

فرهنگ عمید

= پوچ

گویش مازنی

/pach/ آماده کردن شالی زار برای کشت - نرم کردن کلوخ شالی زار & پیچیدن - یک نخ سیگار – یک نخ

واژه نامه بختیاریکا

پرچ؛ خار پرچ. مثلاً خرزا پچ سر ره یعنی خرزا همیشه باعث زیان است و اوست که علی رغم انتظار مانع می شود و آسیب می رساند.
( پِچ ) نمایان؛ برجسته

دانشنامه عمومی

پچ (شهر کوزوو). پچ ( به صربی: Пећ ) شهری در منطقه پچ کشور کوزوو است که در سرشماری سال ۲۰۱۱ میلادی، ۷۵٬۴۱۱ نفر جمعیت داشته است. [ ۱]
عکس پچ (شهر کوزوو)عکس پچ (شهر کوزوو)عکس پچ (شهر کوزوو)عکس پچ (شهر کوزوو)عکس پچ (شهر کوزوو)عکس پچ (شهر کوزوو)

پچ (مجارستان). پچ ( به مجاری: Pécs ) یکی از شهرهای مجارستان است که در جنوب غربی این کشور قرار گرفته است. نام رومی این شهر سوپیانه و تاریخ بنیان گذاری آن سالهای آغاز سده دوم میلادی است. جمعیت شهر پچ در سال ۲۰۰۷ برابر ۱۵۶٫۶۴۹ نفر بوده است. پچ پنجمین شهر بزرگ کشور مجارستان است. شیراز از ۱۰ مه ۲۰۱۶[ ۱] با این شهر خواهرخوانده می باشد.
عکس پچ (مجارستان)عکس پچ (مجارستان)عکس پچ (مجارستان)عکس پچ (مجارستان)عکس پچ (مجارستان)عکس پچ (مجارستان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

پوک

پیشنهاد کاربران

پِچ کردن ( PETCH ) :در گویش شهرستان بهاباد به معنای له کردن است.
در قدیم، حشرات را زیر کفششون پِچ می کردند ولی امروزه قفل های نرم افزار ها را پَچ می کنند.
پَچ کردن ( PATCH ) : در گویش رایج دنیای دیجیتال به معنای روشی برای شکستن قفل ها و لایسنس هاست.
پچ ؛ با کسر پ، در گویش شهرستان بهاباد به معنی له و مچاله، پچ کردن یعنی له کردن
برای یادسپاری بهتر:فردی به دوستش میگه پِچ پِچ نکن ( ساکت باش ) تا من این زنبوری که روی زمین نشسته ، پِچش کنم ( لهش کنم ) .
پچ ؛ با فتحه پ : به معنی له در گویش شهر بابکی
پچ کردن : له کردن

بپرس