پگاه

/pegAh/

مترادف پگاه: بامداد، سپیده دم، سحر، صبح، صبحدم، فجر، فلق، زود

متضاد پگاه: دیر

فرهنگ اسم ها

اسم: پگاه (دختر) (فارسی) (تلفظ: pegāh) (فارسی: پگاه) (انگلیسی: pegah)
معنی: هنگام صبح زود، سپیده دم، صبح زود، سحر
برچسب ها: اسم، اسم با پ، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

پگاه. [ پ َ / پ ِ ] ( اِ مرکب ، ق مرکب ) بگاه. سخت زود.زود ( بامداد ). سپیده دم. سفیده صبح. صبح زود. صبح نخستین. صبح صادق. سَحر. سرگاه. بَکر. بُکرَة. فجر.عُجسَة. غدوة. غداة. غدیّة. ( منتهی الارب ) :
سپهبدش را گفت [ خاقان چین ] فردا پگاه
بخواه از همه پادشاهی سپاه.
دقیقی.
ببود آن شب و بامدادن پگاه
گرانمایگان برگرفتند راه.
فردوسی.
چو شب روز شد بامدادان پگاه
تبیره برآمد ز درگاه شاه.
فردوسی.
ببود آن شب و بامداد پگاه
بپرسش بیامد بدرگاه شاه.
فردوسی.
همی گفتم از بامداد پگاه
بپوزش بیایم بر تو براه.
فردوسی.
چو شب روز شد بامداد پگاه
بفرمود تا بازگردد سپاه.
فردوسی.
بخسپ امشب و بامداد پگاه
برو تا به ایوان او بی سپاه.
فردوسی.
ببود آن شب و بامداد پگاه
چو خورشید بنمود زرین کلاه...
فردوسی.
بخفت آن شب و بامداد پگاه
بیامد بدرگاه بیمر سپاه.
فردوسی.
ببود آن شب و بامداد پگاه
ز ایوان بیامد بنزدیک شاه.
فردوسی.
ببود آن شب و بامدادان پگاه
به آرام بر تخت بنشست شاه.
فردوسی.
بفرزند گفت ای گزین سپاه
مکن جنگ تا بامداد پگاه.
فردوسی.
دگر روز هم بامداد پگاه
بخوان برمی آورد و بنشست شاه.
فردوسی.
بمیدان شدی بامداد پگاه
برفتی کسی کو بدی دادخواه.
فردوسی.
سپیده دمان مرد با مهر شاه
بر مؤبدان مؤبد آمد پگاه.
فردوسی.
دگرروز گرسیوز آمد پگاه
بیاورد با هدیه پیغام شاه.
فردوسی.
چو یک هفته بگذشت هشتم پگاه
نشست از بر تخت پیروز شاه.
فردوسی.
شبی با سیاوش چنین گفت شاه
که فردا بسازیم هر دو پگاه
ابا گوی و چوگان به میدان شویم
زمانی بتازیم و خندان شویم.
فردوسی.
چنان بد که یک روز موبد پگاه
بیامد بنزدیک آن نیک خواه
فردوسی.
چواز خواب بیدار گشتی پگاه
همی تاخت باید به آئین شاه.
فردوسی.
چنین داد پاسخ که فردا پگاه
بکوه هماون رسند آن سپاه.
فردوسی.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

سحر، صبح زود، سروقت
۱- صبح زود اول بامداد . ۲- زود مقابل دیر .

فرهنگ معین

(پِ ) (ق مر. ) ۱ - صبح زود. ۲ - زود.

فرهنگ عمید

۱. صبح زود، سحر.
۲. (قید ) هنگام سحر.

پیشنهاد کاربران

عزیزی بابک رو پاپک کرده . دوست عزیز
اتابک و بابک
آتابیک
بای بیگ
بای یا بئی : مرد محترم
کمی به ساختار کلمات مشابه دقت کنیم .
پگاه : پگاه به معنی : صبح صادق ، سحر، بامداد ، سپیده دم .
پگاه به معنی صبح زود است
اسم من پگاه هستش
سپیده دم - پاکترین لحظه
پگاه به معنی صبح زود
هم معنی های مهم: چریغ افتاب ، سپیده دم، شبگیر
پگاه یعنی روشن شدن نور آسمان بین شب و روز ( یعنی همون اول صبح زود که رنگ آسمان از سیاهی به سوی روشنایی میره )
پگاه از ریشه بک به معنی درخشنده نورانی هم خانواده با بکان برابر با درخشان ، بکابک برابر با درخشندگی نور در نور ، بابک یا پاپک برابر روشنای آشکار است
سیاه ( سی آه ) و هر کلمه ایی آه داشته باشد. تورکی است. مثل سپاه. گی یاه. گناه. نگاه. پگاه. شاه. ماه. کاه. گاه. واه ( واهی ) . داه ( داهی ) . راه. جاه. چاه. آگاه. . . . . . . . . .
تیغ سحر
پِگَ، یا پِگاه؛ در زبان لری و به صورت عام، به معنای روشنایی روز پیش از غروب آفتاب می باشد!
پگاه : صبح زود، سحر ، سپیده دم ، فلق ( عربی )
پگاه به معنی بامداد صبح زود یا همچین چیزیه
پگاه به معنی شبگیر - در پگاه نوعی صداقت هم وجود دارد . آشکار کننده.
درضمن اسم دختر بنده هم هستش.
پگاه یعنی سپیده دم به مجاز سحرخیز
پگاه:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " پگاه" می نویسد : ( ( پگاه می باید در پهلوی پت گاسpatgās بوده باشد. " پگاه "، در معنی شبگیر و آغاز روز وارونه ی "بیگاه" است به معنی شامگاه و پایان روز. ) )
( ( چنان بَد که ابلیس روزی پگاه،
...
[مشاهده متن کامل]

بیامد، بسان ِیکی نیکخواه. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 279. )

بام
پگاه ینی صبح زیبا، بامداد
پگاه به معنی صبح زود, سحر, بامداد ویا سپیده دم است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس