پیاده سازی


معنی انگلیسی:
demodulation

فرهنگستان زبان و ادب

{implementation} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی] محقق ساختن یک طرح نرم افزاری و عملیاتی نمودن آن

پیشنهاد کاربران

اجرایی کردن
عملی کردن
اجرا

ای کاش نقش کلمه در جمله هم توضیح داده میشد ، مثلا:
پیاده سازی ( اسم )
البته من نمیدانم که نقش دستوری اش چیست و در اینترنت به دنبال همین سئوال خودم میگشتم
implement
launch

بپرس