پیدایش تفسیر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مسلمانان در صدر اسلام خواسته های خود را در قرآن جست و جو می کردند و پاسخ خود را به روشنی دریافت می داشتند؛ زیرا قرآن به زبان آنان نازل گردیده بود و با روش ها و شیوه های کلامی خودشان با آنان گفت و گو می نمود. از این جهت بر آنان سهل و آسان بود تا مطالب خود را بدون دشواری از قرآن دریافت دارند و گاه اگر با ابهامی در بیان قرآنی روبه رو می شدند حل مشکل نیز بر ایشان آسان بود؛ با مراجعه مستقیم به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) هرگونه ابهام یا اشکالی را مرتفع می ساختند.
و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین؛ و قرآن را بر تو فرستادیم که روشنگر همه چیز و رهنمود و رحمت و نویدی است برای مسلمانان.قرآن کریم یگانه منبع سرشار معارف عالیه اسلام و مبانی احکام شریعت است و هر که بخواهد بر تعالیم حکیمانه اسلام دست یابد، باید ریشه آن را در قرآن ردیابی کند. مسلمانان در صدر اسلام خواسته های خود را در قرآن جست و جو می کردند و پاسخ خود را به روشنی دریافت می داشتند؛ زیرا قرآن به زبان آنان نازل گردیده بود و با روش ها و شیوه های کلامی خودشان با آنان گفت و گو می نمود. از این جهت بر آنان سهل و آسان بود تا مطالب خود را بدون دشواری از قرآن دریافت دارند و گاه اگر با ابهامی در بیان قرآنی روبه رو می شدند حل مشکل نیز بر ایشان آسان بود؛ با مراجعه مستقیم به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) هرگونه ابهام یا اشکالی را مرتفع می ساختند.پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) نیز وظیفه خود می دانست که در رفع ابهام یا توضیح و بسط آنچه قرآن به اجمال گفته است، با بیان روشن و رسا خواسته های آنان را برآورد. پیامبر اسلام علاوه بر وظیفه تبلیغ، وظیفه تبیین را نیز بر عهده داشت، و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون؛ و قرآن را بر تو فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده روشن سازی، باشد که بیندیشند.از این رو، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) نقش راهنما و هدایت را ایفا می نمود، و مردم نیز وظیفه داشتند تا خود بیندیشند و آگاهانه مطالب را دریافت کنند.قرآن بیشتر به گونه ای کلی و سربسته، اصول معارف یا مبانی احکام را بیان داشته و این وظیفه پیامبر بود که آن را شکافته، شرح و تفصیل آن را بیان کند؛ زیرا این بیان (گاه در گفتار و گاه در رفتار یا تقریر آن حضرت) در اختیار مسلمانان قرار می گرفت. تمامی احادیث شریف که از مقام رسالت صادر گشته، شرح و بسطی است برای بیانات کوتاه و فشرده قرآن کریم، مانند صلوا کما رایتمونی اصلّی: نماز را آن گونه که من می خوانم بخوانید یا، خذوا عنی مناسککم؛ نحوه انجام مراسم حج را از من فرا گیرید و هرچه از این قبیل دستورات صادر شده، تفاسیری است برای آیه هایی از قبیل، و اقیموا الصلاة؛ و نماز را برپا دارید یا، ان الصلاة کانت علی المومنین کتابا موقوتا؛ نماز، بر مومنان در اوقات معین مقرر شده است و آیه: و لله علی الناس حج البیت؛ بر مردم است که حج خانه (خدا) را برای خدا انجام دهند. تمامی دستورات راجع به شرایط و واجبات نماز و حج و غیره، بلکه همه دستورات شرعی در تمامی ابواب عبادات و معاملات و غیره، شرح و بسط بیانات کوتاه و فشرده قرآن است.علاوه بر این، پیامبر به طور مداوم قرآن را آیه به آیه که بر صحابه تلاوت می فرمودند، مواضع ابهام آن را نیز برطرف می ساختند و راه استنباط و بهره ور شدن از مفاهیم عالیه قرآن را به آنان می آموختند.طبری در تفسیر خود از عبدالله بن مسعود (صحابی بزرگ و معروف پیامبر) چنین روایت می کند: هر یک از ما (صحابه) که ده آیه از قرآن می آموختیم، از آن نمی گذشتیم مگر آنکه معنا و شیوه عمل به آن را نیز از پیامبر دریافت می کردیم. ابوعبدالرحمان سلمی (دست پرورده عبدالله بن مسعود) می گوید: اساتید قرائت ما (صحابه کبار) چنین گزارش دادند که از پیامبر درخواست می کردند تا قرآن را بر ایشان تلاوت فرماید، و هرگاه ده آیه را می آموختند، از آنها نمی گذشتند مگر آنکه نحوه عمل آنها را نیز از وی می آموختند؛ از این رو تلاوت قرآن را همزمان با تفسیر و نحوه عمل به آن می آموختند. مقصود از نحوه عمل، شیوه استنباط فروع مسائل از اصول کلی مطرح شده در قرآن است؛ لذا یک جا و همزمان، تلاوت، تفسیر و شیوه استنباط را از محضر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرا می گرفتند. گاه که هیبت محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) صحابه را فرا می گرفت و آنان را از پرسش پیاپی باز می داشت، منتظر می نشستند تا اعراب (بادیه نشینان) که به حضور می آمدند و پرسش هایی مطرح می ساختند، این فرصت ها را غنیمت شمرده، از پاسخ های پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بهره فراوان می بردند.امیرمؤمنان علی (علیه السّلام) می فرماید: بیشتر صحابه از پرسش پیرامون مسائل مختلف خودداری می کردند و ترجیح می دادند منتظر بمانند تا فرصتی پیش آید و یکی از بادیه نشینان از راه رسیده، پرسشی نماید و آنان به پاسخ پیامبر گوش فرا داده، استفاده کنند. (همچنین می افزاید:) من در تمامی این پیش آمدها می پرسیدم و به سینه می سپردم. و نیز ابو امامه (نام وی اسعد است که این نام را پیامبر بر او نهاد و او را دعا کرد و از خداوند برایش برکت درخواست نمود. وی در سال ۱۰۰ که بیش از ۹۰ سال عمر کرده بود، وفات نمود ). فرزند سهل بن حنیف می گوید: صحابه از روی خشنودی می گفتند: خداوند بادیه نشینان را با پرسش های خود از محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) وسیله بهره مند شدن ما قرار داده بود. روزی یکی از آنان حضور یافته پرسید: ای پیامبر خدا! خداوند در قرآن از درختی در بهشت نام می برد که آزار دهنده است و من باور نداشتم در بهشت درختی وجود داشته باشد که آزار برساند! حضرت فرمود: کدام درخت است؟ گفت: درخت سدر که دارای خار است؛ پیامبر فرمود: در آیه آمده فی سدر مخضود؛ در (زیر) درختان کنار بی خار؛ خداوند خارهای آن را برآورده، میوه جایگزین آن می کند. بنابراین درخت سدر، به جای خار میوه می رویاند و از هر میوه هفتاد و دو رنگ می شکفد و رنگ ها با هم یکسان نیستند. (حاکم این حدیث را صحیح شمرده است. )از این رو است که عبدالله بن مسعود می گوید: سوگند به خدایی که جز او خدایی نیست! هیچ آیه ای در قرآن نیست مگر آنکه من می دانم درباره چه و کجا نازل گشته. نیز از امیرمؤمنان (علیه السّلام) به گونه متواتر، همین سخن روایت شده؛ همچنین از شاگرد ارجمند عبدالله بن عباس و دیگر دانشمندان صحابه که در شرح حال آنان خواهد آمد. (در بخش نقش صحابه در تفسیر قرآن.)
تفسیر قرآن توسط پیامبر
آیا پیامبر تمامی قرآن را تفسیر کرده است؟ذهبی بخشی از کتاب خود را به جدل و گفت وگو میان دو گروه در این مورد اختصاص داده؛ گروه اول بر این باورند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) تمامی قرآن را تفسیر نموده و معانی افرادی و ترکیبی تک تک آیات قرآن را بیان فرموده است. احمد بن تیمیه، سرگروه آنان شمرده می شود و عقیده دارد که پیامبر تمامی معانی قرآن (همانند تمامی الفاظ و عبارات آن) را بیان داشته است، و شاهد آن، آیه مبارکه: لتبین للناس ما نزل الیهم؛ تا آنچه را برای ایشان (مردم) نازل شده بیان داری است که هم شامل لفظ و هم شامل معناست. گروه دوم: که برجسته و شاخص آنان، شمس الدین خویی و جلال الدین سیوطی هستند عقیده دارند که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) تنها اندکی از آیات را تفسیر نموده و از بقیه سخنی نگفته است. سپس ذهبی برای آنان دلایلی تصویر نموده که مهمترین آنها حدیثی است که بزار از عایشه روایت می کند: پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) جز تعدادی از آیات که جبرئیل به او آموخته بود چیزی از قرآن را تفسیر نمی نمود. آنگاه ذهبی درباره این موضوع، مفصل سخن می گوید و در پایان گفتار، هر دو گروه را مبالغه آمیز می شمرد و به گمان خود، راه میانه را انتخاب می کند و می گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بسیاری از آیات را تفسیر نموده نه تمامی آن را، و آنچه خداوند دانستن آن را خاص خود دانسته، یا آنچه دانشمندان می توانند بدان پی ببرند و یا آنچه عرب با تکیه بر زبان و لغت خویش آن را می فهمد و پذیرفته نیست که آن را کسی نفهمد، پیامبر از تفسیر آن خودداری ورزیده است. او همچنین می گوید: کاملا روشن است که پیامبر از تفسیر آنچه که فهم آن به فهم لغت عرب باز می گشت، خودداری می کرد، همچنین از تفسیر آنچه که خداوند، دانستن آن را به خود اختصاص داده بود (مانند هنگامه برپایی رستاخیز و حقیقت روح و جز آن) که خداوند حتی پیامبر خود را از آن آگاهی نساخته بود. به نظر می رسد راهی را که ذهبی پیموده و گمان کرده راه میانه است، دور از واقعیت باشد و گمان نمی کنیم کسانی بر این باور باشند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) تفسیر قسمت فراوانی از آیات را رها کرده باشد؛ زیرا با توجه به انبوه احادیث وارده در بیان احکام شریعت (که تمامی آنها را می توان تفسیر آیات الاحکام شمرد) و نیز روایاتی که از شخص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) در شرح و تبیین معضلات آیات آمده است و به ضمیمه آنچه از صحابه و ائمه اهل بیت در دست است، ظاهرا جایی از قرآن که نیاز به تفسیر و تبیین داشته باشد باقی نمانده است.
← نقد سخن خویی و سیوطی
برای برخی مایه شگفتی است که تفاسیر ماثور از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) اندک باشد، ولی این تعجب بی مورد است؛ زیرا در گذشته گفتیم که اولا در آن زمان ابزار فهم قرآن فراوان بوده است. ثانیا تمامی روایات مربوط به احکام، تفسیر مبهمات و تفصیل مجملات قرآن به حساب می آید. البته موارد سوال و جواب درباره تفسیر قرآن که با نص صریح به ما رسیده باشد اندک است؛ زیرا (چنان که معلوم شد) نیاز به بیشتر از آن احساس نمی شده است، ولی همین تفاسیر اندک نبوی، در واقع زیاد بوده، ولی کمتر نقل شده است. بنابراین آنچه اندک است نقل تفسیر است نه اصل و مصدر اصیل آن.جلال الدین سیوطی می گوید: تفاسیری از پیامبر که از طریق صحیح از صحابه به ما رسیده باشد بسیار اندک است؛ بلکه آن بخش که با سند صحیح به خود حضرت برسد، به غایت کم است. وی در پایان کتاب الاتقان آنها را برشمرده، و تعداد تفاسیر ماثور از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) را که با نص صریح به ما رسیده باشد حدود ۲۵۰ حدیث ذکر کرده است. این تعداد تفسیر در مقابل آن همه آیات و مواضع ابهام فراوان آن، بسیار ناچیز است؛ به گونه ای که احمد بن حنبل را واداشته است تا تفسیر منقول از پیامبر را یکسره انکار کند. وی گفته: سه چیز است که بر اساس محکمی استوار نیست: ۱. مغازی (اخباری که مربوط به نبردهای عهد رسالت باشد)، ۲. ملاحم (روایات مربوط به فتنه های دوران آخرالزمان)، ۳. تفسیر.بدرالدین زرکشی می گوید: پیروان محقق او (احمد بن حنبل) گفته اند: منظور این است که تفاسیر منقول که دارای سند صحیح و متصل باشد کم است؛ وگرنه روایات در این مورد چندان اندک نیست. خصوصا که ابن حنبل، سنت را تماما تفسیر قرآن قرار داده؛ چنان که خواهیم گفت.بنابراین اگر ما سیره و سنت پیامبر و احادیث شریف وارد شده در بیان اصول و فروع دین و معارف اسلام و ادله احکام را به آن احادیث به ظاهر اندک درباره تفسیر ضمیمه نماییم، تفسیر ماثور از عصر رسالت بسیار فزونی خواهد یافت و سرمایه اصلی برای تفاسیر وارد شده در سده های بعد به شمار خواهد رفت.حال اگر احادیثی که از طریق اهل بیت (علیهم السّلام) درباره تفسیر وارد شده و آنها را از جدشان رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) روایت کرده اند به این مجموعه اضافه گردد و روایات تفسیری منقول از راهی جز طریق اهل بیت (علیهم السّلام) هم به آن ضمیمه شود، مجموعه بسیار بزرگی از تفاسیر مسند به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فراهم خواهد آمد که در عالم تفسیر، در همه اعصار از ارزش ویژه ای برخوردار خواهد بود. (فاضل معاصر، آقای سیدمحمد برهانی، نوه علامه محدث سید هاشم بحرانی صاحب تفسیر برهان، اقدام به جمع آوری تفاسیری نموده که از طریق اهل بیت (علیهم السّلام) از پیامبر رسیده و تاکنون بالغ بر چهار هزار حدیث فراهم شده است و چنانچه ایشان این اقدام شایسته را پی بگیرد، تعداد آن افزایش خواهد یافت.
شیوه پیامبر در بیان مفاهیم قرآن
...

پیشنهاد کاربران

بپرس