پیر خرابات

لغت نامه دهخدا

پیر خرابات. [ رِ خ َ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) پیرمردی که در میکده ها شراب میفروشد. || مرشد و راهنمای تصوف و معرفت. در اصطلاح متصوفه عبارت از مرشد کامل و مکمل است که مریدی را بترک رسوم و عادات میدارد و براه فقر و فنا می سپارد. و نیز سالک و عاشق لاابالی را گویند که افعال و صفات جمیع اشیاء را محو در افعال و صفات الهی دارند و هیچ صفت بخود و بدیگری منسوب ندارند و این مقام فنای ذات سالک است در ذات حق که از خودی فراغت یافته و خود را بکوی نیستی دریافته باشند، چه اضافت فعل صفت هستی بخود نمودن نسبت بحقیقت کفرست ، زیرا که کفر پوشیدن حق یقین و هستی خود و غیرست ، به آن معنی که وجود را و یا فعل را بغیر حق منسوب دارد پس حق را پوشانیده باشد و این شرک خفی است نعوذ باللّه منها. ( آنندراج ). پیر مغان. نزد صوفیه کاملان و مکملان را گویند :
هر کو بخرابات نشد بیدینست
زیرا که خرابات اصول دینست.
از این خرابات مراد خراب شدن صفات بشریه است و فانی شدن وجود جسمانی و روحانی :
بنده پیرخراباتم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ وزاهد گاه هست و گاه نیست.
حافظ.
بفریادم رس ای پیر خرابات
بیک جرعه جوانم کن که پیرم.
حافظ.

فرهنگ فارسی

پیرمردی که در میکده ها شراب می فروشد

دانشنامه آزاد فارسی

پیرِ خَرابات
در اصطلاح عرفا، مرشد کامل. سالک را وا می دارد تا از آداب و رسوم معمول دست بدارد و ترک عادت کند و راه کمال را بپیماید. این واژه به سالک عاشق لااُبالی نیز اطلاق می شود. او کسی است که همۀ افعال و خصوصیات اشیاء را محو در افعال و صفات خداوندی می داند و برای خود و دیگری هیچ صفت مستقلی قائل نمی شود و این مقام فنای ذات سالک است در ذات حق؛ زیرا او از منِ دروغین خود رها شده و خویش را در حق فنا کرده است.

پیشنهاد کاربران

در اصل most ancient man حرفه ای ترین ماهرترین ابن الوقت ، استاد همه
Pirate harabat
most old school man of the world

بپرس