پیراهن

/pirAhan/

مترادف پیراهن: پیرهن، جامه، قمیص

معنی انگلیسی:
dress, frock, shirt, pullover

لغت نامه دهخدا

پیراهن. [ هََ ] ( اِ ) پیراهان. پیرهن. پیرهند. جامه نیم تنه ای که زیر لباس بر بدن پوشند. قمیص. ( منتهی الارب ). کرته. سربال. ( دهار ). جبه. سربلة. جلباب. ( منتهی الارب ) :
همی تنگ شد دوکدان بر تنش
چو مشک سیه گشت پیراهنش.
فردوسی.
خنک در جهان مرد برتر منش
که پاکی و شرمست پیراهنش.
فردوسی.
که هر دو ز یک بیخ و پیراهنیم
ببیشی چرا تخمها برکنیم.
فردوسی.
بزد چنگ و بدرید پیراهنش
درخشان شد آن لعل زیبا تنش.
فردوسی.
جهان را بلی کدخدایی بجست
که پیراهن داد پوشد نخست.
فردوسی.
بدردهمی پیش پیراهنش
درخشان شود آتش اندر تنش.
فردوسی.
بخاک اندر افکنده پر خون تنت
زمین بستر و گور پیراهنت.
فردوسی.
چو پیراهن زرد پوشید روز
سوی باختر گشت گیتی فروز.
فردوسی.
بینداخت پیراهن مشک رنگ
چو یاقوت شد چهر گیتی برنگ.
فردوسی.
کنون کار پیش آمدت سخت باش
بهر کار پیراهن بخت باش.
فردوسی.
زمین پوشد از نور پیراهنا
شود تیره گیتی بدو روشنا.
فردوسی.
فرستاده رفتی سوی دشمنش
که بشناختی راز پیراهنش.
فردوسی.
یکی زرد پیراهن مشکبوی
بپوشید و گلنارگون کرد روی.
فردوسی.
زره بود بر تنش پیراهنش
کله ترگ بود و قبا جوشنش.
فردوسی.
برو آستین هم ز پیراهن است.
فردوسی.
پیراهن لولویی برنگ کامه
وان کفش دریده و بسر بر لامه.
مرواریدی.
پس بباید دانست که برکشیدن تقدیر ایزد پیراهن ملکی از گروهی و پوشانیدن در گروهی دیگر، اندر آن حکمتست ایزدی. ( تاریخ بیهقی ).
دانم ازین دشمن بدخو که هیچ
زو نشود خالی پیراهنم.
ناصرخسرو.
صبا از خاطرت بوئی بگل داد
ز شادی چند پیراهن بیفروز.
خاقانی.
خیاط روزگار ببالای هیچکس
پیراهنی ندوخت که آنرا قبا نکرد.
خاقانی.
چون برآمد ماه نو از مطلع پیراهنش
چشم بد را گفتم الحمدی بدم پیرامنش.
سعدی.
لطف آیتی است در حق ایشان و کبر و ناز
پیراهنی که بر قد ایشان بریده اند.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

پیرهان، پیرهند، جامه نازک وکوتاه مردانه
چو پیراهن کشیدی بر تن او شدی همراز با پیراهن او . ( مثنوی ) یا پیراهن کشیدن از... برهنه کردن .
پیراهان پیرهن

فرهنگ معین

(هَ ) [ په . ] (اِ. ) تن پوش ، لباس . ، ~عثمان کردن بهانه کردن ، دستاویز قرار دادن . ،~ بیشتر پاره کردن کنایه از: سن و تجربة بیشتر داشتن .

فرهنگ عمید

۱. جامۀ نازک و کوتاه که مردان زیر لباس بر تن می کنند.
۲. جامۀ نازک و بلند زنانه.
* پیراهن کاغذی (کاغذین ) کردن: [قدیمی، مجاز] دادخواهی کردن. &delta، در قدیم رسم بوده که گاهی ستمدیده ای پیراهن یا جامۀ کاغذی بر تن می کرده و به پای عَلَم داد می رفته تا داد او را از ستمگر بستانند.
* پیراهن مراد: [قدیمی] پیراهنی که بعضی از زنان در روز ۲۷ رمضان با پول گدایی خریداری می کنند و در مسجد میان دو نماز ظهر و عصر می دوزند و بر تن می کنند تا حاجتشان برآورده شود.

واژه نامه بختیاریکا

جِوِه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پیراهن نوعی لباس است که معمولا از پارچه ی نازک تهیّه می شود و دارای یقه و آستین است. از آن به مناسبت در باب های طهارت، صلاة، حج و نکاح سخن رفته است.
کفن واجب بنابر مشهور، سه قطعه است که یکی از آن ها پیراهن می باشد و وجوب آن به قول مشهور تعیینی است نه تخییری. در اندازه ی آن اختلاف است. برخی گفته اند: پیراهن باید به اندازه ای باشد که از سرشانه تا نصف ساق پا را بپوشاند. برخی دیگر، مسمّای عنوان پیراهن را کافی دانسته اند.

غسل میّت با وجود پیراهن
هرگاه میت با پیراهن غسل داده شود پس از پایان غسل، مستحب است پیراهن او از ناحیه ی پا از تنش بیرون آورده شود و در صورت نیاز به شکافتن، شکافته می شود. در شرط بودن اذن وارث در این صورت (شکافتن) اختلاف است.

پوشیدن لنگ بر روی پیراهن در نماز
پوشیدن ازار (لنگ) روی پیراهن بلند، مانند پیراهن عربی در نماز بنابر مشهور، مکروه است.

احرام مرد در پیراهن
...

دانشنامه عمومی

پیراهن نوعی پوشاک است که برای بالاتنه استفاده می شود. در اصل پیراهن نوعی پوشاک است که عمدتاً مردان در زیر لباس رسمی می پوشند. [ ۱] پیراهن مردانه در دو نوع آستین کوتاه و بلند تولید می شود و انواع یقه را دارد.
بیشتر پیراهن های مردانه روی سینه چپ خود جیب دارند که به ندرت مورد استفاده قرار می گیرد، جیب در پیراهن های مردانه برای ایجاد تنوع در مدل افزوده شده است و کاربرد و ضرورت خاصی ندار. [ ۲]
• پیراهن های اسپرت
تی شرت یقه دار یا پیراهن گلف
• کشباف ورزشی تیم ها
• تی شرت
• کشباف مردانه
• لباس رسمی
در سال ۱۸۷۱ شرکت برون و دیویس ( Brown & Davis Co ) اولین نوع پیراهن را که قسمت سینه آن با دکمه بسته می شد، به ثبت رساند. تا پیش از آن مردم پیراهن را از سر به تن می کردند و پیراهن به یکی از لباس های محبوب آقایان تبدیل شد.
تا قرن هجدهم پیراهن به عنوان زیرپوش استفاده می شود و تنها یقه آن قابل مشاهده بود. تا اواخر قرن نوزدهم پیراهن سفید مظهر ادب بود. فقط ثروتمندان پیراهن خود را چندین بار برای شستشو می دادند. با توجه به اینکه انجام بسیاری از کارها به تمیزی پیراهن صدمه می زد، فقط شخصیت های خاصی مثل اشراف و ثروتمندان می توانستند آن را بپوشند. [ ۳]
به طور سنتی پیراهن البسه ای مردانه است. هرچند زنان در بسیاری از موارد در گذشته بلوز می پوشیده اند. در هر حال در اواسط قرن هجدهم میلادی کم کم به لباسی مناسب زنان نیز تبدیل شدند تا آنکه امروزه لباسی شناخته می شوند که هر دو جنسیت آن را می پوشند.
• یقه
• سرآستین
• آستین بلند ( در نسخه های قدیمی و در نسخه های جدید آستین کوتاه نیز وجود دارد )
• دکمه ( به طور سنتی هفت یا هشت دکمه ) [ ۴]
اتو کشی پیراهن نسبت به تی شرت سخت تر است. و معمولاً زمان بیشتری برای اتوکشی صرف می شود.
عکس پیراهن
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

(یا: تونیک) تن پوش بدن با بلندی متفاوت. بلندی آن گاه تا باسن، گاه بالای زانو و گاه تا قوزک پا بود. پیراهن در روزگار مادها، بدون چین، جلو بسته، تا سرِ زانو و با آستینی تنگ بود. پیراهنِ رویی هخامنشیان، به نام کندیس، آستینی بسیار گشاد داشت. پیراهن تونیک جلوبستۀ پارتیان (اشکانیان) در ابتدا ساده و کوتاه تا باسن بود، اما بعدها بلندتر و پرچین شد. زنان این دوره اول پیراهنی پرچین، گشاد، با آستین هایی تنگ و بسیار بلند می پوشیدند که بالاتنۀ آن در قسمت سینه با نواری تنگ می شد و روی آن پیراهنی کوتاه تر، با یقه ای نسبتاً باز، دراپه دار (چین های ملایم پارچه روی بدن) و پرچین به تن می کردند. پیراهن پادشاهان ساسانی بسیار متنوع بود: پیراهن هایی با دامنی گرد (نیم دایره رو به بالا)، با دامنی نیم دایره (روبه پایین)، با دامنی ترک دار بودند، برخی از کمر پلیسه داشتند و برخی دیگر ساده و جلوباز بودند. بالاتنۀ همۀ این پیراهن ها یقه ای گرد یا اُریب از شانۀ راست به چپ، با آستین هایی تنگ داشتند. پیراهن زنان این دوره بلند، گشاد، دراپه دار، با آستین هایی بلند یا بی آستین بودند؛ برخی با نواری در زیر سینه چین هایی فراوان ایجاد می کرد، برخی ساده و کوتاه و برخی چاک دار بودند. پیراهن زنان در دورۀ خلفا و امویان بلند تا قوزک پا و با آستین هایی بلند بود و روی آن پیراهنی آستین کوتاه می پوشیدند. پیراهن مردان دورۀ عباسیان چسبان، بلند و گاه آستردار بود. پیراهن زنانشان از گردن تا روی سینه دکمه داشت. پیراهن در دورۀ صفاریان تاحدود کمرگاه پایین تر، با آستین های بلند و یقه گرد بود. همین پیراهن را شاهان غزنوی، سلجوقی و خوارزمشاهی نیز زیر قبای خود می پوشیدند. پیراهن زنان و مردان دورۀ مغولان و تیموریان تقریباً شبیه هم بود با آستین هایی بلند و تنگ و بلندتر از قبایی که روی آن می پوشیدند؛ جز آن که پیراهن زنان از یقه تا کمر باز بود و گاه دامن آن پیلی داشت. پیراهن مردان دورۀ صفویه تا زانو و بی یقه بود و روی شانۀ راست با دکمه وصل می شد و زنانشان پیراهنی بلند و گشاد تا زیر زانو می پوشیدند که از جلو تا کمر باز بود و از آن برای شیردادن استفاده می شد. پیراهن ها بسته به موقعیت صاحب آن ها مرواریددوزی و حاشیه دوزی داشتند و مزین به طراز و نقوش دیگر بودند. یقۀ پیراهن در دورۀ افشاریه از زیر گردن و شانۀ چپ به زیر بغل راست می رفت و آستین ها سنبوسه دار بودند. این پیراهن و پیراهنی با یقۀ گرد، که تا کمر و باسن می رسید، در دورۀ زندیه پوشیده می شد. دامن پیراهن زنان این دوره از دورۀ قبل کوتاه تر بود. مردان در دورۀ قاجار زیر پیراهنِ روی خود زیرپوش (زیر پیراهن) می پوشیدند و آن پیراهن سفید کوتاهی با یقۀ گرد سجاف دوزی شده ای بود که شکافی در محاذی راست سینه داشت و بر شانۀ راست با دکمه بسته می شد. پیراهن های این دوره جیب داشتند و در دورۀ ناصرالدین شاه قد پیراهن ها کمی کوتاه تر از سرداری و تا بالای زانو بودند. در دورۀ دوم قاجار (از ناصرالدین شاه به بعد) پیراهن ها تنگ و کوتاه و با آستین هایی بلند بودند که با دکمه بسته می شدند و چاک سینه کمتر از دورۀ قبل بود.

جدول کلمات

ابیر

مترادف ها

shirt (اسم)
پیراهن

shirting (اسم)
پیراهن، پارچه پیراهنی

فارسی به عربی

قمیص

پیشنهاد کاربران

واژه پیراهن یا پیرهن از دو بخش پیر یا پیرا هن / آهن ساخته شده که اگر آنرا تن بدانیم که اصل داستان ساده می شود اما بپردازیم به پِیِ داستان. . .
واژه پیراهن با
پرگار
پردیس
پرچین
پیرامون
...
[مشاهده متن کامل]

نزدیکی ظاهری دارد . . . همانطور که در
پری
پَر ( پریدن = آپریدن و آفریدن = به بالایی رساندن )
آپ / اف
افسرده ( آپسرده = بسیار سرد شده ) / افسر = بالاسری / افراسیاب = اسیاب بزرگ و . . . . .
میبینیم همدیس هستند.
درباره با پرچین هم میتوان آنرا بسیار بلند و بالا چیده شده دانست و هم آنرا سبک چیده شده چون بعد ها از پریدن بعنوان سبکی استفاده شد ( دوکاربرده شد ) و هم حصار چیدن
درباره با پردیس گویا اَپَردیس بوده به چم نمونه بالا و زیبا و به همین رو در لاتین به بهشت برابر شد پس پردیس را نمیتوان دورچین و محصور شده دانست ( پیرادیس میشود نمونه محصور شده )
در باره با پرگار خوشبختابه پیش از اینکه این مطلب رو بنویسم کاربرد به درستی در واژه پرگار توانست آنرا به پیرا رپت دهد که چمش می شود محصور زدن ( اصطلاحا دایره زدن )
پس
پری میشود = بالا مقام
پردیس = نمونه بالا = رویایی
پرچین = سبک چیده شده ( در زبان مازندرانی پرچین به حصار سبک چیده شده گویند )
پیرامون هم می شود پیرا هامون = هامون همان دامان است و دامان از دامن و دامنه آمده پس پیرامون = پیرا هامون => دشت اطراف = محیط = environment به همین دلیل به environment در زبان ایرانی پیرامون گفتند.
و اما اصل داستان = پیراهن = پیرا هن یا تن = محصور کننده تن یا پیرا هن ( هن با هنج و هنگ و آهنگ و آهنگ یکی می باشد به معنای ( چمار ) قصد و هدف ) پس پیراهن میشود محصور کننده = آنچه برای محصور و پوشش است.
واژه نگار هم از انگاشتن آمده که بن مضاره آن شده نگار = انگ اشتن = انگ ( هدف و تجمیع شده ) اشتن ( قرار داده شده ) = منظور آنچه که در شما و خیالات شما جمع میشود بوده / حتی واژه خیال از خیل ( گروه و توده ) و خیلی ( زیاد ) آمده و از همینطور تخیل را فرض و فکر و گمان نامیند / در زبان های ایرانی هم به خیال پردازی انگاشتن میگفتند که بعدها از نگار برای نقاشی از انگار برای فکر و خیال از نگاشت برای واژه map ( یا نقشه ) از انگشت برای بندهای دست که جمع میشوند از انگ ( برای اتهام و تجمیع اظهارت بر کسی. . . ) از هنگ ( برای گروه و جمع => سرهنگ = بزرگ جمع ) از فرهنگستان = فر هنگستان ( شکوه و بالایی جمعی یا اجتماع => آنچه اجتماع را به والایی می رساند و. . . ) بهره برده شد . پس فهمیدیم که شاخه های انگاشتن در زبان ایرانی بسیار است و از هر یک برای کاربرد خاص بهره برداری شده است . .
انگ را در واژه های آهنگ یا آهنج نیز مشاهده کرد که میشود آ هنگ = بسیار تجمیع شده = منظور تجمع اراده بوده = قصد
هنگ میشود جمع و هنجار میشود جمع شده ها = قوانین امروزی

پیراهن به زبان سنگسری
شِوی shevy
ما برای اینکه مفهوم قسمت اول و ریشه ای این کلمه رو بفهمیم لازمه از یک کلمه ریشه ای نزدیک به این کلمه کمک بگیریم مثل کلمه پرگار پیرا نگار یا پیرامون نگار یا نگارگری پیرامون یا انگارگری پیرامون یا نگرش و
...
[مشاهده متن کامل]
نگاه به پیرامون به صورت هندسی و مهندسی. و قسمت دوم کلمه هم میشه از کلمه دیگری مثل آهنگ یا آهنج و هنج و هنجار مترادف به مفهوم نظم این کلمه رو فهمید. و تعریفی که بشه از کلمه پیراهن کرد می شود اینطور گفت که پیراهن یعنی هنگ دادن به پیرامون وجودی خودمان منطبق بر یک هنجار محلی و اقلیمی. یک کلیدواژه و کهن واژه دیگری هم وجود داره که یک بنای باستانی در انگلیس امروزی می باشد تحت عنوان استون هنج یا هنگ ستون های سنگی برای ایجاد یک تقویم با ایجاد سایه هایی از ستون های سنگی در فواصل زمانی یا هنگام مشخص.

Earmuffs : محافظ گوش، گوش بان
Sweatshirt : سویشرت
Sweater/pullover/jersey/jumper : پلیور، پیراهن پشمی، پیراهن بافته
Jacket : ژاکت
Hoodie : هودی
Vest/Waistcoat : جلیقه یا واسکَت
Anorak/Parka : کاپشن ( روپوش هوای سرد خزدار )
...
[مشاهده متن کامل]

Polo Shirt : تیشرت یقه دار - پولوشرت
A - Shirt/Sleeveless shirt/Tank Top : زیرپوش رکابی
Singlet : دو بنده ( کشتی گیرها )
Swimsuit : مایو - لباس شنا
Trench Coat : کت بلند کمربنددار ارتشی ضد آب ( عموماً از جنس چرم؛ بارانی )
Shirt : پیراهن
Puffer : پافر
Overalls/Dungarees/bib - and - brace overalls : لباس کار دوبنده
Denim jacket : ژاکت لی
Blouse : بلوز ( نوعی لباس گشاد زنانه است برای پوشش بالاتنه )
Crop Top : تاپ کوتاه
Dress : پیراهن زنانه
Pajamas : پیژامه
Jeans : شلوار لی ( بافته شده از جنس لی denim )
Cargo pants : لباس سربازی یا کارهای سنگین
Camo jeans : شلوار لی طرح پلنگی
Dress Pants : شلوار رسمی/اداری
Skirt : دامن
Gown : لباس بلند زنانه ( مثل لباس سیندرلا )
Lingerie : لباس زیر زنانه
Fishnet : بافت تورماهی
Stocking : جوراب ساق بلند - استاکینگ
Pantyhose : جوراب شلواری
Tights : ساپورت
Shorts : شورت
Thong : شورت بندی زنانه
G - string : شورت بندی جی
Underwear : لباس زیر ( هم زنانه داره هم مردانه )
Leggings : لِگ / لِگینگز
Jeggings : جگینگز ( لگ طرح لی )
Flip - flops : دمپایی لا انگشتی
Slippers : دمپایی
Footwear : پای افزار ( مثل انواع کفش و کنوتی و دمپایی )

کردی کرمانشاهی: شِیو
پیراهن و لباس به ترکی ==== پالتار
پانتولون میشه شلوار ها
تومان هم میشه شلوار البته بی ادبیه
جامه
ابیر. . . قمیص . . . . کرته. . . . جامه . . . .
در زبانهای ایرانی
پارسی. . . . پیراهن
کردی. . . . . کراس
:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "پیراهن " می نویسد : ( ( پیراهن در اوستایی پری یاه انه pari - yāh - ana بوده است. پری در آن پیشاوندی است به معنی گِرداگِرد که در "پیرامون" مانده است و یاه ستاکی است به معنی بستن کمر . " ا" در " پیراهنا و "روشنا " ویژگی ای سبکی است که در شاهنامه و دیگر سروده های کهن دری کاربرد داشته است. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( زمین پوشد از نورْ پیراهنا ؛
شود تیره گیتی بدو روشنا. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 202 . )

پیراهن :تحریف پیراتن به معنای پیرایش دهنده تن بوده است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس