پیشه گر

لغت نامه دهخدا

پیشه گر. [ ش َ / ش ِ گ َ ] ( ص مرکب ) پیشه ور. پیشه کار :
عقل قوت گیرد از عقل دگر
پیشه ور کامل شود از پیشه گر.
مولوی.
رجوع به پیشه ور شود.

فرهنگ عمید

پیشه کار، پیشه ور.

پیشنهاد کاربران

کارفرما مربی کار استاد کار مربی و ارباب عربی شرک بدرگاه حضرت پروردگار جلتاسمائه است. چون مصدر رب است و خداوند لایزال ربالعالمین است ولیعرب همه چیز را در هم ترکیب میکند و بی دقتی فراوان دارد.
ارباب حرفت ؛ پیشه وران : کسب ارباب حرفت و امثال و اخوات این معانی به عدل متعلق است. ( کلیله و دمنه ) .
دارای شغل

بپرس