پیشکار

/piSkAr/

مترادف پیشکار: پاکار، پیشخدمت، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، دستیار، عامل، قایم مقام، کارپرداز، کارگزار، مباشر، مددکار، مشاور، معاون، نایب، وشکرده، وکیل

معنی انگلیسی:
agent, steward, major - domo, bailiff, chamberlain, stewardess

لغت نامه دهخدا

پیشکار. ( اِ مرکب ، ص مرکب ) شاگرد و مزدور. ( برهان ). || خادم. خادمه. سرپائی. پیشخدمت. خدمتکار. پرستنده. فرمانی. فرمانبرداری. مطیع. بزرگترین چاکر و نوکر هر مرد بزرگ و صاحب دستگاه که نیابت کارهای او کند. مقابل پیشگاه :
نه ماه سیامی نه ماه فلک [سپهر]
که اینت غلامست و آن پیشکار.
رودکی.
بخت و دولت چو پیشکار تواند
نصرت و فتح پیشیار تو باد.
رودکی.
بسر برنهاده یکی پیشکار
که بودی خورش نزد او استوار.
فردوسی.
همه گرزدارانش زرین کمر
همه پیشکارانش با زیب و فر.
فردوسی.
بیامد رسن بستد از پیشکار
شد آن دلو دشوار بر شهریار.
فردوسی.
من از بیم آن نامور شهریار
چنین آبکش گشتم و پیشکار.
فردوسی.
اگر شهریاری و گر پیشکار
تو اندر گذاری [تو ناپایداری ] و او پایدار.
فردوسی.
چنویی بدست یکی پیشکار
تبه شد تو تیمار بیشی مدار.
فردوسی.
به پیش براهام شد پیشکار
بگفت آنچه بشنید از آن نامدار.
فردوسی.
چنین داد پاسخ ورا پیشکار
که مهمان ابا گرزه گاوسار...
فردوسی.
کجا پیشکار شبانان ماست
بر آورده دشتبانان ماست.
فردوسی.
چنین داد پاسخ ورا [ضحاک را] پیشکار
که ایدون گمانم من ای شهریار...
فردوسی.
چنین دادپاسخ ورا پیشکار
که هست این یکی نامه شهریار.
فردوسی.
نمک خورده هر گوشت چون چل هزار
ز هر سو به دریا کشد پیشکار.
فردوسی.
بشد نیز بدمهر دو پیشکار
کشیدند بر خون ، تن شهریار.
فردوسی.
ورا گفت گشتاسب کای شهریار
منم بر درت چون یکی پیشکار.
فردوسی.
بفرمود رستم که تا پیشکار
یکی جامه آرد برش پر نگار.
فردوسی.
مبادا که از کارداران من
گر از لشکرو پیشکاران من...
فردوسی.
چو بشنید پویان بشد پیشکار
بنزد براهام شد کاین سوار.
فردوسی.
به پیش براهام شدپیشکار
بگفت آنچه بشنید از آن نامدار.
فردوسی.
چهارم چنین گفت با پیشکار
که پیغام بگذار و پاسخ بیار.
فردوسی.
مرا با پری راست کردی بخوبی بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ۱- خادم پیشخدمت نوکر مقابل پیشگاه : نه ماه سیامی نه ماه فلک ( سپهر ) که اینت غلامست و آن پیشکار. ( رودکی ) ۲- شاگرد استاد کار. ۳- بزرگترین چاکر هر مرد بزرگ و صاحب دستگاه که نیابت کارهای او کند.۴- ( دریانوردی ) سر و رئیس ملاحان : بعدسه روز که باد بنشست پیشکار کشتی نگاه کرد و فریاد بر آورد و زاری کرد که ای مسلمانان .شهادت بیارید که کار ما به آخر رسید... ما گفتیم آخر چه افتاده است ۵ ?- نایب معاون وکیل قایم مقام مباشر : و کارها فرو بماند تاجوانی را که معتمد بود پیشکار کرد امیر کرد بخلافت خود. میرزا فتحعلی خان صاحب دیوانی وزیر نظام و پیشکار مملکت آذربایجان . ۶-نایب الحکومه شهر با حضور حاکم در آنجا. ۷- رئیس دارایی ایالت ( قاجایه و پهلوی ). ۸- محصولی که زود کاشته باشند.۹- هر یک از چاههای آخر قنات چاهی که از آنجا مقنیان لایروبی را شروع کنند.۱٠-( نانوایی ) کسی که زیر دست شاطر کار کند و نان از تنور در آورد.

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - نوکر، پیشخدمت . ۲ - کارپرداز و مباشر افراد بزرگ و محتشم . ۳ - شاگرد نانوا.

فرهنگ عمید

۱. کسی که در خدمت شخص بزرگ و محترمی کارهای او را اداره کند.
۲. ناظر و مباشر مخصوص، پیشیار.
۳. (کشاورزی ) چاهی که از آنجا شروع به لای روبی می کنند، چاه های آخر قنات.
۴. [منسوخ] رئیس دارایی استان.
۵. [قدیمی] کسی که زیردست شاطر کار می کند و نان را از تنور درمی آورد.

فرهنگستان زبان و ادب

{proxy server, proxy} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] کارسازی که بین کارخواه و کارساز اصلی قرار می گیرد و وظیفۀ آن تسریع، تسهیل و محدود کردن دستیابی به برخی پرونده ها یا پایگاه هاست

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] پیشْکار، از مشـاغل دیوانـی کـه حدود وظایف آن در دوره های مختلف تاریخی متفاوت بوده، اما در دوره قاجار به طور اخص به مسئولان امور مالی به ویژه در ایالات اطلاقمی شده است.
در اصطلاح امور دیوانی دورۀ قاجار، پیشکار به صاحب منصبی فرهیخته و خبره در سیاست و ادارۀ امور مالی و مالیاتی ذی حسابی گفته می شد که از سوی دولت مرکزی، یا از سوی والی محلی ایالت، برای تدوین و تنظیم کتابچۀ دستور عمل جمع و خرج و بودجۀ کل مملکت یا محل مأموریت، به دستیاری سررشته داران، مستوفیان، تحصیل داران و دیگر مأموران تحت امر خویش، به کار می پرداخت و موظف بود تراز حسابِ سالیانه را به والی یا دولت تقدیم کند.
پیشینه پیشکاری
منصب پیشکاری در ایران و جهان پیشینه ای کهن دارد؛ ولی در هر دوره از آن با عنوان های گوناگون یاد شده است که به نظر می رسد هر کدام، ناظر به بخشی خاص از وظیفه های این صاحب منصب به شمار می رفته است.بر اساس گزارش منابع، چنین می نماید که نخستین بار اصطلاح «پیشکار» در عصر سلجوقیان به کار برده شد. ابوالقاسم بوزجانی، ملقب به سالار بوژگان عنوان پیشکار سلجوقیان را داشت. برخی از خلفای عباسی هم «پیشکار» داشتند، چنان که ابوالقاسم علی ابن حسن ابن مَسلَمه، رئیس الرؤسا لقب داشت و مدبّر و پیشکار خلیفه القائم هم به شمار می رفت. به گزارش ابن بلخی، از حدود روزگار المقتدر (۲۹۵-۳۲۰ق/ ۹۰۸-۹۳۲م) و از دورۀ سامانیان «امرا، پیشکاران خلیفه را خواندندی، هیچ کس را امیر نگفتندی مگر ایشان را». در منابع دیگر از «مدبران» دولت سامانیان، و «دستوران» سلطنت محمودیان، و وزیران دولت سلجوقیان، و «پیشکاران» درگاه خوارزمشاهیان، و «کدخدایی جهان» و «قهرمانی ممالک» و «قهرمانی سلطنت» و وزارت در کنار هم یاد شده است. آق سرایی در سخن از سلجوقیان روم (۴۶۶- ۶۹۹ق/ ۱۰۷۴-۱۳۰۰م) «پیشکاران نیک اندیشِ نیک رای را در اقامت شرایط مملکت، برای ارکان دولت رکنی اعظم و اصلی محکم» شمرده است و دولت ها را از خطر «پیشکاران مجهول» برحذر می دارد و بیش تر فساد ملوک را از ناحیۀ «پیشکاران مفلوک» می داند. ابن اثیر (د ۶۳۰ق/۱۲۳۳م) در تاریخ دولت اتابکان موصل، پیشکار را به معنای وزیر به کار برده، و نظری مشابه نظر آق سرایی ابراز کرده است. گاهی در دولت سلجوقی، عنوان «اتابک» (ه م)، و در دولت ممالیک (۶۲۸-۹۲۳ق/۱۲۳۱-۱۵۱۷م) عنوان «استادالدار» به جای «پیشکار» به کار رفته است
پیشکاری در اروپای اسلامی
در اروپای اسلامی، به ویژه در دربار امویان اندلس (۱۳۸-۴۲۲ق/۷۵۵-۱۰۳۱م) نیز «نظام پیشکاری» معمول بوده است و برخی از پیشکاران ایشان به مقام وزارت نیز رسیدند، همچون منصور بن ابی عامر که نخست مناصبی همچون پیشکاری و مباشرت املاک مواریث اشبیلیه داشت و سپس به مقام وزارت و سرانجام به فرمانروایی رسید . در شبه قارۀ هند هم، نظام پیشکاری مرسوم بوده است، به ویژه در دربار گورکانیان (۸۸۸-۹۳۶ق/۱۴۸۳-۱۵۳۰م) که «پیشکار» معنایی گسترده داشت، و از متولی امور جشن ها و پذیرایی گرفته، تا عامل و متولی امور مالی و نایب سررشته دار و نایب تحصیلدار را «پیشکار» می خواندند.
گسترش معنای پیشکار
...

دانشنامه عمومی

ماژوردومو یا پیشکار، ناظر، خوانسالار، بزرگتر خانه شخصی است که صحبت می کند، ترتیبی می دهد یا مسئولیت دیگری را بر عهده می گیرد. به طور معمول، این بالاترین ( عمده ) کارمندان یک خانواده ( دوموس یا محل سکونت ) است، یک خدمتکار اصلی که از طرف صاحب یک محل اقامت بزرگ یا مهم عمل می کند.
ماژوردومو همچنین ممکن است به طور غیررسمی، شخصی باشد که بر مسئولیت های روزانه یک شرکت تجاری نظارت می کند. [ ۱] از نظر تاریخی، بسیاری از مؤسسات و دولت ها - صومعه ها، کلیساها، و شهرها - و همچنین خانه های اصیل و سلطنتی نیز پست متصدی امور خانوادگی را داشتند که معمولاً مسئول امور مالی بود.
علاوه بر این، هیسپانوس های نیومکزیکو از اصطلاح مرتبط "mayordomo" برای اشاره به یک خدمتکار جویبار آب و برای یک شهر یا دره استفاده می کنند.
منشأ از معادل maior domūs «principal of the house» است و از اسپانیایی mayordomo به انگلیسی قرض گرفته شده است یا maiordomo ایتالیایی منسوخ شده. همچنین، آن را به عنوان majordome فرانسوی یافت می شود، maggiordomo ایتالیایی مدرن، mordomo پرتغالی و گالیسی، و رومانیایی و کاتالان به عنوان majordom.
عکس پیشکار
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

به معنای بزرگ ترین چاکر و نوکر هر مرد بزرگ و صاحب دستگاه که نیابت کارهای او را برعهده داشته باشد و نیز منصبی دیوانی در دستگاه حکومتی پادشاهان که عنوان نایب الحکومۀ شهر را با حضور حاکم آن جا داشت . در قرون ۵ تا ۷ق، این واژه برای شخصی که مدیر و مدبّر یا وزیر سلطان بوده به کار می رفته است . در دورۀ قاجار، پیشکار نایب الحکومۀ ولایات بود. چون در متون دوره های صفوی تا قبل از قاجار کاربرد آن دیده نشده است ، شاید وظیفۀ پیشکار در این دوره ها همانند دوره قاجار بوده باشد. در واقع پیشکار، حاکم واقعی ولایت بود و حاکمان شهرها که بیشتر شاهزادگان جوان و بی تجربه بودند، زیر نظر او تعلیم می دیدند. گاهی نیز این پیشکاران برضد حاکم می شوریدند تا حکومت را در دست گیرند. برای جلوگیری از این امر، پیشکاری نیز برای امور نظامی در نظر گرفته می شد تا پیشکار نایب الحکومه نتواند از قشون نظامی برضد حاکم شهر استفاده کند. گاه برای رسیدگی به امور مالی یک ولایت ، متصدی گمارده می شد و به او پیشکار مالیه می گفتند که وظیفۀ او محاسبه و دریافت مالیات براساس کتابچۀ مالیاتی بود. به سبب همین مسئولیت مالی پیشکاران ، در مواردی مستوفی گری و پیشکاری یک ولایت به یک نفر داده می شد. پیوند منصب پیشکاری با امور مالیاتی چنان نزدیک بود که بعدها این اصطلاح تنها در حوزۀ مالیاتی به صورت پیشکار دارایی باقی ماند.

پیشکار (رایانه). پیشکار (رایانه)(Proxy server)
یک عنصر محافظت کننده که عبور و مرور ارتباطات اینترنت را در بین شبکه های محلی اداره می کند و می تواند مشخصه های دیگری مانند مخفی سازی سند و کنترل دسترسی را ارائه دهد. سرویس دهنده مجاور می تواند عملکرد را از طریق داده هایی که تقاضا برایشان زیاد است، مانند صفحه وب پرطرفدار، بهبود داده و تقاضاهایی را که مناسب تشخیص نمی دهد (مانند تقاضا برای دسترسی غیرمجاز به فایل های اختصاصی)، پالایش نماید.

مترادف ها

agent (اسم)
عامل، نماینده، مامور، وکیل، گماشته، پیشکار

steward (اسم)
پیشکار، ناظر، مباشر، خوانسالار، وکیل خرج

chamberlain (اسم)
پیشکار، ناظر، حاجب، رئیس خلوت

majordomo (اسم)
پیشکار، ناظر، خوانسالار، بزرگتر خانه، وکیل خرج، متصدی امور خانوادگی

فارسی به عربی

مضیف , وکیل

پیشنهاد کاربران

متصدی
کنایه از :
" نوکر دم دستی "
مباشر . . . . .
مختارکار ؛ اختیاردارنده در کارها. پیشکار و کارگزار و عامل و امین و وکیل. ( ناظم الاطباء ) .

بپرس