چارواداری

/CArvAdAri/

لغت نامه دهخدا

چارواداری. [ چارْ ]( حامص مرکب ) چهارپاداری. مال به کرادهی. مسافربری. بارکشی. || ( ص نسبی ) منسوب به چاروادار.
- فحش چارواداری ؛ دشنام خیلی زشت.

فرهنگ فارسی

چهارپا داری . مال به کرادهی . مسافربری بارکشی . یا فحش چارواداری .

پیشنهاد کاربران

بپرس