چراغ شدن

لغت نامه دهخدا

چراغ شدن. [ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب )درخشیدن و روشن گشتن. ( ناظم الاطباء ). روشن شدن. شعله دادن. فروزان شدن چراغ. نور دادن چراغ :... و چون آتشی است که از سنگ و پولاد جهد و تا سوخته نیابد، نگیرد و چراغ نشود که از او روشنائی یابند. ( نوروزنامه ). || موکل شدن. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

درخشیدن و روشن گشتن . روشن شدن . شعله دادن . فروزان شدن چراغ .

پیشنهاد کاربران

بپرس