چرخ

/Carx/

مترادف چرخ: آسمان، فلک، گردون، گردونه، چرخه، حلقه، دایره، گرد، دوچرخه، دور، گردش، چرخشت، معصر، چرخاب، چرخ آب، طاق، طاق ایوان، دستگاه پنبه ریسی، دستگاه دوخت، ماشین دوخت، تیرکمان، کمان، حرکت دورانی، چرغ، صقر

معنی انگلیسی:
circle, gyration, ring, wheel, firmament, fate, fortune

لغت نامه دهخدا

چرخ. [ چ َ ] ( اِ ) فلک سیارگان بود. ( فرهنگ اسدی ). آسمان و فلک. ( برهان ). فلک. ( جهانگیری ). کره. سپهر و آسمان و کره فلکی. ( ناظم الاطباء ). آسمان به اعتقاد قدیم که کره ای است گردنده. ( فرهنگ نظام ). گردون. فلک الافلاک :
چرخ چنین است و بر این ره رود
لنگ ز هر نیک و ز هر بد نود.
رودکی.
جهاندیده ای دیدم از شهر بلخ
ز هرگونه گشته بسر برش چرخ.
ابوشکور.
سرانجامش آمد یکی تیر چرخ
چنین آمده بودش از چرخ برخ.
دقیقی.
برگشت چرخ بر من بیچاره
وآهنگ جنگ دارد و پتیاره.
کسائی.
چنین داد پیغام هندی ز رای
که تا چرخ باشد تو باشی بجای.
فردوسی.
ز خورشید بر چرخ تابنده تر
ز جان سخنگوی پاینده تر.
فردوسی.
چگونه ست ماه و شب و روز چیست ؟
برین گردش چرخ سالار کیست ؟
فردوسی.
که چرخ و زمین و زمان آفرید
بلند آسمان و جهان آفرید.
فردوسی.
اگر چرخ را هست ازین آگهی
همانا که گشتست مغزش تهی.
فردوسی.
الا تا بتابد بر چرخ کوکبی
الا تا همی نپاید بر خاک پیکری.
عنصری.
تیره بر چرخ راه کاهکشان
همچو گیسوی زنگیان به نشان.
عنصری.
تو ای دانشی چند نالی ز چرخ
که ایزد بدی دادت از چرخ برخ
چو از تو بود کژی و بی رهی
گناه از چه بر چرخ گردان نهی.
اسدی.
منگر بدین ضعیف تنم زآنکه در سخن
زین چرخ پرستاره فزونست اثر مرا.
ناصرخسرو.
چرخ حیلتگراست و حیله او
نخرد مرد هوشیار بصیر.
ناصرخسرو.
آب دریا را خورشید بجوشاند
تا برآردش سوی چرخ و شود شیرین.
ناصرخسرو.
چرخ را انجم بسان دستهای چابکند
کز لطافت خاک بی جان را همی باجان کنند.
ناصرخسرو.
نه عجب گر نبوَدْشان خبر از چرخ و ز کارش
کز حریصی و جهالت همه در خواب و خمارند.
ناصرخسرو.
حقیر باشد با همت تو چرخ و جهان
بخیل باشد با دو کف تو بحر و سحاب.
مسعودسعد.
با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است.
خیام.
چرخ و انجم پلاس شام هنوزبیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( اسم )پرنده ایست شکاری از رد. شکاریان روزانه جزو راست. عقابها که حثهاش از باز و حتی از کلاغ معمول نیز کوچکتر است . استخوان تارس پای این پرنده بلند و قوی و نیروی پنجه هایش متوسط و بالها و پرهای دمش طویل است . چرغ برنگهای خاکستری بالکه های سیاه و سفید دیده میشود چرخ صقر.
نام شهری بوده قدیم در خراسان نام دهی است از ولایت غزنین ٠

فرهنگ معین

( ~. ) (اِ. ) ۱ - هر وسیله مدور که حرکت دورانی داشته باشد و حول محور خود بچرخد مانند چرخ دوچرخه یا چرخ اتومبیل . ۲ - هر دستگاهی که با گردش دور محوری کار کند مثل چرخ دولاب ، چرخ عصاری . ،~ خیاطی دستگاه مخصوص دوخت پارچه و همانند آن . ،~ گوشت دستگاه مخصوص
(چَ ) [ په . ] (اِ. )۱ - کنایه از: آسمان . ۲ - نوعی کمان سخت . ،~ کسی لنگ زدن (کن . ) با مشکل و دشواری مواجه شدن .

فرهنگ عمید

۱. وسیله ای مدور با حرکت دورانی که دور محور خود می چرخد: چرخ درشکه، چرخ گاری، چرخ اتومبیل.
۲. هر نوع وسیلۀ مکانیکی دستی یا موتوری دارای حرکت چرخشی: چرخ خیاطی، چرخ پنبه ریسی، چرخ نخ ریسی.
۳. هر نوع وسیلۀ کوچک چرخ دار جهت حمل بار.
۴. [عامیانه] دوچرخه.
۵. (بن مضارعِ چرخیدن ) = چرخیدن
۶. (اسم مصدر ) گردش چیزی یا کسی به گرد خود یا بر گرد چیز دیگر، دور، دَوَران، گردش.
۷. (ورزش ) در ورزش باستانی، حرکتی در گود زورخانه که با دست های باز، گرد خود می چرخند.
۸. [قدیمی، مجاز] آسمان، فلک، گردون: ز خورشید بر چرخ تابنده تر / ز جان سخن گوی پاینده تر (فردوسی: ۸/۲۴۸ ).
۹. [قدیمی، مجاز] روزگار، عصر، زمانه: تو ای دانشی چند نالی ز چرخ / که ایزد بدی دادت از چرخ برخ چو از تو بُوَد کژّی و بی رهی / گناه از چه بر چرخ گردان نهی (اسدی: ۳۶۸ ).
۱۰. [قدیمی] کمان.
۱۱. [قدیمی] نوعی منجنیق، مخصوص انداختن تیر: خدنگی دگر باره با چارپر / به چرخ اندرون راند و بگشاد بر (فردوسی: ۲/۲۹۳ حاشیه ).
۱۲. [قدیمی] گریبان، یقۀ پیراهن که گرد بریده شود.
۱۳. [قدیمی] دور دامن.
۱۴. [قدیمی] نوعی پیراهن: قبای چرخ زربفت و مرصع / ستام و زین زرین و ملمع (امیرخسرو: مجمع الفرس: چرخ ).
۱۵. (موسیقی ) [قدیمی] دف، دایره: جز من و ساقی بنماند کسی / چون کند آن چرخ ترنگاترنگ (مولوی: لغت نامه: چرخ ).
* چرخِ آب کشی: = * چرخ چاه
* چرخِ آبگون: [قدیمی، مجاز] آسمان.
* چرخ آبنوس: [قدیمی، مجاز] = * چرخ آبگون: یکی گوی در خم چوگان فکند / بدانسانش زی چرخ گردان فکند – که گوی از شدن سوی چرخ آبنوس / به رفتن لب ماه را داد بوس (اسدی: لغت نامه: چرخ آبنوس ).
* چرخ اثیر: [قدیمی، مجاز] فلک نهم یا کرۀ آتش.
* چرخ اخضر: [قدیمی، مجاز] = * چرخ آبگون: به دانش گرای ای برادر که دانش / تو را برگذارد ازاین چرخ اخضر (ناصرخسرو: ۳۰۷ ).
* چرخ اطلس: [قدیمی، مجاز] = فلک الافلاک
* چرخ اکبر: [قدیمی، مجاز] = فلک الافلاک
* چرخ برین: [قدیمی، مجاز] = فلک الافلاک
* چرخ بلند: [قدیمی، مجاز] = * چرخ آبگون
* چرخ چاه: نوعی چرخ چوبی یا فلزی با طنابی متصل به آن برای کشیدن آب از چاه.
* چرخ چنبری: [قدیمی، مجاز] = * چرخ آبگون
* چرخ خضرا: [قدیمی، مجاز] = * چرخ آبگون
* چرخ خوردن: (مصدر لازم ) [مجاز]
۱. چرخیدن، گشتن، گردش.
۲. بر گِرد خود یا چیزی گشتن.
* چرخ دادن: (مصدر متعدی )
۱. چرخاندن.
۲. گردش دادن، گرداندن.
* چرخ دوار: [قدیمی، مجاز] = * چرخ آبگون* چرخ دولاب: = * چرخ چاه
* چرخ دولابی: [قدیمی، مجاز] = * چرخ آبگون: فغان زاین چرخ دولابی که هر روز / به چاهی افکند ماهی دل افروز (جامی۵: ۸۷ ).
* چرخ روان: [قدیمی، مجاز] = * چرخ آبگون: چنین است آیین چرخ روان / توانا به هر کار و ما ناتوان (فردوسی: ۸/۳۹۶ ).
* چرخ زدن: (مصدر لازم )
۱. چرخیدن، گشتن، گردش.
۲. بر گِرد خود یا چیزی گشتن: هست به پیرامنش طوف کنان آسمان / آری بر گرد قطب چرخ زند آسیا (خاقانی: ۴۱ ).
۳. [قدیمی] سماع کردن.
* چرخ فلک:
۱. نوعی وسیلۀ تفریح برای کودکان به صورت دستگاه گردنده با نشیمنگاه هایی که در هوا می چرخد.
۲. نوعی آتش بازی که فشفشه ها را بر گرد چرخ سبک چوبی نصب می کنند و پس از آتش گرفتن دور خودش می چرخد.
۳. [قدیمی، مجاز] = * چرخ آبگون: چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد / من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک (حافظ: ۶۰۶ ).
* چرخ کبود: [قدیمی، مجاز] = * چرخ آبگون: بدان را بد آید ز چرخ کبود / به نیکان همه نیکی آید فرود (نظامی۶: ۱۰۹۱ ).
* چرخ گردان: [قدیمی، مجاز] = * چرخ آبگون: هم این چرخ گردان بر او بگذرد / چنین داندآن کس که دارد خرد (فردوسی: ۵/۵۴۹ ).
* چرخ مقوس: [قدیمی، مجاز] = * چرخ آبگون: چرخ مقوس هدف آه توست / چنبر دلوش رسن چاه توست (نظامی۱: ۱۳ ).
* چرخ مینا: [قدیمی، مجاز] = * چرخ آبگون
* چرخ ناری: [قدیمی] کرۀ اثیر و عنصر آتش که بالای کرۀ هوا قرار دارد.
* چرخ نیلوفری: [قدیمی، مجاز] = * چرخ آبگون: درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را (ناصرخسرو: ۱۴۲ ).
= چرغ

فرهنگستان زبان و ادب

{trolley} [گردشگری و جهانگردی] وسیله ای چرخ دار برای حمل انواع وسایل و خوراکی ها در غذاخوری/ رستوران

گویش مازنی

/charKh/ باز عقاب ماهیگیر & از خاندان های ساکن در روستایی از شهرستان نور

واژه نامه بختیاریکا

فِرتِنَک؛ تُرتُرو
دِر خورا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] چرخ‏ در دو معنا استعمال شده است. چرخ به معنای نخست به مناسبت در باب طهارت به کار رفته است.
۱-چرخ وسیله‏ای دایره شکل که گرد محور خود می‏چرخد.
۲-چرغ.
احکام چرخ
کف پا و ته کفش نجس با راه رفتن روی زمین با شرایطی پاک می‏شود.
برخی، چرخ وسایط نقلی همچون گاری و خودرو را نیز ملحق به کف پا و ته کفش نموده‏اند، لیکن برخی در پاک شدن آن اشکال کرده‏اند.

دانشنامه عمومی

چَرخ ابزاری است گِرد که کاربردهای گوناگون دارد؛ ولی نخستین و مهم ترین کاربرد آن کاهش اصطکاک و تسهیل حرکت است. چرخ از مهم ترین اختراعات انسان است که در هزارهٔ چهارم پیش از میلاد در سرزمین باستانیِ سومر ساخته شد.
گاهی اعتبار نخستین تصویر از اسباب نقلیه چرخ دار به فرهنگ حلف در سال های ۶۵۰۰ تا ۵۱۰۰ پیش از میلاد مسیح داده شده است ولی این جای تردید دارد چنان که هیچ شواهدی نیست که حلفیان از اسباب نقلیه چرخ دار یا یا حتی چرخ سفال گری استفاده کرده باشند. [ ۱]
یکی از نخستین چرخ های مقدماتی، معروف به «چرخ کُند»، در هزاره پنجم پیش از میلاد مسیح در خاورمیانه وجود داشته اند. یکی از متقدم ترین نمونه های آن در تپه پردیس ایران کشف کشده است که تاریخ آن به ۵۲۰۰ تا ۴۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بازمی گردد. این چرخ ها از سنگ یا سفال درست می شدند و با گیره ای در مرکزشان به زمین بسته می شدند. ولی تکان دادن آن ها خیلی زور می برد. [ ۲]
پس از دوران باستان در آسیای غربی شتر جایگزین وسایل نقلیه چرخدار شد. [ ۳]
عکس چرخعکس چرخعکس چرخعکس چرخعکس چرخعکس چرخ

چرخ (دوچرخه). چرخ دوچرخه یک چرخ است که معمولاً یک چرخ پره ای است که برای دوچرخه طراحی شده است. یک جفت معمولاً مجموعه چرخ ها نامیده می شود، به ویژه در زمینه چرخ های آماده «خارج از قفسه» عملکرد محور.
چرخ های دوچرخه معمولاً به گونه ای طراحی می شوند که از طریق شکاف های انتهای دوشاخ در بدنه و دوشاخ قرار بگیرند و لاستیک های دوچرخه را نگه دارند.
اولین چرخی که از کشش در پره های فلزی استفاده کرد توسط سِر جورج کیلی برای دستیابی به سبُکی در گلایدر خود در سال ۱۸۵۳ میلادی اختراع شد. [ ۱]
اولین چرخ های دوچرخه از سنت های کالسکه سازی پیروی می کردند: یک توپی چوبی، یک محور فولادی ثابت ( بلبرینگ ها در انتهای دوشاخه قرار داشتند ) ، پره های چوبی و یک لاستیک آهنی نصب شده. یک چرخ معمولی مدرن دارای یک توپی فلزی، پره های کششی سیم و یک لبۀ فلزی یا فیبر کربنی است که یک تایر لاستیکی پنوماتیک را نگه می دارد.
هاب قسمت مرکزی چرخ دوچرخه است. از یک محور، بلبرینگ و پوستۀ توپی تشکیل شده است. پوستۀ هاب معمولاً دارای دو فلنج فلزی ماشینکاری شده است که می توان پره ها را به آن ها وصل کرد. پوستۀ هاب می تواند یک تکه با کارتریج فشرده یا بلبرینگ آزاد باشد یا در مورد طرح های قدیمی تر، فلنج ها ممکن است به پوستۀ هاب جداگانه چسبانده شوند.
میل توپ ( محور ) دوچرخه که با نام انگلیسی اکسل ( Axle ) شناخته می شود میله ای است که در داخل توپی های جلو و عقب دوچرخه که با نام انگلیسی هاب ( Hub ) است قرار دارد. میل توپ از دو طرف در داخل بلبرینگ ها توپی قرار دارد که باعث میشود آزادنه چرخش روان داشته باشد. میل توپ از مواردی است که در زمان سرویس دوچرخه لازم است بررسی شود شارهای وارده در زمان دوچرخه سواری آن را دچار انحنا می کند که این موضوع باعث می شود بلبرینگ ها و گیوهای توپی به سرعت خراب شوند.
عکس چرخ (دوچرخه)عکس چرخ (دوچرخه)عکس چرخ (دوچرخه)عکس چرخ (دوچرخه)

چرخ (فیلم ۱۹۲۳). چرخ ( فرانسوی: La Roue ) یک فیلم صامت درام به کارگردانی ابل گانس محصول سال ۱۹۲۳ است. از بازیگران آن می توان به آیوی کلوس اشاره کرد. فیلم به لحاظ استفاده از ریتم سریع و تکنیک های نورپردازی از آثار انقلابی دورهٔ خود به شمار می رود.
عکس چرخ (فیلم ۱۹۲۳)

چرخ (فیلم ۱۹۸۱). چرخ ( به هندی: Chakra ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۱ و به کارگردانی رابیندرا دارماجی است. در این فیلم بازیگرانی همچون اسمیتا پاتیل، نصیرالدین شاه، کولبوشان کارباندا ایفای نقش کرده اند.
عکس چرخ (فیلم ۱۹۸۱)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

چَرخ (wheel)
قاب یا صفحه ای دایره ای که به دور محوری مرکزی می چرخد. چرخ بخش تفکیک ناپذیرِ اغلب وسایل حمل ونقل زمینی است. قدیمی ترین چرخ هایی که می شناسیم در حدود ۳۵۰۰ تا ۳۰۰۰پ م در بین النهرین ساخته شدند. وسایل نقلیۀ چرخ دار پس از اختراع چرخ سفالگری پدید آمدند و دیری نگذشت که ارابه های چرخ دار جای سورتمه ها را در حمل ونقل گرفتند. چرخ در ساده ترین شکل خود یک قُرص یا قاب چوبی توپُر بود که روی محوری گِرد قرار می گرفت و با دوبل های چوبی به آن متصل می شد. بعدها بخش هایی از این قرص را تراشیدند تا چرخ سبک تر شود. ابداع و به کارگیری پره های شعاعی در چرخ ها به حدود ۲۰۰۰پ م برمی گردد. اختراع چرخ نقطۀ عطف بزرگی در پیشرفت تمدن بشر است. نتیجۀ این اختراع استفادۀ مؤثرتر از نیروی حیوانات در کشاورزی و کارهای دیگر بود. پس از آن چرخ به ابزار مکانیکی بسیار گران بهایی برای کنترل جریان و جهت نیرو یا توان تبدیل شد. کاربردهای چرخ در زندگی امروزی و فناوری مدرن به راستی ناشمردنی است و انواع گوناگون فراوانی با کارکردهای مختلف در صنایع متعدد دارد.

جدول کلمات

گردون

مترادف ها

loop (اسم)
خفت، حلقه، چرخ، حلقه طناب، پیچ، گره، چنبر، طناب، حلقه زنی

rhomb (اسم)
معین، چرخ، دایره، لوزی

cycle (اسم)
دوره، دور، چرخ، چرخه، سیکل، دوره گردش، یک سری داستان درباره یک موضوع

turn (اسم)
تمایل، گردش، نوبت، استعداد، چرخ، پیچ و خم، قرقره، پیچ، چرخش، پیچ خوردگی، تغییر جهت، گشت ماشین تراش

axle (اسم)
میل، محور، میله، چرخ، چرخه، اسه، دنده، میله چرخ فرمان

wheel (اسم)
دور، چرخ، چرخش، رل ماشین

cart (اسم)
چرخ، دوچرخه، گاری، ارابه

flywheel (اسم)
چرخ، چرخ لنگر، چرخ طیار، چرخ معدل

wimple (اسم)
خم، چرخ، پیچ، چین و شکن، روسری زنان قرون وسطی

gyrostabilizer (اسم)
چرخ

kestrel (اسم)
چرخ

trindle (اسم)
چرخ، شمع مومی دراز و نوک تیز

strophe (اسم)
چرخ

truckle (اسم)
چرخ

فارسی به عربی

حلقة , دور , عجلة , عربة , محور

پیشنهاد کاربران

منبع. فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
چرخ
چرخ ساخته شده از واژه ترکی از ریشه چوویرمک ( برگرداندن، گردان ) است.
چرخ و چرح ( نان ) از یک ریشه و به معنی گردانده شده، گردان هستند.
نان در ترکی چرح=چورح=چورک=چوویرک= گردانده شده، برگردانده شده
...
[مشاهده متن کامل]

گردان و گردش و گردش زمان در ترکی
گذشته یا گردش زمان:چشمیش، کچمیش،
تغییر سال یا تغییر و گردش: چونمک، چونمح
گرد: کچ، چچ، چش،
چونمیش، چونمک، چچن، کچن، چچن، کچ، چش، چچ
چرخیدن یا گردون:
چونمک:برگشتن، خاموش شدن
چویرمک:چرخوندن، برگردوندن
چویرک، چورک، چرک: چرخون، گردون، نان
چرک=چرح، =چرخ
چویر= برگردون
چویرن: شخص یا چیزی که عمل برگرداندن را انجام میدهد.
چویرنح، چویرنخ: در حالت چرخان، در حالت گردان
چویرح: در حالت چرخان، در حالت گردان قرار گرفتن
�و� و �ی� در چویرح از صامتها و آواهای ترکی است و در زبان فارسی چنین صامت و تلفظی وجود ندارد بخاطر همین از چ وی رح حذف و برای راحتی تلفظ به شکل چرخ درآمده است.
چویرک یا چویرح شده چرخ
چرخ= در حالت گردون بودن، در حالت چرخون بودن، حالت گردون داشتن،
همچنین
تایر:
تکر، تحر، تشر: ترپنمک
ترپن
ترپشن، ترپکن
ترپشدیرمک
( دگیشتیرمک؟؟؟ریشه؟؟؟ )
ترپشدیر، ترپکتیر: تکر، تشر، تهر

چرخ، گردونه
واژه چرخ از بن ریشه هندواروپائی کول kwel یا گردیدن و چرخیدن در فارسی میانه چرگ charg و در اوستا کخر ( در اوستا a در آخر کلمات نوشته ولی خوانده نمیشود ) cakhra یا کردونه ودر سانسکریت ککر cakra و در لاتین circle و انگلیسی سیکل cycle. ( فرهنگ یشه های هند و اروپائی زبان فارسی آریانپور )
🚲 بخش های مختلف دوچرخه به انگلیسی:
✅ tire / tyre = چرخ
✅️ hub = توپی چرخ
✅️ spoke = پره چرخ، میله چرخ، اسپوک
✅️ brake = ترمز
✅️ brake lever = دسته ترمز
✅️ brake cable = سیم ترمز
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ handlebar = دسته دوچرخه
✅️ saddle = زین
✅️ seatpost = میله ای که زین روی آن سوار است
✅️ gear = دنده
✅️ chain = زنجیر
✅️ chain ring / chain wheel = حلقه زنجیر
✅️ pedal = پدال
✅️ valve = سوپاپ تلمبه
✅️ rim = طوقه، رینگ تایر

چرخ
قسمت های مختلف ماشین به انگلیسی:
hood ( American ) / bonnet ( British ) = کاپوت
headlight / headlamp ( British ) = چراغ جلو
taillight / rear light ( British ) = چراغ عقب
front bumper = سپر جلو
...
[مشاهده متن کامل]

rear bumper = سپر عقب
windscreen ( British ) / windshield ( American ) = شیشه جلو
rear window = شیشه عقب
side window = شیشه بغل
windscreen wiper ( British ) / windshield wiper ( American ) = برف پاک کن
roof = سقف
sunroof = پنجره سقفی
roofrack = باربند

trunk ( American ) / boot ( British ) = صندوق عقب
antenna ( American ) / aerial ( British ) = آنتن
tailpipe / exhaust / exhaust pipe = لوله اگزوز
wing ( British ) / fender ( American ) = گلگیر
tire ( American ) / tyre ( British ) = چرخ
hubcap / wheel cover / wheel trim = قالپاق
spare tire / spare tyre = لاستیک زاپاس
chassis = شاسی
number plate ( British ) / license plate ( American ) = پلاک
gas pedal ( American ) / accelerator ( British ) = پدال گاز
brake pedal = پدال ترمز
clutch = کلاچ
emergency brake ( American ) / handbrake ( British ) = ترمز دستی
brake pad = لنت ترمز
wing mirror ( British ) / side - view mirror ( American ) = آینه بغل
rear - view mirror = آینه وسط
steering wheel = فرمان
horn = بوق
ignition = استارت
gear lever ( British ) / gear stick ( British ) / gear shift ( American ) = دسته دنده
instrument panel = صفحه نشانگر آمپر ها
milometer ( British ) / mileometer ( British ) / odometer ( American ) / the clock ( informal ) = کیلومتر شمار
speedometer = سرعت سنج
fuel gauge = آمپر سوخت
tachometer / rev counter = تاکومتر، دور سنج موتور
satnav / sat nav ( satellite navigation ) = مسیریاب، مکان یاب
glove compartment / glove box = جعبه داشبورد
dashboard = داشبورد
seat belt = کمربند ایمنی
door handle = دستگیره در
cooler = کولر
heater = بخاری
air vent = دریچه کولر ( و بخاری )
headrest = پشت سری صندلی
visor = آفتاب گیر
driver's seat = صندلی راننده
passenger seat = صندلی شاگرد
stop light / brake light = چراغ ترمز
reversing light ( British ) / backup light ( American ) = چراغ دنده عقب
turn signal ( American ) / indicator ( British ) / blinker ( informal ) = راهنما
oil filter = فیلتر روغن
air filter = فیلتر هوا
radiator = رادیاتور
fuel tank = باک بنزین
gas cap / filler cap = درپوش باک بنزین
spark plug / sparking plug = شمع
fuel injection system = کاربُراتور
radiator hose = شلنگ رادیاتور
fan belt / serpentine belt / alternator belt = تسمه پروانه، تسمه دینام
timing belt = تسمه تایم
alternator = دینام
cylinder = سیلندر
piston = پیستون
gearbox = گیربکس
coolant = مایع خنک کننده
airbag = کیسه هوا
automatic transmission ( AT ) = دنده اتوماتیک
manual transmission ( MT ) = گیربکس دستی، دنده دستی

پارسی باستان: چخرا
پارسی میانه: چخر
پارسی نوین: چرخ
چرخ
آواز = هستی
هستی = شور
شور = چرخ
چرخ = جاودانگی
جاودانگی = رستاخیز
آواز بر پیدایش هستی میشود. ( فکر تان را به پیدایش نماز بگیرید ) که چرا نماز ساخته شده است و همچنان چرا ما ( واژگان و لغات ) میگویم!!
...
[مشاهده متن کامل]

آواز بر پیدایش هستی میشود.
هستی به شور است.
شور بر پیدایش ( چرخ و یا دایره ) میشود.
چرخ بر همبستگی شده و مرکزیت به خود میگیرد.
آواز آتش افروخت.
آتش = جان
آتش به هستی جان بخشید ( باد ) .
باد بر پیدایش آب شد.
آب زمین را شاداب کرده و بر پیدایش زندگی شده.
زندگی مستی شور و هلهله منظم، برابر، سنجیده شده و هموار را میگویند که هر که باید خود باشد و با چهار سو در پیوند سازگار باشد.
چرخ نشان همبستگی است.
هنگام چرخیدن نیروی شگفت انگیز در هسته پیدا میشود که بر نگهدار چهار سو شده و گسترش می یابد.
چرخ نشان جاودانگی میباشد.

چرخ
چرخ = چهار، رخ
چهار = دیوار
چهار = نگهداری
چهار = کوشش، تلاش
چهار = شماره ثبت احوال و یا Life Reference
چهار = نام
نام
۱: نام کاری که از همت خود به دست می آورید.
۲: نام مادر و پدر بر سر ما میگذارند.
...
[مشاهده متن کامل]

۳: نام خانوادگی ( خاندان، قوم، ملیت )
۴: نام جاه ( کابل، تهران، دوشنبه )
مانند:
افسر شاهپور اسکین نجرابی
۱: افسر کارم ( سرمایه )
۲: شاهپور ( خون ) نیرومندی
۳: خاندان، ایل، خیل، قوم، ملیت ( بزرگی ) نشان
۴: نجراب مال من زمین من
چهار = نگهداری سرمایه
چرخ
چرخ یک واژه سره پارسی است که از دو سو خوانده و معنی میدهد.
چرخ 🔄 خرچ
چرخ خوردن خرچ کار دارد ( نیرو Energy ) .
خرچ باید با سنجش باشد.
کار کن سرشته
مزد به دست آر پاکیزه
نگهداری کن مردانه
خرچ کن سنجیده
مزه ببر جاودان
چهار نیرو برای خرچ ساخته شده تا ما آدم باشیم و از چهار سو زیبا مزه ببریم.
چرخ نشان رستاخیز و جاودانگی است و میباشد که از پرچم کاویانی تخارستان و یا بلخ گرفته شده است.
نخستین چرخ را شاه جمشید پیغمبر ساخت که با آن دانه هایی پنبه را از پنبه جدا ساخته و باز به مردم تافتن و بافتن را آموختاند و جان شستن و کالا پوشیدن را و مو نراشیدن و درست کردن مو را برای آدمیان نشان داد.
نخستین چرخ
نخستین بافنده
در فرهنگ ما نخستین چرخ را شاه جمشید پیغمبر برای پاک کردن دانه پنبه برای مردم ساخت.
چرخ خرچ کار دارد.
آتش
باد
آب
خاک
پرچم کاویانی

یکی از تغیراتی که در فارسی اتفاق می افتد این است که معمولا حروف جابه جا می شوند. یا حذف می شوند یا از حرفی به حرف دیگر تبدیل می شوند. مثلا ما بوشهری ها به واژه تلخ، تَهل می گوییم به این صورت که حرف خ را
...
[مشاهده متن کامل]
از آخر کلمه به وسط ( جابجایی ) می آوریم و سپس آن را به ه ( دگردیسی ) تبدیل می کنیم. معمولا در فارسی حرف خ به ه و سپس به س تبدیل می شود. مثلا هاگ می شود خاگ یا خائیدن که همان سائیدن است. یا اینکه احتمالا واژه ای که ما به آن رُخ می گوییم احتمالا همان رُس در زبان لاتین است که یعنی قرمز شاید به همین دلیل ما به صورت هایمان در فارسی رخ می گوییم چرا که به قرمز بودن و پرخون بودن صورت هایمان اشاره می کنیم من احتمال می دهم که چرخ و چهر نیز به همین ترتیبی که در بالا گفتم اول خ آن از آخر به وسط آمده ( تبدیل چرخ به چخر ) و سپس خ در وسط تبدیل به ه شده ( چهر ) شاید به این منظور که صورت انسان گرد و دایره ای است به آن چهره گویند

چرخ: در پهلوی چرگ čarg بوده است. به معنی آسمان
( ( که این چرخ و ماهست یا تاج و گاه
ستارست پیش اندرش یا سپاه ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 225. )
در جایی دیگر می نویسد : ( ( چرخ در معنی کمان سخت و گران است که " تَخش " نیز نامیده می شده است . سعدی " چرخ انداز" را در گلستان در معنی تیری که با چرخ انداخته می شود به کار برده است .
...
[مشاهده متن کامل]

" سالی از بلخ بامیانم گذر بود و راه از حرامیان پر خطر . جوانی به بدرقه همراه من شد ، چرخ انداز ، سلحشور ، بیش زور که به ده تن توانا ، کمان او بزه کردندی و زور آوران روی زمین پشت وی بر زمین نیاوردندی ) ) .
( ( یکی تیر الماس پیکان خدنگ
به چرخ اندرون راندمش بی درنگ ) )
همان ص 432.

گردون
چَرخ ابزاری است گرد که کاربردهای گوناگون دارد ولی نخستین و مهم ترین کاربرد آن کاهش اصطکاک و تسهیل حرکت است. چرخ از مهم ترین یافته های انسان است که در هزاره چهارم ( پیش از میلاد ) در کشور باستانی سومر ساخته شد.
...
[مشاهده متن کامل]

قس
العجلة جهاز دائری یمکنه الدوران حول محوره، بحیث یسهل الحرکة أو النقل أو أداء الشغل فی الآلات. تتغلب العجلة مع قضیب مثبت على الاحتکاک بتسهیل الحرکة عن طریق التدحرج. تستخدم الکلمة بشکل أعم للتعبیر عن الأجسام الدائریة الأخرى التی تدور أو تلف.
محتویات [اعرض]
[عدل]تاریخ
یعود أصل العجلات کما یتوقع إلى سومر القدیمة ( حالیاً فی العراق ) فی الألفیة الخامسة قبل المیلاد، حیث استعملت أصلاً کعجلات صنع الفخار. وصلت العجلات الهند وباکستان مع حضارة وادی الإندوس فی الألفیة الرابعة قبل المیلاد. وجدت قرب الجزء الشمالی من القوقاز قبور عدیدة دفن فیها أشخاص منذ 3700 قبل المیلاد ومعهم عربات ثنائیة ورباعیة العجلات. أقدم تصویر لما یمکن أن یکون مرکبة بعجلات ( فی هذه الحالة عربة بأربع عجلات وقضیبین محوریین ) یوجد على قِدر فخاری وجد فی جنوب بولندا یعود لعام 3500 قبل المیلاد.
وصلت العجلات أوروبا والهند ( حضارة وادی الإندوس ) فی الألفیة الرابعة قیل المیلاد. فی الصین ثبت وجود العجلات واستخدامها فی عربات بعجلتین وحصان حوالی 1200 قبل المیلاد، وإن کان باربییری - لو اقترح وجود عربات صینیة بعجلات عام 2000 قبل المیلاد. فیما هل کان هناک "اختراع مستقل للعجلة" فی شرق آسیا أم أن المفهوم عبر إلى هناک عبر جبال الهیمالایا سؤال مفتوح، بل لقد اقترح أن تعریف الصین بالعجلة کان من خلال الفاتحین الذین قادوا العربات الثنائیة العجلات، والذین یحتمل أن لهم علاقة ببدایة عائلة شانج ( نحو العام 1700 ) [1].
یحاجج بعض علماء الآثار لفکرة الأصل الأوروبی للدولاب مع المحور. یُزعم أن العومل الطبیعیة لأوروبا ( حیث السهول ذات السطوح القاسیة التی یصعب جرّ الحمولات الثقیلة علیها، وتوفّر کمیات من خشب الأشجار استعملها حرفیون مهرة فی کل مجالات الحیاة ) وفرت أفضل ظرف لاختراع دولاب للاستخدام فی النقل. حیث یمکن من التسلسل الزمنی لأقدم المعروف من العیّنات والتمثیلات للعجلات والمرکبات ذات العجلات رؤیة أن الاختراع قد تم فی أوروبا فیما لا یتأخر عن النصف الأول من الألفیة الرابعة.
[عدل]تأثیل
کلمة دولاب کلمة مرکبة من دولا أی الإناء وآب وهو الماء بالفارسیة؛ إذ کانت اسما للناعورة التی تدیرها دابة فتسقی. [2]
[عدل]صناعة أولى الدوالیب الهوائیة
عام 1845 تمکن الأمریکی جون دنلوب من اکتشاف الدوالیب الهوائیة وتلاه الفرنسی ادوار میشلان عام 1895 حیث تمکن من صنع الدوالیب فی سیارة سباق من مدینة باریس إلى مدیتة بوردو الفرنسیة وفی عام 1948 أنتج میشلان فی فرنسا الدوالیب القطریة رادیال إنتاجا تجاریا.
[عدل]بدائل
هذا القسم فارغ أو غیر مکتمل، مساعدتکم مرحب بها!
[عدل]استخدام العجلة کرمز
أصبحت العجلة، ثقافیاً وروحیاً، تشبیهاً قویاً لدورة أو تکرار منتظم ( مثل التشاکرا، والتناسخ، والین والیانج، وغیرها ) .
تستخدم العجلة المجنحة کرمز للتطور، حیث تظهر فی کثیر من السیاقات منها ختم باناما وشعار دوریة الطرق العامة فی أوهایو.
[عدل]انظر أیضا
دولاب جنیف
[عدل]هوامش
^ Gwynne Dyer, p. 159
^ ( أدى شیر، ص. 65 )
[عدل]مراجع
أدى شیر. الألفاظ الفارسیة المعربة. الطبعة الثانیة 1987 - 88
Dyer, Gwynne; War: the new edition, Vintage Canada Edition, Randomhouse of Canada, Toronto, ON
تصنیفان: صناعات میکانیکا
قس
Tekerlek ya da teker, dairesel bir formu olan ve genellikle bir eksen ( bazen dingil ) etrafında dönme yeteneği ile çoğunlukla bir yükün bir yerden bir yere hareketini kolaylaştırmak amacıyla kullanılan araç. Yekpare, parçalı veya merkezden dışarıya parmaklıklı ( İng: spoked ) yapıda olabilir.
En yaygın örneklerine taşımacılıkta kullanılan araçlarda rastlanmaktadır. Çalışma prensibinin en temel açıklaması bir dingil ile birlikte yaptığı dönme hareketi sayesinde sürtünme kuvvetini yenmek biçiminde yapılabilir. Tekerleğin dönme hareketini yapabilmesi için mutlaka yer çekimi kuvveti ya da bir başka dış kuvvete maruz kalması gerekmektedir.
[değiştir]Tarihçe
En eski tekerlek, yaklaşık 5. 000 yıl önce mezapotamyada yapılmıştır. Tekerlek ile ilgili en eski kayıt, M. Ö. 3. 500 yıllarına ait tekerlekli bir kızağı resmeden Sümer ( Erech ) piktogramıdır. Tekerlek fikri muhtemelen kütüklerin kolayca yuvarlanarak taşınması amacıyla kullanılmasından doğmuştur. Bilinen en eski tekerler, bir kazık üzerine geçirilmiş üç tahta diskten oluşur. [1]
[değiştir]Kaynakça
^ "Tekerlek. " Encyclopædia Britannica. Encyclopædia Britannica Online. Encyclopædia Britannica Inc.
[[nn:Hjul]
Kategori: Tekerlekler
قس
A wheel is a circular component that is intended to rotate on an axle. The wheel is one of the main components of the wheel and axle which is one of the six simple machines. Wheels are also used for other purposes, such as a ship's wheel, steering wheel and flywheel.
Wheels, in conjunction with axles, allow heavy objects to be moved easily facilitating movement or transportation while supporting a load, or performing labor in machines. Common examples are found in transport applications. A wheel greatly reduces friction by facilitating motion by rolling together with the use of axles. In order for wheels to rotate, a moment needs to be applied to the wheel about its axis, either by way of gr . . .

چرخ یا بالابان ( Saker falcon ) با نام علمی Falco cherrug یکی از گونه های بزرگ تیره شاهینیان ( Falconidae ) است.
چرخ بزرگترین شاهین بومی ایران است. طول بدن آن از ابتدای خم بال تا انتهای دم در حالت معمولی از 38 سانتی متر تا 43 سانتی متر متغیر است و در حالات بسیار استثنایی به 47 سانتی متر نیز می رسد. به این اندازه رسیدن چرخ بستگی به پارامترهای زیادی از جمله مساعد بودن شکارگاه، جوانی والدین و نوع زیر گونه این پرنده دارد. اما عموما طول پرندگان بومی ایران به زحمت از 43 سانتی متر ( از ابتدای خم بال تا انتهای دم ) تجاوز می کند. در تیره شاهینیان پرندگان ماده بزرگ تر از نرها هستند. به طور تقریبی می توان گفت اندازه هایی مابین 38 - 40 سانتی متر و از 40 سانتی متر به بالا ماده هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

پرندگانی که روی گستره مرزی تشخیص نر و ماده از لحاظ اندازه قرار دارند را می توان از روی بزرگی سر و پنجه ها تشخیص داد. پرندگان ماده سری کوچک تر و پنجه هایی کلفت تر دارند. اما از لحاظ رنگ آمیزی تفاوتی بین نر و ماده وجود ندارد.
دم این پرنده نسبتا بلند و دارای بال هایی دراز و نوک تیز است. طول بال های این شاهین بزرگ بین 105 تا 129 سانتی متر متغیر است. این پرنده گونه مهاجر است و در فصول سرد سال به مناطق گرم تر مهاجرت می کنند. به این پدیده اصطلاحا زمستان گذرانی گفته می شود. تمامی زیر گونه های این پرنده مهاجرت دارند، حتی پرندگان بومی نیز این کار را انجام می دهند؛ اما مسافتی که مهاجرت می کنند بسیار کمتر از پرندگان دیگر است.
زیست گاه
در حقیقت چرخ را می توان شکارچی روز زی علفزارهای وسیع دانست. اما این امر بدین معنی نیست که این پرندهن در کوهستان و کوهپایه ها دیده نمی شود. در واقع استپ را اولین و اصلی ترین زیستگاه این پرنده قلمداد می کنند. اگر بالابانی در شکاف صخره ای تخم گذاری کرده باشد؛ یقین بدانید این لانه مشرف به دشت وسیعی است. دلیل این امر نیز بسیار واضح است: به دلیل مورفولوژی خاص این پرنده که شامل بال های بلند و نوک تیز است؛ قدرت شکار در مناطق جنگلی پردرخت را ندارد.
پراکندگی جغرافیایی در دنیا
گاهی اوقات به این پرنده، شاهین بیابان ( Desert falcon ) اطلاق می شود. پراکندگی جغرافیایی چرخ از اروپای غربی تا شمال کره و از مرزهای جنوبی جنگل های تایگا سیبری تا بیابان ها و استپ های مرتفع خاورمیانه و تبت است، چرخ در حقیقت یک پرنده بیابانی و نیمه بیابانی است.
پراکندگی جغرافیایی در ایران
در فصل مهاجرت این پرنده در تمامی نقاط ایران به جز مناطق جنگلی دیده می شود؛ بالابان هایی که در ایران تولید مثل می کنند د رتمامی نقاط ایران به جز نواحی جنوبی استان های سیستان و بلوچستان، هرمزگان و بوشهر وجود دارند. اما در بعضی از مناطق مانند نواحی شمال شرقی ( استان های گلستان، خراسان شمالی، خراسان رضوی و سمنان ) ورشته کوه های زاگرس تولید مثل آنها بیشتر است. در بقیه مناطق ایران و به خصوص استان تهران نیز این پرنده تولید مثل می کند.
رژیم غذایی
این پرنده شکاری پستانداران و پرندگان کوچک تا متوسط را در طبیعت شکار می کند. رژیم غذایی چرخ در وحش بسیار متنوع است. این پرنده از خانواده موش ها Muridae شامل موش ها ، هامسترها، ول ها و عمدتا جربیل ها، خانواده سنجاب ها Sciuridae، تیره کبوتریان columbidae راسته سوسمارها order sauria وعمدتا خانواده آگاماهاAgamidae، حشرات مناطق استپی مانند ملخ و بسیاری دیگر از جانوران در رژیم غذایی خود استفاده می کند. میزان مصرف از هر یک از این منابع غذایی بسته به سن پرنده ومنطقه زیست آن متفاوت است. برای مثال بالابان ماده در سه روز اول خارج شدن جوجه ها از تخم فقط آنها را با حشراتی مانند ملخ و آگاماها تغذیه می کند. چرا که گوشتی زودهضم و مقوی برای جوجه ها دارند. یکی دیگر از موارد، منطقه زیست این پرنده است. اگر چرخ در مناطقی زیست کند که در آن موش به وفور یافت شود، بیشتر به شکار آنها می پردازد.
اما مطلبی که در این باب اهمیت دارد این است که تقریبا در بین تمامی بالابان ها جدا از زیرگونه و مناطق زیستشان ول ها Arvicolinae و جربیل ها Gerbillinae سهم بسیار عمده ای در رژیم غذایی این پرنده شکاری دارند.
لانه سازی Nesting
فصل جفت گیری این پرنده از اواسط اسفند ماه تا اوایل فروردین ماه در ایران است که البته با توجه به شرایط آب و هوایی دارای تلرانس 15 روزه است در فصل جفت گیری این شاهین بزرگ لانه سازی نمی کند وترجیح می دهد از لانه هایی که توسط سایر پرندگان مانند کلاغ سیاه Ravens، کورکور سیاه Black kite، سارگپه پا بلند long - legged buzzard، عقاب شاهی Imperial Eagle، و یا حتی لانه هایی که به دست بشرت ساخته شده اند Artificial nest استفاده کند.
در بسیاری از مناطق کشورمان سرزمین های استپی وسیعی وجود دارند. پوشش گیاهی شامل رستنی های کوتاه قامت است و تا جایی که چشم کار می کند از این گیاهان دیده می شود. در این بیابان ها، ظرفیت بسیار بالایی برای زندگی پستانداران و پرندگان کوچک وجود دارد و لیکن لانه های مناسب برای پرندگان شکاری در محدودیت قرار دارد. در این گونه استپ ها است که چرخ falco cherrug روی زمین لانه می سازد.
به علت عدم وجود مکانی مناسب برای لانه سازی و در دسترس بودن فراوان دکل های برق در سالیات اخیر بالابان ها روی آنها تولید مثل می کنند. این پدیده برای ادامه نسل این گونه بسیار مضر است. وجود میدان های مغناطیسی قوی در حوالی دکل های برق و خطوط انتقال آن ، اثرات سویی روی جوجه ها و حتی والدین می گذارد و در سالیان آینده قدرت باروری آنها به شدت تهدید می شود. حتی این مسدان های قوی مغناطیسی ممکن است در سال اول نیز از تبدیل شدن تخم ها به جوجه جلوگیری کند.
این پرنده در هر سال بین 1 تا 6 تخم میگذارد و 28 تا 32 روز روی آنها می خوابد. طی این مدت ماده توسط نر تغذیه می شود. در حالت خاصی مخصوصا در هنگام غذا خوردن ماده دیده شده اس . . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس