چرخ دارما

دانشنامه عمومی

چرخ دارما یا dharma chakra چرخ گیتی یا چرخ روزگار و سرنوشت است. چاکرا یعنی چرخ و دارما با واژه درمان پارسی از یک ریشه هستند. امروزه به معنا و مفاهیم مختلفی ترجمه شده اند ولی بهروزی سلامت و اقبال و سرنوشت معنی نخست آنها بوده است. چرخ درمان یا چرخ گیتی قدیمی ترین نماد است که کاربرد خود را به طور مستمر حفظ کرده است. این نماد در ایران باستان نیز وجود داشته است. اما در غرب هند ( پاکستان امروزی ) به شکوفایی رسیده است. در تمدن گندهارا یا قندهار رد پای قدیم این چرخ به همین شکل امروزی دیده می شود. بر روی بعضی از این چرخ ها فال و بخت نوشته شده است یا داخل ان برگه های فال و سرنوشت هست افراد با چرخاندن آن در یک نقطه ای که ساکن می شود فال خود را برمی دارند. معمولاً در این فال ها به فرد امیدواری داده می شود. آیین بودا در سده پنجم پیش از زایش مسیح در هندوستان پیدا شد و کمابیش ۱۵۰۰ سال در آن سرزمین ماند و سپس به سرزمین های دیگر کوچید. بوداییان بر این باورند که در این ۱۵۰۰ سال آموزه های بوداگرایی سه بار دستخوش دگرگونی شده اند و در این باره اصطلاح «سه بار گردش چرخ آیین» را بکار می برند. چرخشگاه هر کدام از این دوره ها را هم هر ۵۰۰ سال می پندارند. البته آموزه های دوره های پیشین هم همراستا با آموزه های تازه به زندگی خود ادامه داده اند.
بنمایه ای که همه این آموزه ها به آن پایبند بوده اند همانا اصل نپایندگی هستی است. این باور که هیچ چیز این جهان هستی پاینده و پایدار نیست.
اصطلاح چرخ آیین ( چرخ دارما ) ( Dharmacakra ) بعدها در میان بوداییان تبت محبوبیت زیادی پیدا کرد و در موارد دیگری بکار رفت. دارما چاکرا نمادی باستانی در آیین بوداست که توسط آشوکا پادشاه قدرتمند قرن چهارم قبل از میلاد به عنوان گردونه قانون استفاده می شده است. اکنون تصویر این گردونه به رنگ سورمه ای و با بیست و چهار پره بر روی پرچم هند قرار دارد.
برای نمونه در آنجا بوداییان چرخ های درست کردند و بر روی آن ها متون بودایی نگاشتند و به این چرخ ها نام چرخ آیین یا چرخ نیایش دادند. منظور از گرداندن این چرخ ها بدست پیروان آیین بودا همانا نمادی از خواندن سخن بودا بود.
بر روی و در درون این چرخ ها افسون هایی ( مانتراهایی ) نوشته شده است. افسون ها سخنانی ژرف به گونه ای بسیار نمادین هستند. این چرخ ها را می توان در جوامع گوناگون بودایی یافت اما تنها در تبت است که آن ها بخشی جاافتاده از زندگی روزمره را تشکیل می دهند. بوداییان بر این باورند که چرخاندن این چرخ ها مانند این می ماند که شخص ( به صورت نمادین ) همه متون درون آن را خوانده است.
عکس چرخ دارماعکس چرخ دارماعکس چرخ دارماعکس چرخ دارماعکس چرخ دارماعکس چرخ دارما
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

Dharma chakra با تلفظ دهار ما چاکرا.
Dharma از دو کلمه به شکل زیر ساخته شده است:
- Dhar با تلفظ دهار جمع Dhr با تلفظ دهر می باشد یعنی دهر ها.
- ma با تلفظ ما ضمیر اول شخص جمع در زبان فارسی یعنی کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های ستاره ای و مجموعه های کهکشانی.
...
[مشاهده متن کامل]

دهر از دیدگاه هندوان و بودائیان به معنای نظم و قانون کیهانی و جوامع غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی . در زبان عربی ( در قرآن ) به معناب روزگار ترجمه شده است.
از دیدگاه فردی من این واژه در اصل و ریشه به معنای طول عمر هر موجود زنده و هر نظام یا مجموعه زنده و غیر زنده و طول عمر کلی کیهان یعنی دهر کیهانی . امروز می توان گفت یا باور داشت که طول عمر کلی کیهان یا دهر کیهانی عبارت است از فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی محتوای کیهان یا جهان در مرکز و وقوع دو مه بانگ متوالی. جمع بستن این کلمه یعنی دهر به شکل دهار یا دهر ها ریشه در این بینش و باور قدیمی تر داشته و دارد که هر موجودی به عنوان یک جزء بسیار ناچیز و خود کیهان به عنوان کل متناهی تنها دارای یک دهر یا یک طول عمر و یا یک زندگی دنیوی نمی باشد بلکه دهر ها یا عمر ها و یا زندگی های فراوان با مراتب و درجات مختلف تکاملی. در زبان و فرهنگ و تمدن هندوان هزاران سال قبل از پیدایش بودا و آشوکا ( عاشوقه یا پادشاه عشق ) چرخه سم سرا یعنی گردش متوالی تولد - زندگی - مرگ بصورت مخفف امروزی چرخه تولد و مرگ و سمبل سواستیکا وجود داشته که با گردونه مهر ایرانیان ( متعلق به میترائیان اولیه قبل از پیدایش خطوط سه گانه میخی ایلامی و سومری و اُگاریتی و هیروگلیف مصریان و نه میترائیان طرفدار آئین و دین در عصر امپراتوران رومی ) با نشان چلیپا حامل راز ها و معانی مشترک و معادل و مترادف و هم معنا بوده اند. از دیدگاه امروز و بر اساس بینش و باور فردی من ایده حقیقی و طلائی و منور و درخشان بودا این بوده است که بطور جدی و قاطعانه شرح و توضیح و توجیه و تبیین گردش چرخه تولد و مرگ ( تولد - زندگی - مرگ ) از طریق گردش حلول روان یا تناسخ ارائه شده توسط پیشینیان هندی خویش را رد نموده و چرخیدن این چرخه را فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی مقدور و امکان پذیر دانسته است. ما انسان های امروز و آینده می توانیم بدانیم مشروط بر اینکه بخواهیم که خردمندان گم نام در سرزمین های ایران و هندوستان در اعصار دور دست تاریخ باستان و آفرینندگان گردونه مهر و نشان چلیپا و چرخه تولد و مرگ و سمبل سواستیکا و خردمندان شرح و توضیح دهنده این دو گردونه و دو سمبل کوچکتر روی آنها و زرتشت و بودا و بنیانگذاران ادیان توحیدی ابراهیمی یهودیت و مسیحیت و اسلام موسا و ایسا و محمّد و خردمندان و اندیشمندان و متفکرین و خیال پردازان و وهم گرایان بعد از آنان تا نیمه دوم قرن گذشته و حتا تا امروز به نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض و یا دم و بازدم محتوای کیهان ( و نه محیط ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن )
و بر اثر آن وقوع مه بانگ های متوالی علم و آگاهی نداشته اند که بتوانند چرخیدن این گردونه هستی و وجود را به روش و زبان علمی شرح و توضیح دهند. ژرف ترین پیام و راز و معنای نهفته در پشت پرده ظاهر این دو گردونه ( یکی مهر ایرانیان و دیگری تولد و مرگ هندوان ) از دیدگاه خود خردمندان گم نام و آفرینندگان اولیه این گردونه ها این حقیقت ژرف و بنیادی بوده و می باشد که عشق و زندگی انسانی بصورت خطی و پیوسته ( یکبار تولد یافتن و دیگر نمردن ) جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سر هم و در طول همدیگر و هربار در مداری برتر و کمال یافته تر از مدار قبلی یا پیشین به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه تا رسیدن یا بازگشتن انسان بهمراه تار و پود های کثیر و فراوان و گوناگون و مفید همین واقعیت و طبیعت و کیهان به حالت آفرینش اولیه یا بنیادین و یا آغازین در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین.
از دیدگاه فردی من شرح و توضیح چگونگی و راه و روش جاودانه بودن عشق و زندگی انسان از قبیل حلول روان یا تناسخ از دیدگاه هندوان و مصریان ( دو نوع تناسخ کاملا متفاوت ) و مهاجرت روان بین عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت در بالا و عالم محسوسات یا طبیعت در پائین از دیدگاه افلاطون و گردش چرخه متافیزیکی ارسطو به شکل ماقبل - طبیعت - مابعد در یک جهان قدیمی و غیر حادث و باز و بیکران از نوع جهان ارسطویی از دیدگاه خود ارسطو و قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی بهنگام فرا رسیدن لحظه مرگ و صعود و معراج آن در قالبی مثالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر از دیدگاه ادیان توحیدی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام و بخصوص مسیحیت و اسلام و پریدن جان از قفس تنگ خاکی و پرواز آن بطور شتابان از جهان مادی و فانی در پائین بسوی جهان معنوی و باقی در بالا از دیدگاه بعضی ادیبان و شاعران و عارفان پارسی و فارسی زبان، افسانه های تخیلی - توهمی بیش نمی باشند.
جر و بحث کلامی و برهان و استدلالات منطقی و عقلانی امروز و آینده دیگر مثل سابق بر سر این موضوع و سوال قدیمی نیست و نخواهد بود که کدام آئین و دین حق و کدام باطل است بلکه بر سر اینکه کدام بینش و باور و اعتقاد و ایمان و امید انسان به خداوند تاریک و اوهامی و تهی از حقیقت و بریده از واقعیت است و کدامیک روشن و حقیقی و منطبق بر واقعیت. از دیدگاه فردی من شناخت و دانش علمی به حقیقت یعنی ظاهر و باطن واقعیت بسیار نزدیک تر است تا معارف آئینی و دینی و مذهبی و ایدئولوژیکی و فرقه ای و حلقه ای .

بپرس