چرخ گردان

لغت نامه دهخدا

چرخ گردان. [ چ َ خ ِ گ َ ] ( ترکیب وصفی ، اِمرکب ) چرخ گردون. فلک. آسمان. سپهر. چرخ گردنده. آسمان و فلک گردنده. چرخ روان. چرخ متحرک :
همه پند پیرانش آید بیاد
ازآن پس دهد چرخ گردانش داد.
فردوسی.
همین چرخ گردان بر او بگذرد
چنین داند آنکس که دارد خرد.
فردوسی.
این نشانیها ترا بر وعده ایزد گواست
چرخ گردان این نشانیها برای ما کند.
ناصرخسرو.
قرار چشم چه داری به زیر چرخ چو نیست
قرار هیچ به یک حال چرخ گردان را.
ناصرخسرو.
چه گوئی که فرساید این چرخ گردان
چو بیحد و مر بشمرد سالیانرا.
ناصرخسرو.
ازین چرخ گردان و اجرام تابان
وزین باد و آتش بهم چون دو خواهر.
ناصرخسرو.
بی نوا چون کافر درویش نه دنیا نه دین
مدبرا آخر ز مادر بر چه طالع زاده ای
یا چو مردان چرخ گردان زیر پای همت آر
یا زن آسا چرخ گردان ، چند ازین نرماده ای.
؟ ( از صحاح الفرس ).
رجوع به چرخ و چرخ گردنده و چرخ روان شود.

چرخ گردان. [ چ َ گ َ ] ( نف مرکب ) گرداننده چرخ. بحرکت آورنده هر نوع چرخ و دستگاه. || ( اِخ ) کنایه از باری تعالی که گرداننده چرخ و فلک و کرات سیارات است. خدا. ایزد.

فرهنگ فارسی

گرداننده چرخ . بحرکت آورنده هر نوع چرخ و دستگاه ٠

فرهنگ عمید

گردانندۀ چرخ، چرخاننده و به حرکت درآورندۀ چرخ یا دستگاه.

مترادف ها

merry-go-round (اسم)
چرخ فلک، چرخ گردان

پیشنهاد کاربران

چرخ گردان:
دکتر سرامی در مورد واژه ی چرخ گردان در شاهنامه می نویسد : ( ( در اندیشه شاهنامه چرخ گردان میانجی میان خدا و انسان است . سپهر بنده ی حلقه به گوش پروردگار و انسان بنده آزاد اوست اما در عین حال این بنده ی آزاد ناگزیر از فرمانبرداری از آن بنده ی حلقه به گوش است. به تعبیری دیگر آفریننده به آفریده ی خویش آدمی آزادی داده است اما بنده ی تهی مغز دیگری که سپهر برین است همواره این آزادی را به مخاطره می اندازد . فردوسی همواره در کار آشتی دادن میان جبر و اختیار در پیوند با زندگی قهرمانان داستان بلند خویش است و همواره در میانه ی راه است. تنها جایی که می بینیم شاعر به حل مسئله - اگر چه از طریق مصادره به مطلوب - توفیق یافته است، در پایان داستان اسکندر است که نخست سپهر را به باد سرزنش می گیرد و او را در فرسودگی و پیری خویش مقصر اعلام می کند و سپهر به او پاسخ می آورد که من از تو هزار بار بیچاره ترم و تو از من به هر بار ه ای برتری. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( از رنگ گل تا رنج خار، دکتر قدمعلی سرامی، ۱۳۸۳، ص 374. )

جهان هستی

بپرس