چرده بابرزک

پیشنهاد کاربران

باسلام خدمت تمام بزرگان خواستم بدانم چراعده ای ازدرویشی های نورابادسیدهستندوعده ای اصلا این راقبول ندارن مثلا درویش های کوهدشت میگن سیدنیستن نورابادنصف اره نصف خیرملایرونهاوند وچگنی وبخش بیرانوندهم اعتقادی
...
[مشاهده متن کامل]
ندارندکه سیدهستندایاواقعااین طایفه که من هم جزانهاهستم سیدن یاخیروچراازاول سیدنبودن مثلا من تعدادی عموزاده دارم که رفته اندیک شجره نامه اوردن ومیگن سیدن وتویشناسنامه هم ثبت کردن خواهش میکنم راهنمایی کنید

اسم پاپی اصلا زیبا و با مُسما نیست و هیچ ربطی به پیر لکستان و موضوعات این صفحه ندارد با تشکر
دوستان خواهش میکنم توجه کنید!!!!!
صید؛ریش اسبی یاگپ؛امیر ومیر؛پیر؛شیخ؛باباوپاپا وپاپی؛شاه✅️✅️
ببینید این اسامی ریشه در مراتب الوهیت ودرویشگری و سوفیگری داره که حتی قبل از اسلام هم بوده ولی کم کم با ورود اسلام به ایران به اصطلاح اسلامیزیست شده وبا اسلام ترکیب شده
...
[مشاهده متن کامل]

سوفیگری ودرویشی مراتب بسیار طولانی داره که از صید شروع میشه روبا بالا
صید؛ریش اسبی؛میر وامیر؛شیخ؛پیر؛بابا؛پاپی؛شاه✅️✅️
قدیمها به کسی که بزرگ خاندان یامحترم بود بهش می گفتند ریش اسبی یا گپ
در مورد صید هم میدونیم که قبلا پیشوند اسامی بوده صید محمد ؛صید رضا؛صید موسی و. . . . . . ( حتمآ میدونیدبحث صید با سیدمتفاوته! )
درمورد میر و امیر همینطوربوده بطوریکه سپهسالار و جلودار و رهبر وپیشوا میر وامیر گفته می شده ودرمیان اعراب
به رهبر و رئیس میر یاامیرگفته میشه مانند امیرقطر
میروامیریک معنی میده که به معنای ریاست و مورد احترام هست
درمورد شیخ هم همینطور به آدمهای مهم در طوایف شیخ می گفتند بطوریکه همین الان در میان اعراب به خوانین یا بزرگان طوایف شیخ میگن و جزایرشیخ نشین درهمین کشورهای اطراف خلیج فارس وحتی در امین اهواز خودمون درمیان اعراب شیخ دارند
حتی در روحانیت شیعی خم نام شیخ با امامه سفید برگرفته از همین مسئله هست
ضمنآطایفه ای به نام شیخ هم در ایل پاپی وهم در میان بالاگریوه در منطقه قلارزه داریم که فکر کنم مقبره مورد احترامی هم دارند
بابا در معنی لغوی هم معنی آقا وسرور رو میده بطوری که به پدر باباهم گفته میشه وهمون احترام هست وماطایفه ای به نام بابایی هم داریم که فکرکنم مقبره مورد احترام ومقدس هم دارند واتفاقا برخی مقابرمورداحترام باپیشوند بابا وجود داشته مثلا قبربابابزرگ در دلفان ؛باباعلی که نام طایفه ای در نورآبادهست و. . .
پیر که معنی بزرگ ومورد احترام رو داره ودر همین راستا زمانی یادم میاد به بزرگان وافرادمورداحترام طوایف پیر نیزگفته میشه یا تاهمین اواخر می گفتند پیروپیغمبر یانی پیر وپیغمبر باهم در قسم خوردن تکرارمیشد
خب اینهامعنای خودش رو داشته وحتی من مقابر کهن مورد احترام رو دیدم که پیشوند پیردارند مانند پیر اسد در منطقه وارک یا پیرعبدالله ؛شاه پیر والی در منطقه دورود
شاه در مورد شاه به بالاترین مقام هر کشور شاه می گفتند وبه بالاترین مقام روحانیت و درویشگری شاه می گفتند بطوریکه برخی از مقابر مورداحترام بوده اند که پیشوند شاه داشته اند مانند قبر شاهزاده احمد وشاه محمد شاه احمد یا شاه عبدالعظیم درتهران وشاه نعمت الله ولی در ماهان کرمان. . . . .
پاپی ببینید درمورد پاپی هم همینجور بوده مثلا به بالاترین مقام درمسیحیت پاپ گفته میشده وبالاترین مقام روحانیت در درون مسیحیت پاپی میگفتند وحتی ماشهری در فرانسه داشته ایم به نام پاپی وحتی منطقه مسکونی در قره باغ کشورآذربایجان به نام پاپی داریم ودراین استان زنجان خودمون یک تپه باستانی مربوط به قبل از اسلام داریم معروف به تپه پاپی قبری هست که دوران ساسانیان هست که خود اثبات میکنه سوفیگری ودرویشگری چیزی فراترازاسلام هست
حتی یکی از سرداران هخامنشی حاکم درشوش نامش پاپی رامس بوده
در مسیحیت به پاپ میگن پدر روحانی!
خوب توجه کنید میگن پدر روحانی یعنی پدرروحانی=پاپ. . . پدر =پاپ و پاپادر زبان عامیانه انگلیسی=پدر و پاپااینارجدایل پاپی هم همون پدر وپیشوا
وپاپ یعنی پدر روحانی. . . . . مقام روحانیت مسیحی پاپ و پاپی که همون پدر
درمورد امامه قرمز در بین ایل پاپی تحقیقات گسترده ای صورت گرفته که نتایج جالبی به همراه داشته
جالبه که این سربند قرمز در بین حاکمان عیلامیان در۳هزارسال قبل از میلاد مسیح نیزوجودداشته
یعنی به جای تاج پادشاهی از امامه مقدس قرمز استفاده می کردند وجالبه عصایی به شکل الم شاهزاده احمد دردست داشته اند که نقش برجسته های اون هم خوشبختانه یافت شده ودر آینده نزدیک در کتاب های معتبربه چاپ میرسه
به هرحال پاپی نامی مقدس بوده بطوریکه تا همین گذشته نه چندان دور دربین طوایف وایلاتی غیرازپاپی ماشاهدبودیم که طرف ازایلات همجوار وحتی ایلات لک درالشتر ونوراباد اسمشان پاپی رضا یا پاپی علی یا پاپی محمد و. . . بوده که اتفاقا چندوقت پیس اعلامیه فوت یک نفر در همین محله پشته حسین آباد درخترم اباد رو دیدم به نام پاپی حسین بیرانوند! وقتی دلیل اینکه اسمشون رو والدینشون چنین گذاشته اند رو از افرادمطلع و حتی اقوام ونزدیکانشون میپرسی پاسخ مشترکی میدن
اینکه والدینشان چندبچه اولشون دختر بوده که به زیارت شاهزاده احمد میان و نیت میکنند اگه بچه بعدی ما پسرشد اسمش رو ترکیبی از پاپی با دیگر اسامی بگذاریم وتا۷سال هم باپای برهنه به زیارت آقا بریم!!
خب می بینیم اسم پاپی همواره نامی مقدس وحالت الهه وبه معنی پدر وسرور ومورد احترام بوده که حالتی قدیس مانند داشته
می بینید که بابا وپاپا وپاپی و پدر همگی هم خانواده وبه یک مفهوم هستند
حتی در زبان فرانسوی به پدر میگن ( پِغ p�r ) که اینم بدون شباهت به اسامی ذکرشده بالانیست
به هرحال مجال گفتن بیشتر وجود نداره در اینجا ولی مطمئن باشید تحقیقات گسترده ای دراین خصوص صورت گرفته که به امیدخدا در آینده نزدیک ودرهمین سال۱۴۰۲شاهد مکتوب شدن وعمومی شدن این تحقیقات خواهید بود

باسلام
۱سرخه مهری ( سوره میری )
۲قیام سرخ جامگان ایرانی ( بابک خرم دین )
۳امامه قرمز شاه زاده احمدی در بخش پاپی
به نطرم اینها بی ارتباط با تاریخ ایران نیستند
اگه توجه کنید همگی هم یک جورهایی مبارز وحالتی نمادین داشتند
...
[مشاهده متن کامل]

درهمین استان ایلام به نظرم قبور معروف به جابری ها همین بازماندگان سوره میری بودند که ایرانی الاصل بودند وبعداز اشغال ایران توسط اعراب درمناطق صعب العبور ایران درحال فرار کشته شدند
یا همین قبر شاهزاده احمدبه نظرم ربطی به برادرامام رضا نداره ( کما اینکه قبر برادرامام رضا درشاهچراغ شیرازهست ) وبه نظرم این قبرمربوط به شاهزادگان ایرلنی هست که دراون مناطق صعب العبورکشته شدند
اصولا پاپی به معنای پیرو وهوادارهست واین مردمان به نظرم پیرو وهوادار جمعیتی از ایرانیان پیرو این شاهزادگان بودند
حتی به گفته ایل پاپی قبرجدشان به نام پاپااینار هم درهمون مناطق گرمسیری هست!
درموردقیام سرخ جامگان بابک خرم دین هم بازچنین بوده ودرنهایت بابک توسط اعراب کشته میشه والان هم قلعه ای ساسانی درمناطق صعب العبور آذربایجان هست به نام قلعه بابک
به هرحال این امامه قرمز رو نمیشه همین طور ازش گذشت
وهمچنین برخی قبور!!

جنابGo مطلب شما راخواندم، بسیار ممنونم که با حُسن ظن و بزرگ منشی مرا برای جامعه معرفی کردی، این نوشته ی وزین را به آنها که مرا نمی شناسند و می شناسند ارجاع می دهم تا بهتر مطلع شوند.
اسعد الله ایامکم
براساس دیدگاه خودش که معلم بوده نوشته خواسته شبیه باغچه بان بنویسد خراب از آب در آمد رشته مردم شناسی آکادامی ندارندخودش از هر دری سخنی گفته اند
توضیح داده که از سوره میری مدرس دانشگاه نیست بازنشسته آموزش و پرورش هستند کاش دیدگاهش مردمی بود تا
بچگانه موضعه میگیرند
Ahmad Lotfi:
"پیامبران کو"
پیامبران کو، پیامبران کو
یاورانِ شیر، پیامبران کو
شاهان عادل، روژگاران کو
و روژ نبرد، شیر شکاران کو
نژاد خاصان، اسپهبدان کو
نبرد آوان، چی شهبازان کو
گنج معرفت، سخنوران کو
...
[مشاهده متن کامل]

رفتار و کردار، پیامبران کو
عاقبت مِردن، سرنوشتمونه
برال فکر بکن، پیامبران کو
" نقل از معمرین"

بابا بزرگ را پیر سلسله ودلفان می گویند . طایفه سوره مهری ، و شاید بزرگان سوره مهری را چردهی بابا بزرگ نامیده اند. در پشتکوه ( زرین آباد و دهلران ) سیدی از سادات سید ابراهیمی که اصالتا" اهل دهلران و حومه
...
[مشاهده متن کامل]
بود و در خرمشهر درمقطع دبیرستان یعنی سال ششم دبیرستان باهم همکلاس بودیم نامش رستم چرده بود. من وجه تسمیه ی آن را ایشان نپرسیدم . ولی قطعا" معنا و مفهومی دارد.

" ایلات سلسله و دلفان چگونه باهم برادرند؟"

نویسنده : احمد لطفی - مدرس دانشگاه

مقدمه:
مردم شهرها و روستاهای سلسله و دلفان همواره در تمام امور اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و عاطفی خودرا برادر وباهم خویشاوند می دانند. بارها لک زبانان در جغرافیای استان لرستان، با خود زمزمه می کنند ، اکثریت مردم این استان از ایلات بیرانوند و باجولوند و سلسله و دلفان و زیر مجموعه ها و تیره ها و طوایفشان تشکیل شده است، به عبارت دیگر آن ایلات بزرگ را چهار ستون اصلی و پایه های ساختارمند استان لرستان می دانند. اگر از لحاظ آماری دقت نظری منصفانه و بدون تعصبات قومی و قبیله ای داشته باشیم، اکثریت قریب به اتفاق این استان و حتا استانهای کهکیلویه و بویر احمد و بختیاری و فارس و کرمانشاه و قزوین و همدان و. . . را انشعابات لک خصوصا" در ابعاد زبانی و ادبیات و مسائل نظامی آنها بی تاء ثیر نبوده است. هرچند که تحقیقات میدانی، صرف نظر از کسانیکه از این استانها قلم بدست بوده اند، و در طول سالیان متما دی هرطوری که بزرگانشان و وضع موجود خواسته بود، قلم زده اند و لکهای عارف مسلک به قول حافظ شیرازی؛
...
[مشاهده متن کامل]

بشوی اوراق دفتر اگر همدرس مایی
که حرف عشق در دفتر نباشد ( نیاید )
کمتر حقایق فرهنگی و اجتماعی و میراث فرهنگی خود را به هم استانیهایشان با نام و هویت خویش ابراز کنند.
در یک مراسم خواستگاری در اصفهان ، فردی که اصالتا" از شهر کرد و جزو ایل هفت لنگ بختیاری بودند، فرموده بودند؛
ماجزو هفت لنگ هستیم ، که در اصل اجداد ما دوبرادر "لک "بودند یکی هفت پسر و دیگری چهار پسر ، وبومیان قدیمی به ما می گفتند "هفت لک" و "چهار لک " و کم کم با لهجه های جدید و مبنای سهم اقتصاد کشاورزی به هفت لنگ و چهارلنگ مشهور شدیم.
در هر صورت در پاسخ به این پرسش و سوال تحقیق، که چگونه ، سلسله و دلفان برادرهستند؟
اگر سله سله ( سلسله ) و دلپان ( دلفان ) را مکان تصور کنیم برمبنای روایات سینه به سینه و نقل قولهای شفاهی، بارها از معمرین شنیده ایم و شنیده اید ، که سلسله و دلفان برادرهستند. برفرض مکان بودن اسامی فوق برای نامگذاری سرزمین این دو ایل یا کلانِ اجتماعی، معنی آنهاچنین است که ساکنان و مردم این سرزمینها اجدادشان برادر هستند، یعنی ایل سلسله و ایل دلفان برادر هستند.
واقعیت این است که روایاتی شفاهی در بین کولیوندها وجود دارد، که جد اهالی سلسله را فردی به نام سلیمان یا به زبان لکی سِلَه نام داشته و جد دلفانهای قدیمی فردی به نام سوره بوده است. و این دونفر برادر بوده اند . در نهایت�به زعم نگارنده تمام اعقاب سوره مهری و سله سله برادرند هرچند گاهی تیره هایی ا ز دوطرف درهم ادغام یا به سرزمین همدیگر مهاجرت کرده اند و خلط تاریخی و تعصباتی در ابراز هویتشان پیش می آید . مثلا" سوره میری های چمکلان و پران پرویز و لشگریهای الشتر چون حدود سه قرن است که با ایل بزرگ کولیوند فامیلی و اتحاد و همبستگی داشته اند. اکنون بطور عملی جزو کولیوندها هستند هرچند ممکنه جنبه ی برادری و پسرعمویی بین آنها دقیقتر باشد. یا تیره اولاد کرمعلی را برخی آنها را جزو دلفانهای بالاوند می دانند، و برخی از بالاوندها می گویند، اولادهای کرمعلی ا ز ماهستند ، و دلفان می باشند، البته اگرچه بالاوندها خودرا ازنسل سلیمان می دانند، احتمال سلسله ای بودن همه ی آنها هست. ولی صراحتا" قلم بدستانشان اولادها را دلفان می دانند، اما به عبارت مستنداتشان همه ی آنها و حتا اولادها جزو سلسله هستند، و بی ربط نیست که به حسنوند ها و برادر ناتنی اش بیرانوندها گرایش و اظهار عُلقه ی فامیلی دارند. و برخی تیرها ی وابسته در بین سوره میری ها که عمری با سلسله و کولیوندها مراوده داشته اند. الان حاضر نیستند زیر مجموعه ایلات سلسله ، از جمله ایل کولیوند بروند. شبیه ریزه وندها در قالب برخی از بلورانی ها و مهکی ها وطرهانی هایی که اصالتشان با ریزه وندها همنوایی دارند . البته نگارنده دیدگاه خود را با این سخنان پیوستگی نزادی و فامیلی آنها را حکایت می کند .
دلیل دیگر آن است که ایلات فوق اجداد خودر را ابودلف و سرایی از اعراب می دانند ، در حالیکه آنها بومیان ایران و سرزمین سلسله و دلفان بوده اند و بر مبنای قدرتی که در دست اعراب مغرور بوده و خود را نژاد برتر می دانستند . ایرانیان هم با نامگذاری و تسلط به زبان آنها برای ان که در دستگاه حکومتی آنها جا باز کنند از چنین شگردهایی استفاده می کردند. و جد خود را به فردی عرب متصل می کردند.
فردی به نام ملکشاهی در کلیپی که برای دیکشنری ابادیس فرستاده بود ، نوشته بود؛ "طایفه سرخه یکی از طوایف عرب خوزستان و سمنان�است،
ملکشاهی ایلی بزرگ است
چه طور یک طایفه ادعا می کند، که جزو سوره میری ( سرخه ) است؟"
این هم یکی از اغلاط تاریخی است . زیرا اکثر طوایف ملکشاهی در درون گروهی سوره میری بودن خود را قبول دارند و البته خیلی از تیره ها و طوایف ملکشاهی نیز ریشه در سایر طوایف و ایلات غرب کشور دارند.
وی همچنین گویی معتقد است؛ "ایل ملکشاهی کرد ایلام،
ایل ملکشاهی کرمانج بجنورد
طایفه ملکشاهی لر لرستان
تیره ملکشاه وند ایل منجزی لر بختیاری�
همه از نسل بختیار جد ایل بزرگ لر بختیاری� است [ این هم دیدگاهی است و قابل احترام] وی طایفه بالاوند را جدا شده از طایفه بلیوند لر بختیاروند� به حساب می آورد .
همین سخنان به نوعی قرابت و رد پای لکها در بختیاری را به ما تفهیم می کند.
شخصی با نام مجازی گرزین وند هم در دیکشنری آبادیس نوشته اند؛
"طایفه دلفی یا دلفان"
یکی از طوایف اصیل عرب ساکن در ایران است، که درخوزستان�
. ایلام. بوشهر. لرستان هستند.
طایفه عرب سرخه نیز [بر گرفته]از
ابو محمد سرخی دلفانی است. هرچند فرشاد محمد زاده، سرخه میری پژوه دره شهری، "سرخه خوزستان را طبق شجره سرخه های خوزستان کنا دلفان پسر سرخه بوده است و ابو محمد سرخی را از ساکنان قلعه سهره فارس می دانند. "
ازطرفی ابودلف که جد دلفانهای استانهای ایلام و کرمانشاه و لرستان و بوشهر و خوزستان و همدان و فارس و بختیاری و قزوین و. . . می باشند، از فرماندهان مامون ومعتصم عباسی� بوده ، که در سال 226 قمری� از دنیا رفته است.
سوره مهر یا سرخه ای که از مریدان بابا بزرگ بوده، سوره مهری های سیمره و دلفان و الشتر معتقدند، ایشان نیز در قرن دوم و اوایل قرن سوم می زیسته است. و نگارنده سالها پیش در کیهان فرهنگی نوشته است قدمت جد سوره مهری ها به ۱۲۰۰ سال می رسد.
درطول تاریخ ، به ویژه در این چهار - پنج قرن اخیر ایلات لک به دلیل پراکندگی اجباری ( تبعید ) و گاه نیز برای دفاع از مرزهای کشور و امنیت مردم ، دچار پراکندگی شده اند. و سوره مهری ها نیز از این قاعده مستثنی نبوده اند. درپائین کلیپی گویا به بان عربی طوایف فیلی را نوشته است که چند تا از آنها زیر مجموعه ی سرخه مهری است و برخی نیز از اقوام و هم پیمانان و اتحادیه سو ه مهری هستند. در پاسخ برخی منتقدان که سوره میری را منزوی و بدون پر وبال می خواهند، باید اذعان شود؛
اولا" لغت سوره مهری ، نام اصلی این ایل باستانی است، که در سطور بالا برادر سلسله ذکر شد، عربها ، سوره مهری یا سهره مهر ی راسوره میری گفتند ، یعنی سوره ی امیر و رئیس و صاحب امر . البته سوره مهر واقعا" به معنای فرد سرخ روی صاحب قدرت و فرمانده لشگر را هم می دهد و به شدت پیرو حضرت علی و اولاد طاهرینش ( ع ) بوده است.
ثانیا" سور میلی به خاطر مناطقی در گیلان غرب، و تلفظ آن کوه یا منطقه ای جغرافیایی سوره میل یا سورمیلی هم گفته اند . حضرات نهاوند نیز بر مبنای لهجه ی خاصشان معروف به لری ثلاث وناتوانی در در تلفظ سوره مهری یا سوره میری آنرا سورمیلی یا "سورملی" می گویند. در ضمن سوره مهری از ایلات شوهان و کولیوند و سلسله جدا نیست . واگر دلفانها را از نسل ابومحمد سرخی متوفی به سال ۲۲۶ هق سردار مآمون عباسی بدانیم و مامون مادرش ایرانی بوده و سردارانی چون ابومسلم خراسانی و ابومحمد می تواند رگه ای از حقیقت را بیان کند و سوره و سله را با حقیقت نزدیک کند . وماهم معتقدیم که سوره در قرن دوم و سوم و معاصر امام رضا ( ع ) و برادرش بابا بزگ ( سید ابراهیم ) بوده است.
خاستگاه سوره مهری بیشتر قلعه سوره مهر کوهدشت و تشکن و حوالی نور آباد بوده است و اعقابش دربین سلسله و دلفان و سیمره و رومشگان و غرب کشور و حتی تا دل عراق دامداری تبلیغ دین اسلام و درویشیگری مرتضا علی ( ع ) می کرده اند. شما چنانچه به مردم روستای نوروژوند زرین آباد مراجعه کنید ، و بپرسید اصالتا" کجا یی هستید، فوری می گویند ما جدمان از لرستان بود ه است. و یا در مصاحبه ای تلویزیونی و گزارشی که خبرنگار صداو سیمای استان ایلام درسال گذشته ( سال ۱۳۹۶ ) با فردی ملکشاهی در شیروان چرداول انجام داد ، آن فرد در مصاحبه ی خود گفت؛ "ما اصلمان از استان لرستان است. " یعنی خاستگاه اصلی خود را همین مناطق لک نشین سلسله و دلفان بوده است و شبیه روستای پایروند و روستای حسن گاوداری، که در استان ایلام ساکن هستند و یا خاندان گوهری در شیروان و چرداول کشاورزی دارند و برخی از آنها در مرکز استان سکونت دارند همگی جزو طایفه فرخشه و زیر مجموعه ی کولیوند می باشند.
برخی روایات شفاهی و سینه به سینه از سوره مهری ها نقل شده است، که جدشان سوره ( سرخه ) از اهل ثقه ، و پیرو اهل بیت ( ع ) بوده است. اما چرا بزرگان ایران و غرب کشور القاب عربی بر گزیده اند ؟
تاریخ به صراحت نقل می کند زور گویی اعراب به حدی رسیده بود که گذشته از خونریزی و تجاوز و به غلامی در آوردن و تحقیر تاریخی مردم امپراطوری ایران، و البته در آن زمان خلفای بنی امیه و بنی عباس، بخاطر زور گویی اعراب و اشغال کشور القاب ما عربی بوده و چسباندن خود به اعراب را مدلی برای فرار از اهانت و تحقیر می دانسته اند. در حالی که ما ( ایرانیان اصیل ) در محافل درون گروهی اسامی محلی خود را هم داشته ایم و حفظ کردیم. شبیه شهره میر و ( سوره مهر ) و سله بجای سلیمان قهره بجای قهرمان و. . . لذا سوره مهری وجاهت و گستردگی و عظمتش با ایلات غرب کشور است وآنقدر خویشاوندی و در هم تنیدگی با ایلات مختلف دارد که تفکیک و تضعیف این ایل پراکنده ، یعنی سوره مهری باستانی را کوچک می کند. شما در درون زرگوشها ببینید تیره سهرابوند و مموس یا مبوس و مرتاوند و . . . باپیروند و . . . گرچه کردی می گویند ولی از ایل منقرص شده هستند.
حاج رستم رفعتی رئیس پشتکوه ایلام، ونماینده سابق مجلس شورای ملی در استان ایلام در زمان پهلوی، با سهرابوندهای رومشکان از یک تبارند و همه وابسته به یک حقیقت از ایل باستانی می باشند. اگر اقوام سوره مهری را قیچی کنیم چیزی باقی نمی ماند آبادی غلام آباد چمکلان، اکنون سیصد ساله با تاریخ روشن در بین مردم سلسله ، وخصوصا" ایل بزرگ کولیوند، در تمام مراسم شادی و شیون با آنها بوده است، و صدها خویشاوندی نیز باهم دارند. وحالا اگر آنها با کولیوندها ریشه ای فامیل نبودند، چرا کولیوندها حامی و دوستدار و خویشاوندی با آنها داشته اند پس این فامیلی چنان تنگاتنگ است که در بین جامعه ی سیمره و الشتر سوره میری را جزو کولیوند می دانند. همه ی این برادریها و وحدت مذهبی و دینی و نژادی و زبانی حکایت از خویشاوند نزدیک سلسله و دلفان و طوایف درون آنها دارد.

دربین این نوشته ی بالا که عشایر فیلی را به نمایش می گذارد، مالیمان و بیره ای وسوره مری و ملخطاوی وکاکاعلی و هیوری و مموس ( مبوس ) سرخه مهری و باپیروند وشرف و. . . همگی از زیر مجموعه های سرخه مهری باستانی هستند. هرچند در این نوشته، بقیه طوایف نیز همگی با هم فامیل و نقش پسر عمویی و خویشاوندی دور و نزدیک دارند. و البته خیلی از زیر مجموعه های ایل باستانی دارای اسامی جدید شده اند.

نام اصلی طایفه سوره مهری بوده است، اعراب چون بزرگی و جایگاه سرخاب مهر را درک می کنند و میر به معنای رئیس و بزرگ قبیله است. به همین خاطر در بین اعراب و اکراد به سوره میری مُبَدَل شده است و لغت سوره میری متداول است. و دربین لکها ولرها نیز به سوره مهریمعروف ومتداول است.

Ahmad Lotfi:
ما عادت داریم به گذشته فکر کنیم در آینده سیر کنیم وحال را رها کنیم کاش همه می فهمیدن که فقط برای امروز زندگی کنیم
#دکتر_علی_شریعتی
احمد لطفی - مدرس دانشگاه ٢١:٢٩ - ١٣٩٧/٠٢/٢٠
میری؛ رامعانی بسیاری است که در درقالب سه امر کلی قابل تبیین است:
۱ - میری به معنی سروری، رئیسی و امیری است ، پسوند میری در لغت سوره ( سوره میری ) یعنی امیر و رئیسی که سرخگون و سرخ چهره است. مثل سید مِل سوره که سیدی بود در دهه ی چهل شمسی در بین روستاها ی سیمره ( دره شهر ) به صورت دوره گرد و شاید هم نذر جدی هم می گرفت و کتابچه می فروخت. به عبارت دیگر ؛ از دهه ی چهل شمسی، که بچه ها تازه با سواد جدید آشنا شده بودند ، کتابهای کوچک جیبی به خانواده ی آنها می فروخت. این سید گردن و صورتش قرمز بود، به همین خاطر که گردنش براثر شفافیت قرمز بود ، افراد عامی به ایشان می گفتند سید مِل ( گردن ) سرخه ( سوره ) یعنی سید گردن قرمز، در آن زمان بچه ها با شور و شوق به بچه ها و خانواده هایشان اعلام می کردند" سید مِل سوره" ( سید گردن قرمز ) آمد.
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - میری به معنای مرگ و میر می باشد ، و برای انسانها و اقسام حیوانات به کار می رود. مانند چاروا میری؛ یعنی اسبها و قاطرها که بر اثر نوعی بیماری می مردند.
گا میر ( گاومیر ) یعنی گاو مردن ، سال گامیر یعنی سالی که گاوها مردند .
ضرب المثل می گوید ؛ هرسالی گامیر نیست
۳ - میری در اصطلاح فارسی یعنی می روم و رفتن است در لری هم میرِی یعنی می روی
۴ - نام فامیلی ( نام خانوادگی ) هم هست مانند شهید صالح میری از شهدای شهرستان بدره
۵ - میری نام طایفه هم هست.

Ahmad Lotfi:
"سفری کوتاه به پشتکوه"
نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه
در روز پنجشنبه ، به تاریخ سیزده اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۷ شمسی، و ۱۶ ماه شعبان سال ۱۴۳۹ هجری قمری ، بعد از خوردن ناهار و انجام یکسری فعالیتهای عرفی - اجتماعی در ساعت پنج و سی دقیقه بعد از ظهر به سمت امامزاده ناصرالدین محمد ( ع ) در غرب پهله زرین آباد، حرکت کردیم.
...
[مشاهده متن کامل]

در آن بعد ازظهر روز پنجشنبه، غرش رعد و برق آسمان و بارش شدید باران بهاری در جریان بود، البته در این ده روز اخیر، وجود بارانهای پیاپی، گیاهان و درختچه ها را حسابی شستشو داده بود.
درختان بلوط و سایر درختان کبیر کوه نشاطی تازه یافته بودند.
مزارع گندم و جو ، در زمینهای دیمی ، در مسیر روستاهای غربی شهرستان آبدانان یعنی روستای گندآب و انجیره و تختان و . . . . . همگی رمقی تازه به تن و ساقه ی نیم مرده ی آنها تزریق شده بود گویی ایام اواخر زمستان خود را دوباره به پیشکوه ( دره شهر و سیمره ) و پشتکوه ( آبدانان و میمه و زرین آباد ) نمایان کرده بود . در مسیر جاده ی بین راه ، سر سبزی و نشاط و مردم شادان و امیدوار به چشم می آمدند. گله دارها در اطراف جاده چادرهایشان دیده می شد و زن و بچه هایی هم در محوطه و کُرِنگ آن چادرها در حال فعالیت و مرتب کردن امور بودند ، تا صاحب گله یا چوپانشان گله ها را به آغل گوسفندان بیاورند.
ماشین پراید شیری رنگ که پسرم مهندس میثم لطفی هدایت فرمان آن را بدست داشت ، به علت بارندگی با سرعت مطمئنه در حرکت بود، و نگارنده و سایر سر نشینان ماشین از طبیعت بکر و مناظر مسحور کننده ی مسیر جاده
Ahmad Lotfi:
لذت می بردیم و از سر سبزی و طراوت محیط به وجد آمده بودیم.
دربین راه از امامزاده سید اکبر تختان و سید فلک الدین گوراب وسید حسنی ابن سید فخرالدین و امامزاده سید فخرالدین ابن موسی الکاظم عذر خواهی می کردیم، و زیارت آنها را به یاری خدا به زمان برگشت حواله می دادیم، چون در آن زمان هوا در حال گرگ و میش و کم کم داشت تاریک می شد، و ما عزم را جزم کرده بودیم که امشب به زیارت حضرت امامزاده ناصرالدین معروف به ناصر الدین جن گیر، برویم.
برطبق باور مردم و تجربه ی چندصدساله، آن امامزاده شفا بخش امراض روحی و روانی بوده، و هست.
بعد از سالها آرزو داشتم امشب در جوار این امامزاده زیارتی و دعایی و ذکری و نهایتا" یک شب را در ضلع غربی بارگاهش در چادری که با خود برده بودیم بخوابیم. همین که وارد محوطه ی پائینی امامزاده شدیم و به عبارت دیگر به مقصد رسیدیم ، حدود چهارصد ماشین از انواع و اقسام مدلها در حال رفتن و آمدن و تعداد زیادی هم ماشینهایشان را پارک کرده بودند و زن و مرد و کوچک بزرگ در حال زیارت و رفت و آمد به طرف ماشینها بودند.
برخی از زائران، و سایلی که همراه آورده بودند بر دوش می کشیدند ، وبرخی هم در سرویسهای بهداشتی درحال وضو گرفتن بودند.
انسان از این همه محبت مردم به این امامزاده در دل شب، تعجب می کرد. البته این امامزاده محوطه اش هم بربالای تپه در نزدیک روستای سادات ناصر الدینی، و حضور شوهانها ( ایل شوهان ) و طوایف مختلف شهرهای استان ایلام با اهل بیتشان در این شب جمعه و عبادت و راز و نیاز و مناجات آنها جلوه ی معنوی خاصی به این نقطه از استان ایلام داده بود.
مردم استان ایلام دوستدار اهل بیت عصمتند، و از شیعیان دو آتشه ی کشور بزرگ ایران هستند.
امامزاده سید ناصر الدین محمد ( ع ) و برادرش سید سرو الدین محمد ( ع ) یا سید صرف الدین محمد ( ع ) از نوادگان حضرت موسی الکاظم ( ع ) برای تبلیغ دین اسلام و مذهب تشیع ، به پشتکوه و منطقه شوهان کنونی در غرب بخش زرین آباد ، می آیند. فرد نانجیبی امامزاده ناصرالدین را شهید می کند و گویا برادر بزرگش را هم بعد از مدتی شهید می کنند. گویا جنازه ی سید صرف الدین را به عراق کنونی می برند. برادر زاده های سید ناصرالدین محمد ( ع ) در بین شوهان و سوره میری می مانند و با آنها خویشاوندی می نمایند و تولیت آن آستانه را به عهده می گیرند. و بر طبق شجره ای که در مرقد مطهر امامزاده ناصرالدین محمد ( ع ) نگارنده مطالعه نمود، سلسله نسب آن حضرت با ۱۷یا ۱۸ نسل به امام هفتم شیعیان جهان می رسد. و این نکته می رساند که در قرن هفتم قمری امامزاده وارد پشتکوه می شوند.
آنچه مسلم است ، فردی که امامزاده سید ناصرالدین محمد ( ع ) از نوادگان امام موسی الکاظم ( ع ) را شهید می کند اعقابش حال و روز درستی ندارند، ولی امامزاده روز به روز بر وجاهت و رونقش افزوده می شود. و مریدانش با تمام وجود او را دوست دارند، و زائرانش هم رو به فزونی است.
در این سفر معنوی ، با فردی از طایفه ی بلوچ از ایل شوهان آشنا شدم وی جد دور خود را سرباز شلی می دانست ، که از بلوچستان یا حواشی هندوستان و شرق ایران قدیم آمده است. و اعقابش تیره یا طایفه ی بلوچ را تشکیل داده است. ( الله اعلم )
درهمان شب بافردی از تیره ی سادات ایل شوهان به نام سید روح الله موسوی اشنا شدم وی جد خود را حمزه ی کبیر فرزند موسی الکاظم ( ع ) می دانست، که مرقد مطهرش در نزدیک آستان عبدالعظیم حسنی است. وی گفت ؛ ما فقط در خدمت امامزاده ناصرالدین محمد ( ع ) به عنوان متولی خدمت کرده ایم . وی گفت؛ شجره نامه اش با ۳۹ نسل به امام موسی الکاظم ( ع ) می رسد.
در محوطه ی امامزاده که گشت و گذار می کردم، با دو تا از فرهنگیان ارزشمند استان ایلام برخورد کردم. آنها مشغول بحثی اجتماعی بودند ، من هم با کمی مکث در کنار انها در بحث شرکت نمودم در ابتدای آشنایی خود را به همدیگر معرفی کردیم. یکی از آن فرهنگیان که سخنور و در حال سخن بود، نامش علی باژن بود، و قیافه ی محکم ش مانند معنای فامیلیش یعنی کَلِ کوهی ، ساده و راستین به چشم می آمد. وی اهل مهران بود ، واز تیره ی کلیوند ایل شوهان بودند، وقتی معنی کَلَی وند پرسش کرد م ی گفت ، کلیوند ، خلاصه ی کولیوند است. ما با زیدهای دره شهر و بدره، فامیل هستیم و حاتمی کیاها از فامیلهای درجه اول شان هستند . استادرمصان پیری را که از اقوام سببی اش بودند ، را نیز می شناخت. از فحوای کلام این معلم دریافتم که ایل شوهان اتحادیه ای است که ربط زیادی با ایل باستانی سوره میری دارند ، و اگر تیره هایی هم از چهار لنگ امده باشند ، همه به هم در شیعه گری و ساسانی بودن به هم وابسته است. سادات وابسته ی ناصرالدینی هم که در ملک شوهان و سوره میری قدیم هستند، باهم قرابت سیاسی و مذهبی دارند.
تیره ی صفر لکی و شرف و کاوری وبن ریزی و همه از نوادگان بهرام گورند، وبه ایل سوره میری وابسته اند. تیره ی بلوچ و سادات و کرهر و قیطول و کلیوند و فلک همه اتحادیه ی شوهان هستند. آنچه بنده از سخنان علی باژن فرهنگی شایسته متوجه شدم، برخی تیره های سوره میری در مهران نیز وجود دارد و ایلامی ها و مهرانی ها و ایل شوهان بعد سایر شهرها علاقه و وابستگی شدید ی به این امامزاده دارند و در آن شب جمعه، غوغایی از حضور گسترده ی زوار بود. خدا را باید شاکر بود که این امامزاده، و امثال جایگاه امن مردم مشتاق اهل بیت هستند . و با دعا و نیایش و درخواستهایشان از امامان و امامزاده ها به یک آرامش روحی و روانی و تبادل فرهنگی و آشنایی بیشتر مردم با همدیگر می شود. تاریخ ایلام در سینه ی خانواده ها و بزرگان تیره ها و طوایف ایلام می باشند، که ما از آن غفلت کرده ایم.
معلم فرهیخته ی دیگر خود را طاووسیان معرفی کرد، وی خود را جزو ایل پنج ستون می دانست و پنج روستای چالسرا و مهدی آباد و هفت چشمه و بانقلان و ده بالا راقدیمترین ساکنان شهرایلام می دانست. وی اصالتا" جزو ملکشاهی بود ، و ساکن چالسرا و با کلانتر بارانی مدیر کل سابق آموزش و پرورش استان ایلام بود و بنده گفتم شما درسته خواهر زاده ی وره میری های چالسرا هستید ولی تمام تیره های ملکشاهی جزو ایل باستانی سوره میری هستند. وی هم گفت از گردنه ی اسد آباد همدان به این طرف فامیل و همدین هستند . ایشان گفت؛ درطول تاریخ اول به لکها ستم کردند و انها را پراکنده کرده اند ، بعد لرها و سپس کردهای شیعه بوده است. استانهای کرمانشاه و همدان و لرستان و قسمتی از خوزستان و کردستان همه قرابت فامیلی بالنسبه نزدیک دارند. در ان شب از محضر ان دو معلم دانا فیض بردم.
صبح روز جمعه، بعد از خواندن نماز و زیارت مجدد مرقد مطهر حضرت ناصر الدین محمد ( ع ) متوجه شدم برخی از زوار که چادر نیآورده بودند ، زنان و دختران در بخش زیارتگاه زنان و مردان و پسران در قسمت زیارتگاه مردان شب را بیتوته و خوابیده بودند.
در هنگام زیارت با شخص خوش سخنی همکلام شدم ، که تجارب و مطالعات تاریخی خوبی داشت . ایشان پیرمردی نورانی و بزرگوار به نام حاج علیرصا هژبری از تیره یا طایفه ی صفرلکی بودند. تیره صفر لکی جزیی از اتحادیه ی شوهان، و وابسته به ایل باستانی و پراکنده ی سوره میری می باشند.
در مصاحبه ای که با حاج هژبری داشتم، وی اعلام کرد سوره میری ایل بسیار بزرگی بوده است که در ایران و عراق و ترکیه پراکندگی دارد. وی ارادت قلبی به اهل بیت عصمت دارند ، و در روز پنجشنبه و جمعه ، به زیارت امامزاده ناصر الدین محمد ( ع ) با خانواده آمده بودند. ایشان گفتند ، این امامزاده نوجوانی سیزده ساله بوده است و خودش از معمرین سادات ساکن حاشیه ی امامزاده ناصر جن گیر شنیده است که سادات متولی امامزاده، در قالب بابا بزرگه و بابا کوچکه از نسل سید سرو الدین هستند. ایشان ایل و اتحادیه شوهان را از ایل باستانی سوره میری جدا نمی داند . اتحادیه شوهان عبارت است از :
۱ - صفرلکی
۲ - کاوری
۳ - شرف
۴ - کلیوند
۵ - فلک
۶ - کَلهَر
۷ - بلوچ
۸ - قیطول
۹ - سادات سرو الدینی و . . . .
شجره نامه ی حاج علیرضا هژبری:
دوتا از فرزندان حاج علیرضا به نامهای مسعود و سعید میباشند . چنانچه شجره را از فرزندانش شروع کنیم ، شجره عبارت است از:
مسعود و سعید هردو فرزند حاج علیرضا فرزندرضا فرزند صیدعلی فرزند ملا رستم ( ملا روسم ) فرزند رمکه فرزندعلی کرم خاپه . . فرزند صفرلکی . . . فرزند کدخدا آئینه . . فرزند سوره میر . . . فرزند سنباد فرزند بهرام گور می باشند.
صفرلکی ها ی ایلام داری فامیلیهای ساده میری و سوره میری نژادو هژبری و کرمی و علی کرمی و ساغری و. . . می باشند.
داودعلی کلهر از نوادگان علی کرم خاپه است ، چون علی کرم خاپه مدتی قهر می کند دربین دلفانها یا کلهرها می رود، با دختری از کلهر ازدواج می کند ، و صاحب فرزند می شود. بچه ها دربین کلهر ها می مانند ، و برخی از آنها از جمله داودعلی به مدارج بالایی در ابعاد مختلف سیاسی و اقتصادی و. . . می شوند . حاج علیرضا هژبر ی می فرمود، از نوادگان پدر جدش علی کرم خاپه که دربین کلهرها بوده، فردی آمده پی زده است که ما ازنسل صفرلکی های سوره میری هستیم. پس با این شواهد سخن سوره میری های چالسرا درست در می آید ، که داودعلی کلهر را اصالتا" سوره میری می دانستند.
ملا روسم ( ملارستم ) شاعر و همشیره ی خان بوده است. وی غزلی یا قصیده ای بازبان لکی در مدح زیبایی حمیده زن حسینقلی خان والی می سراید .
حمیده دختر لطفعلی بالاوند و بسیار زیبا بوده است.
حمیده دلفان از خان والا همسرش می خواهد ، شاعری بیاورد تا از جمال وی شعری بسراید . حسینقلی خان می فرستد، ملا روسم ( رستم ) را می آورند ملا رستم در سن پیری کور بوده، به همشیره اش حسینقلی خان می گوید ؛ حمیده را من قبلا" دیده ام ، همانطور زیبا مانده یا زیباتر شده است خان دستور می دهد سه صندلی بیاورند یکطرف خودش در وسط حمیده و در یکطرف هم ملا رستم می نشیند. خان می گوید سرو صورت و سربند و بازوی اورا دست بکشد و برایش شعری بسرا ید ، حمیده خانم می گوید شعرت هم باید لکی باشد . ملا رستم در حضور همشیره اش بانو حمیده را لمس می کند و برایش شعری می سراید که یک بیت از آن به شرح زیر است؛
دلفان دِتَکَه زلفیل تو ای شکل دو ماره
مستحفظ اَو خال و خط و گنج عُذاره
حاج علیرضا در زمانی که سوره میری ها بهر دلیلی دچار زوال و مهاجرت و پراکندگی شدید شده اند و از کبکه و دبدبه ی آنها در جنوب غربی ایران و شرق عراق کاسته می شود، این بیت شعر را که از گذشتگان به صورت سینه به سینه برجای ماند و گویی بد خواهان ایل را بهتر می شناخت. و در این باره زیاد سخن نگفت . و با این شعر بدبختی یک تبار بزرگ مانند سوره میری را به بیوفایی و غداری دنیا منتسب نمود.
اگر از سوره مهری نمانده نژاد
که دنیا بود آفتِ خانه زاد
ساعت ده و بیست دقیقه از حاجی هژبری خدا حافظی گرفتیم، وبر طبق عهدی که روز قبل کرده بودیم ابتدا به زیارت امامزاده سید ابراهیم ابن امام باقر و خواهرش بی بی زینب وفرزندش سید محمد رفتیم ، در انجا در قبرستان نزدیک امامزاده قبور عمده متعلق به نوروز وندها و قطب الدینها و سادات ابراهیمی بود . در گشت و گذاری کهدر قبرستان نمودم برای سادات دره شهری مدفون در قبرستان فاطمه دادم از جمله سید نور الدین حسینی و سید فتح الله حسینیو جمعی از وابستگانشان فاتحه قرائت کردیم. البته در ان قبرستان، قبوری از طوایف مارگیر و مفروند و زرگوش و جوقلی و باپیروند و. . . ملاحظه شد. مارگیرها گویا ازدزفول به منطقه پشتکوه آمده اند.
نوروز وندها و باپیروندها و قطب الدین ها از شعبات ایل باستانی سوره میری هستند.
سادات سید ابراهیمی از سادات بزرگواری هستند ، که در روستای بردی و در خوزستان و دره شهر و فرهاد آباد و دهلران سکونت دارند.
این سادات در هر کجا از دنیا بروند ، آنها را به درب گنبد امامزاده سید ابراهیم ( ع ) می آورند . از سال ۱۳۹۵ شمسی برخی از سادات سید ابراهیمی ساکن دره شهر و حومه را در گلزار شهدای قلعه گل دفن کرده اند.
بعداز زیارت امامزاده های گلزار سید ابراهیم ( ع ) به زیارت امامزاده سید فخر الدین ابن امام موسی الکاظم ( ع ) رفتیم. این امامزاده کرامات فراوان دارد از جمله دزدان را مجازات می نماید. و خادم امامزاده سید فخرالدین چند کرامت از آن را برایم نقل کرد. این امامزاده بدست گوران کرند گاو سوار شهید می شود. گویا از طایفه کچل بوده اند . ( الله اعلم بالصواب )
بعد از زیارت امامزاده فلک الدین ( ع ) از نوادگان امام موسی الکاظم ( ع ) که در تپه ای زیبا در جنوب روستای گوراب که همگی از طایفه ی پاپی هستند ، پاپی یعنی افرادی که پیرو و شیعه و پا بر پای بزرگان شیعه می گذارند.
بعد از زیارت سید فلک الدین ( ع ) به طرف منزل حرکت کردیم و در کوه میانه وار ناهار خوردیم و در ساعت پنج بعد از ظهر به منزلمان در شهرستان دره شهر رسیدیم.

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
"فرزند درد"
من فرزند دردم
شاید خود دردم
تلاشهایم همه سطحی
داشته هایم همه بینواست
هرچه دارم ناتوانند که دردم را دوا کنند.
من زائیده ی درد و رنجم
دراین جهان پر تنش و بی وفا سرگردانم
...
[مشاهده متن کامل]

لذت این دنیا آلوده و آمیخته با درد است
و
امنیت آن توآم با دلهره است
وامصیبتا؛ اموز ، روز درد کشیدن من است
روز منزوی شدن ، روز پیری من است
مرگ هم در کمین است
روزهای ناتوانی در پیش
و
غوغای آخر عمر
و
اسیرِ درد ها و رنجها
کاش مراصبری و دوا و درمانی بود.
۱۳۹۴/۱۲/۱

ای خدای مهربان و دادگر
ای انیس خلوت ذکر بشر
از تو دارم التماس و دعا
عفو کن تقصیر این غرق گنا
کرده ام توبه ببخشا تو مرا
تا شوم آزاد چون عبد خدا
درگه تو بندگی سلطانی است
عاشقی در ره تو سربازی است
مرگ مافیض جهان آرای توست
شعرما یک پرتو از آوای توست
احمد - ل ۲۱/۵/۱۳۷۷

سوره مهری را باید برادر و فامیل ایلات سلسله و بیرانوند و باجولوند دانست . تمام طوایف دلفان بجز طوایفی که لشگری نیستند ، مابقی سوره مهری هستند شاید مکان چرده بابا بزرگ همان سرزمین و قطعه زمین کوچک دلفان
...
[مشاهده متن کامل]
است که سوره مهری ها در قالب طوایف لشگری از جمله کاکاوندها ، میربگها، نوعالی ها ، کونانیها، آدینه وندها ، سورن ها ، ایتیوندها خالوندها ، داجیونده و . . . و شهره میرها و . . . همگی در زمین دلفان زدگی می کنند.

Ahmad Lotfi:
" الفبایی ازپنج شاعر سلسله "
احمد لطفی - مدرس دانشگاه
ایلات کولیوند ، حسنوند ، یوسفوند و قیاسوند و ترکاشوند که قبلا" جزو طوایف از ایل سلسله بوده اند. از نود سال قبل به علت کثرت و افزایش جمعیت ، الان هر کدام از آن طوایف به ایلی مستقل تبدیل شده اند ، و در حال حاضر این پنج ایل با وجود قرابت فامیلی اتحادیه کلان ایل شده اند و با ایلات بیرانوند و باجولوند ، ولشگریهای دلفان ، که آنها نیز طوایفشان هرکدام به ایلاتی تبدیل شده اند . بنابراین اساس استانهای لرستان و همدان و کرمانشاه و ایلا م را این کلان ایلات تشکیل داده اند. ایل سلسله قبلا" دارای طوایف زیر بوده است:
...
[مشاهده متن کامل]

۱ - طایفه حسنوند
۲ - طایفه کولیوند ( کُلیوند )
۳ - طایفه یوسفوند
۴ - طایفه قیاسوند
۵ - طایفه ترکاشوند
ایلات سلسله ( کولیوند، حسنوند و. . . ) ؛ مانند سایر ایلات شاعرانی داشته است که با گویش گورانی شعر سروده اند . این ایلات بسان سایر ایلات لک و لر و کرد ، خصوصا" ایلات استانهای کرمانشاه و لرستان و ایلام و همدان و مرکزی و خوزستان، به ویژه ایلات و طوایف لک زبان که با ایل زند و در به قدرت رساندن کریمخان زند و اعقاب وی همکاری نموده اند ، بعد از شکست رشیدترین پادشاه زند ، یعنی لطفعلی خان زند ، بدست آغا محمد خان قاجار، و پایان یافتنحاکمیت سلسله ی زندیه در کشور، آغا محمد خان قاجار ، و وابستگان حکومت قاجاریه، به انتقام از سلسله ی زند، و تمام ایلات و طوایفی که با زندیه همکاری کرده بودند، آنها تمام آن ایلات و عشایر را متلاشی و پراکنده ساختند. بنابراین شیرازه ی ایلی و طایفه ای آنها را از هم گسیخته شد. دراین بین افرادی که وابسته به سلسله ی قاجاریه بودند ، از جمله والیان لرستان و پشتکوه، در تضعیف بقایای ایلات وابسته به زندیه ، نهایت جفا کاری را کردند . اما از زمان عباس میرزا قاجار نسبت به این ایلات لک زبان تاحدودی مهر ورزی نسبی به عمل آمد ، چون نیرو برای جنگهای ایران علیه روسیه شدیدا" نیاز بود. ودر حاشیه ی حکومت قاجاریه و وابستگان آنها افراد بی طرفی نیز وجود داشتند، که دلشان به حال رعیت و عظمت ایران می سوخت که باید از امیر کبیر و قائم مقام فراهانی نام برد. درسیمره یکی از افراد وابسته به والی پشتکوه ، شیخ جسان نماینده والیان در سیمره بود، وی به گرد آوری اشعار و سخنان شاعران سیمره پرداخته است وبعد از وی پسر و نوه اش مطالبی را در سه جلد با نسخه ی خطی، و گویش گورانی می نویسند. آنهابطور اجمالی به معرفی شاعران سیمره پرداخته اند. این آثار سه جلدی خطی بوسیله ی خانواده شیخ جسان واحتمالا" طوایف زندیه و آشوریان و سایر طوایف رانده شده به عراق ، ازآن خانواده بجا مانده است. زنی به نام مریم زینی وند که شاعر هم بوده است ، و باشیخ جسان که فردی عرب بوده است، شوهر می کند . وی و همسرش اهل سواد بوده اند. وقتیکه مورد غضب والی واقع می شوند، از ترس والی ابتدا در طرهان وسپس دربین اکراد و لکها و لرهای جنوب کردستان عراق می روند. نام و اشعار یکسری از شاعران سیمره که قطعا" سیمره در آن زمان جایگاه گرمسیری ایل سلسله و وابستگان آنها بوده است. و برمبنای رسم زمانه شاعران باهمان گویش گورانی اشعاری از صفویه تا اواخر قا جاریه طی سه نسل سه جلد کتاب خطی نوشته میشود، و اکنون به همت شاگرد سابق، واستاد مسلم فعلی ام جناب آقای دکتر احمد زینی وند ؛ استاد دانشگاه شهید بهشتی تهران، طی مطالعات ادبی ای که انجام داده است ، و در حال نوشتن کتابی به نام تاریخ ادبیات دره شهر است ، وزکات حداقل شعری از برخی از آن شاعران را در سطح کانالهای محلی نوشته است ، و بنده ضمن حفظ امانتداری با ویرایش خویش آن تلاش جناب دکتر زینی وند را برای ایل سلسله و وابستگانشان خصوصا" نشریات محلی، وکانال های وابسته به آنها عرضه می نمایم ، امید است مفید فایده واقع شود.
۱ - جونعلی حسنوند سیمره
جونعلی حسنوند از شعرای عهد صفویه سیمره ( دره شهر ) است، همانطور که از نام طایفه یا ایلش برمی آید ، جونعلی و ابسته به طایفه حسنوند و ایل سلسله بوده است. اطلاعات کاملتر در نزد دکتر احمد زینی وند می باشد که در کتابش به نام" تاریخ ادبیات دره شهر" ، انشاء الله در آینده منتشر خواهد کرد. ولی همین اندازه متوجه می شویم که سیمره سرزمینی اهل علم و ادب یوده است واز قدیم بزرگانی با پسوند سمری و صیمره ای داشته است. که نایب چهارم امام زمان ( عج ) و هرمزان و برخی دانشمندان اخوان الصفا اهل صیمره بوده اند.
جونعلی حسنوند؛ به لهجه ادبی محلی ، که گویا لهجه ی گورانی باشد ، شعر می سروده است.
یک بیت از اشعار ایشان به شرح زیر است:
ناف آهو پیچ ختن پرورن
بافه تازه چن گل نو سحرن
ترجمه:
نافی بسان آهو خوشبو دارد بسان دسته ای گل است که صبح زود آن را چیده باشند.
شاعران محلی آن زمان ( دوره ی صفویه ) ، به نظر می آید اهل دل بوده، و مفهوم طراوت و زیبایی و خوش بویی زنان و دختران را
در ک می کرده اند و در اشعارشان به مظاهر و لطایف آنها پرداخته اند . زنان ایلیاتی آن روزگار که همراه ایل و طایفه مسیر ییلاق ( الشتر ) و قشلاق ( سیمره ) راطی می کرده اند. بازهم نظیف و زیبا و خوش قیافه بوده اند . از همین یک بیت ملاحظه می شود که شاعر نسبت به وجود زنان دیدگاه مثبتی داشته است ، بی ربط نیست که شاعران این خطه حتی در زمان صفویه اهل کمال و کمتر جنسیتی فکر می کرده اند . و در ذهنشان قدر و منزلت و تراوت و زیبایی و طنازی زنان را درک می کرده اند. البته نظم و انضباط و کاردانی پادشاهان برجسته ی صفوی هم در امنیت و وضعیت بهتر اقتصادی و رونق بازار و فاصله از فقر بنیان کن بوده، که مردم به فرهنگ و ادب و شعر و عشق نیز پرداخته اند و زیباییهای زندگی ایلیاتی را برزبان دل و قلم آورده اند. همه ی عوامل فوق در دیدن زیبایی های محیطشان بی تآثیر نبوده است.
۲ - صیدمحمدحسن_کولیوند
صید محمد حسن کولیوند سیمری ( سیمره ای ) از شعرای اواخر عهد صفویه سیمره است.
وی ساکن سیمره ( دره شهر ) و مدتی در دهلران می زیسته است. ( نقل از استاد زینی وند در کانال تاریخ و فرهنگ مردم دره شهر )
آنچه مشخص است، صید محمد حسن کولیوند در اواخر صفویه در سیمره زندگی ییلاق و قشلاق راشبیه سایر ایلات و طوایف انجام می داده اند.
این طایفه یا ایلی که صید محمد حسن کولیوند به آن وابسته بوده است گاها" برای دامداری تا دهلران و حتی مرز ایران و عراق پیش می رفته اند. مهمتر ان است که ردپای ایل سلسله مانند حسنوندها، قیاسوندها و کله مردها و ریزه وند ها و معزماری های قلایی یا قلاوند و کولیوندها و کلهرها و موسیوندها و. . . . که بیشتر آنها سببی و نسبی با طوایف و ایلات سلسله در ارتباط بوده اند. آنها در نقاط مهم ردپا داشته اند . ازجمله شیخ مکان و تنگه ی دره شهر و سیکان می توان اشاره کرد. مثلا" تُووَه زینتی در پشته ی شیخ مکان نام زن یا دختر نورمحمد خان کولیوند بوده است ، یا دوول نقی در پشته ی شیخ مکان به نام نقی کولیوند بوده است در پشته ی دره شهر ، پیر جافر کله مرد، وابسته به کولیوند ، و حسینعلی خان سوره میری متولد ۱۱۷۰ ه. ق و متوفای سال ۱۲۳۵ ه. ق فرزند صفرعلی خان سوره میری و وابسته به ایلِ کولیوند بوده است .
صید محمد حسن کولیوند پس از فوت در منطقه بانکله کان پشته ی شیخ مکان، و نام محلی باکله در پشته ی ِشیخ مکان به خاک سپرده شده است، واین نشانی دفن شدن را در آن کتاب خطی که در سلیمانیه، نگهداری می شود ، نوشته شده است.
اشعار باقی مانده از او در قالب مثنوی و به لهجه محلی ست. . . که انشاء الله در کتاب استاد زینی وند به طور مشروح خواهیم خواند. یک بیت از اشعار وی چنین آمده است:
زانای بی همال دریای کرم
زاده تاقانه کعبه ی معظم
ترجمه:
ای علی؛ ای دانای بی همتا وای دریای جود و بخشش
ای تنها فردی که در کعبه زاده شدی
در این بیت شعر علوی و شیعه بودن شاعر استنباط می شود. آن شاعر کولیوند تبار به تولد حضرت علی در خانه ی خدا به عنوان یک تولد منحصر به فرد ، و مسآله ی جود و بخشش و کرم حضرت علی ( ع ) یعنی خیرات به گدا درحال نماز و . . . دربیت اول این مناجاتنامه اشاره کرده است.
۲ - صیدمحمدحسن_کولیوند
صید محمد حسن کولیوند سیمری ( سیمره ای ) از شعرای اواخر عهد صفویه سیمره است.
وی ساکن سیمره ( دره شهر ) و مدتی در دهلران می زیسته است. ( نقل از استاد زینی وند در کانال تاریخ و فرهنگ مردم دره شهر )
آنچه مشخص است، صید محمد حسن کولیوند در اواخر صفویه در سیمره زندگی ییلاق و قشلاق راشبیه سایر ایلات و طوایف انجام می داده اند.
این طایفه یا ایلی که صید محمد حسن کولیوند به آن وابسته بوده است گاها" برای دامداری تا دهلران و حتی مرز ایران و عراق پیش می رفته اند. مهمتر ان است که ردپای ایل سلسله مانند حسنوندها، قیاسوندها و کله مردها و ریزه وند ها و معزماری های قلایی یا قلاوند و کولیوندها و کلهرها و موسیوندها و. . . . که بیشتر آنها سببی و نسبی با طوایف و ایلات سلسله در ارتباط بوده اند. آنها در نقاط مهم ردپا داشته اند . ازجمله شیخ مکان و تنگه ی دره شهر و سیکان می توان اشاره کرد. مثلا" تُووَه
زینتی در پشته ی شیخ مکان نام زن یا دختر نورمحمد خان کولیوند بوده است ، یا دوول نقی در پشته ی شیخ مکان به نام نقی کولیوند بوده است در پشته ی دره شهر ، پیر جافر کله مرد، وابسته به کولیوند ، و حسینعلی خان سوره میری متولد ۱۱۷۰ ه. ق و متوفای سال ۱۲۳۵ ه. ق فرزند صفرعلی خان سوره میری و وابسته به ایلِ کولیوند بوده است .
صید محمد حسن کولیوند پس از فوت در منطقه بانکله کان پشته ی شیخ مکان، و نام محلی باکله در پشته ی ِشیخ مکان به خاک سپرده شده است، واین نشانی دفن شدن را در آن کتاب خطی که در سلیمانیه، نگهداری می شود ، نوشته شده است.
اشعار باقی مانده از او در قالب مثنوی و به لهجه محلی ست. . . که انشاء الله در کتاب استاد زینی وند به طور مشروح خواهیم خواند. یک بیت از اش
عار وی چنین آمده است:
زانای بی همال دریای کرم
زاده تاقانه کعبه ی معظم
ترجمه:
ای علی؛ ای دانای بی همتا وای دریای جود و بخشش
ای تنها فردی که در کعبه زاده شدی
در این بیت شعر علوی و شیعه بودن شاعر استنباط می شود. آن شاعر کولیوند تبار به تولد حضرت علی در خانه ی خدا به عنوان یک تولد منحصر به فرد ، و مسآله ی جود و بخشش و کرم حضرت علی ( ع ) یعنی خیرات به گدا درحال نماز و . . . دربیت اول این مناجاتنامه اشاره کرده است.
۳ - کربلایی حیدر کولیوند سیمره ای
کربلایی حیدر کولیوند سیمره از شاعران دره شهر در عهد قاجاریه است. . . این شاعر هم شبیه شاعرانی مانندکربلایی ملا نور محمد خان کولیوند و کربلایی ملا منوچهر خان کولیوند ، در مسیر ییلاق و قشلاق بین الشتر و سیمره در حال زندگی و رهبری طایفه یا ایل بوده اند . البته در مسیر زندگیشان با طوایف آبدانان ودهلران و رومشگان و کوهدشت و چگنی و نورآباد و . . حشر و نشر داشته اند ، در هر صورت از او چند شعر به گویش لکی یاکردی گورانی به یادگار مانده است.
متآسفانه ما از زندگی وزمان مرگ او اطلاعی در دست نداشته، و در نسخه ی خطی، اورا از شاعران قاجاریه معرفی کرده اند. کولیوند یکی از ایلات بزرگ لک است که قرن هاست که در دره شهر و الشتر زندگی می کنند. ودر مسیر ییلاق و قشلاق دودمانها و تیره هایی نیز در بدنه ی طوایف لک و لر و کر دارند از جمله در کوهدشت و پران پرویز و رومشکان ونهاوند و خاوه و. . . . وچمچمال و بیستون و ماهیدشت، البته مهاجرت اجباری هم بی تآثیر نبوده است.
از اشعار کربلایی حیدر کولیوند، دوبیت شعر ذکر می شود.
۱ - روژان هام نه فکر غمزه نازاران
وَه یِه هَو چطور دل مَکَن تالان
۲ - شوان هام له فکر سرنیش خاران
سوهان کاریشان کی مکن یاران
ترجمه:
۱ - روزها در فکر غمزه زیبا رویانم.
درتعجبم که چطور به ناگاه دل را به غارت می برند.
۲ - شب ها در فکر نیش خارغمم که چطور زیبارویان آن را به گاه شب تیز می کنند.
در اینجا شاعر؛ زیبا رویان دل بر و دل آر را می ستاید ، که چگونه با کرشمه و نازشان و خرامان راه رفتنشان به نا گاه دل از آدم می ربایند ، و شبها از فراق دیدن آنها نیشتر غم را سوهان می زنند، و آتش تیغ عشق را شعله ورتر و تیز تر می نمایند. باتوجه این دوبیت شعر می توان اظهار نظر کرد، که شاعر کولیوند غزلسرا بو ده است. با توجه به آن که شاعر دردوره قاجاریه می زیسته است احتمالا" برخی مدهای اواخر قاجاریه به برخی از زنان جامعه ی آن روزگار سرایت کرده باشد . ( الله اعلم )
دکتر زینی وند فرموده است؛ مافعلا دوبیت شعر از این شاعر کولیوند را به عنوان نمونه ذکر می کنیم. در زمان چاپ همه اشعار شاعران با ترجمه منتشر خواهد شد.
۴ - محمدجافرکلمه ای ( کله میرد، مرد ) کلهر سیمره ای
محمد جافر کلمه_ای یا کُله مهی ( کُلَه مهدی ( کله میرد، کله مرد ) کلهر سیمری، از شاعران عهد افشاریه وزندیه دره شهر است .
طایفه کله مه - ای یا کله مرد که ازحواشی کرمانشاه یا حُمیل واطراف شهرستان شاه آباد غرب آمده اند آنها را کلهر گویند ، به احتمالی که آنها را برادر سوره میری میدانند ، جزو ریزه وند هستند، ولی خودشان معترفند که جزو کولیونده هستند. همانطور که سوره میری ها و ریزه وندهای سیمره از وابستگان کولیوند هستند ، حداقل خویشاوندی آنها با کولیوندها پیوند خویشاوندی "هالو خویر زا" دارند . یعنی یکبار کله مردها دایی هستند و یکبار هم کولیوندها دایی آنها محسوب می شوند ، یکی از زنان نور محمد خان کولیوند از طایفه کله مرد بوده است. کله مردها درروستای کله مرد در شرق بدره و چغاپوکه و هومان و چمنمشت زندگی می کنند ، بزرگان آنها در سیمره کربلایی آواختی و کدخدا یاره و کدخدا حاجعلی یاری در چغاپوکه بوده است حاجعلی کله مه - ای مدتی در الشتر معلم بوده است. ملاحاجعلی یاری قبرش در قبرستان فلکین اسلام آباد ( کرمشه ) است . نام جدید این قبرستان الان گلزار شهید هادی کرمشاهی می باشد. زن کدخدا خدایار ( کدخدا ( گَزو ) چگنی از کله مردها بوده است. و مادر کدخدا گَزو ( خدایار ) از هواسعلی های کولیوند می باشد،
از محمدجافر کله مهی، چند شعر زیبا به زبان محلی به یادگار مانده است که استاد احمد زینی وند در تاریخ ادبیات دره شهر به آن خواهد پرد خت. یک شعر از این شاعر وابسته به کولیوند در اینجا ذکر می شود :
۱ - هوشم مدهوشن. . . هوشم مدهوشن
ژه دس اَو لیله هوشم مدهوشن
۲ - مانگ نوخجل تاق ابروشن
دل گیردوه دس هردوجادوشن
۳ - وسر مل وشان فوج گیسوشن
خیلی پشیویی هر دو لیموشن
۴ - وصل او لیله دل آرزوشن
دل له فیراقش هروه خروشن
۵ - روژان وشوان مدام رو روشن
وینه بایه قوش هر قوا قوشن
ترجمه:
۱ - مدهوشم یاران. . . مدهوشم یاران
از دست آن زیبا رو هوش وحواسم را از دست داده ام
۲ - قوس ماه خجل از طاق آبروی اوست
ودل اسیر جادوی هر دو چشمانش
۳ - برروی شانه وگردنش لشگر گیسویش خودنمایی می کند
۴ - دل آرزومند وصال آن زیبارو است
دل در فراقش در آتش هجران است
۵ - شب و روز دل در فراقش مشغول آه وناله است
بسان جغد شب وروز می نالد
شاعر گرانمایه غزلسرا ی زبر دستی است و تشبیهات جالبی را در ادبیات محلی سیمره و الشتر خلق کرده است.
۵ - حسینعلی خان سوره میری ( متولد۱۱۷۰ه. ق - متوفی۱۲۳۵ه. ق ) :
ابتدا سه بیت شعر ا ز حسینعلی سوره مهری ، ذکر می شود. بعد ا ترجمه شرح مختصری ارائه می شود.
۱ - ار جمشیر آسا کل کارت بوجور
طلسم دیوان بشکنی وه زور
۲ - یاسلیمان بوین هومدم ژه گل مور
اگر زر دار بوین وینه ی شاه تیمور
۳ - آخر یش زانی ای دونیا هویچن
عیش و بار دونیاکل هویچو وپوچن
[حسینعلی خان سرخه میری]
ترجمه:
۱ - اگر مانند جمشید جم پادشاه پیشدادیو کیانی دنیا بر وفق مرادت باشد ، وطلسم دیوان جنی وانسی را با زور بشکنی.
۲ - ویا[اگر مانند] سلیمان پیامبر ( ع ) زبان جن و انس بلد باشی و باموران هم کلام باشی، ویا[اگر] مانند تیمور لنگ گور کانی قدرت و شوکت زیادی داشته باشی
۳ - [در آخر و نهایت] و عاقبت مرگ وفنای دنیوی فرا می رسد ، وبا چشمان بصیر خویش می بینی، که دنیا هیچ است و کار وبار دنیا هیچ و پوچ می باشد.
درتوضیح مختصر باید گفت؛ حسینعلی خان سوره میری ابن صفرعلی خان در سال ۱۱۷۰ ه ق متولد و در سال ۱۲۳۵ ه ق در اثر حمله ی برخی از ریزه وندها در منطقه لارت یا حواشی میش خاص کشته می شود، این فرمانده و بزرگ منطقه و شاعر سترگ طبق فرمایش دکتر احمدزینی وند ، از شاعران خواص واهل ادب و عرفان بوده است. وی ناپایداری دنیا را در این سه بیت شعر مطرح می کند و به شکلی نصیحت آمیز خودش و دیگران را به بی ارزشی قدرت وثروت
دنیا هشدار می دهد، که دنیا وآخرِ حیات ما انسانها مرگ است و آدمی چیزی را از دنیا و امکاناتش با خود به گور نمی برد.

احمد لطفی ۱۳۹۶ - ۱۲ - ۱۰ در ۰۰:۵۰
نظر شما در انتظار بررسی مدیر است.
Ahmad Lotfi:
: کارگران لرستانی در تهران و درد دلهایشان ”
نگارنده: احمد لطفی
مورخ : چهارشنبه, ۰۹ اسفند ۱۳۹۶
مقاله ای که خانم سودابه آزادگان در هفته نامه ی سیمره خبر ، تحت عنوان ؛ ” تهران از سرِ ناچاری” در باره ی فقر و بیکاری در شهر های رومشگان و کوهدشت، نوشته بودند، و در در آن گزارش ، با تعدادی از کارگران و مسافر کش ها ی رومشگانی و کوهدشتی مصاحبه می کند، و آنها از فقر و بیکاری ای که در شهرهایشان وجود دارد، به ناچار برای کار و در آوردن حداقل در آمدی برای امرار معاش خانواده هایشان به تهران رفته بودند، و از بیکاری در شهرهایشان گله مند بودند، آنها به دور از خانواده، در شهر تهران از روی ناچاری به فعالیت مشغول هستند، و…نگارنده این گزارش را به دقت مطالعه کردم ، غمی و زخمی که در دل نهفته بود، تازه شد ، به یاد همکار نازنین و فقیدم، استاد مرتضی کرمی نماینده ی استان ایلام افتادم ، که در صحن علنی مجلس شورای اسلامی فرمودند، من هرصبح که از شهر توحید هلیلان سر کار می رفتم ، برای کارگران فقیر شهرم که در میدان شهر صبح اول وقت، در سرما و گرما حاضر می شوند ، به امید آن که شخصی بیاید و آنها را سر کار ببرد. خجالت می کشیدم و هرروز آرزو می کردم کاش می شد در این شهر کارخانه ای ایجاد کرد تا این افراد هرصبح تکلیف خود را بدانند و کاری سالم و پیوسته برای گذران زندگی و معیشتشان داشته باشند . لرستان از استانهایی است که باند بازی و حفظ موجودیت حزبی و شخصی خود را بر موجودیت و رفع نیازهای جامعه شان ترجیح می دهند؛ یعنی فلسفه ی ضرب المثل” دوست دارم نه به اندازه خودم “. همه حکایت از افزایش فقر و محرومیت دارد. اگر برنامه ریزی مسئولان محلی درست باشد و حاکمان دغدغه ی خدمت به زیر دستان راداشته با شند، و افکار و اعمال آنها برای محرومیت زدایی به کار گرفته شود، قطعا” تغییر مثبتی در وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه به وجود می آید. اگر با دید اجتماعی به مسآله ی محرومیت و نابهنجاری های مختلف اجتماعی و…موردمطالعه قرار گیرد، این سوءال طرح میی شود؛ چرا برخی از افراد مرد شب می شوند؛ و به دزدی و یا غارت حتی بیت المال، مبادرت می ورزند ؟ دلیلش محرومیت شدید و زیاده خواهی دیگران است چون طبق کلام نورا نی پیامبر اسلام ( ص ) فردی که معاش ندارد معاد ندارد ، به عبارتی اخلاق و دین را در اثر نیاز شدید و فقر غیر قابل تحمل اورا به فردی “تجیر شاه بُر”و دزد و پرخاشگر و نابهنجار تبدیل می کند . وبرطبق نظریه ی مرتون؛ هرگاه انسان از راه قانونی و مشروع به اهداف و نیازهایش توجه نشود با هنجارها و ارزشهای جامعه اش به ستیز و نافرمانی می پردازد به عبارت دیگر از نُرمهای اجتماعی جامعه فاصله می گیرد. و به قول ابوذر غفاری در شگفتم از کسی که گرسنه است ، و برای رفع آن شمشیر آخته را در برابر سرمایه داران نمی کشد. ، وبه قول شاعر:
...
[مشاهده متن کامل]

درکف مردانگی شمشیر می باید گرفت
نان خود را از دهان سیر می باید گرفت
بهر مشتی سیر تا کی یک جهانی گرسنه
انتقام گرسنه از سیر می باید گرفت نماینده ها و استانداران هر استان، مانند پادشاهی قدرتمند هستند، که باید بر زندگی و وضعیت اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه شان، اشراف داشته باشد . آوارگی و گاه مرگ و انحراف و اعتیاد و بی سر پرست شدن خانواده در محل سکونتشان آسیبهای فراوانی را برخانواده تحمیل می کند ، شکاف طبقاتی نمود عینی پیدا می کند و کرامت انسانی لگد مال می شود . با این تفلب گرایی و مدرک سازیها و مدرک گراییها بیسوادی و عدم تخصص ما آشکار می شود ، از طرفی نیز فقر و گرسنگی و بیسوادی که باهم یک کاسه شوند، تز آغامحمد خان قاجار عملی می شود، یعنی برای حاکمیت در ایرانِ آنروز ، به برادرزاده اش بابا خان ( فتحعلی خان ) گفت؛ ” برای حکومت بر ایران ، باید مردم را گرسنه و بیسواد نگاه داشت. ” کاش اپیدمی فقر و تبعیص و فساد در این استان و حتی کل کشور حل شود تا به قول مازلو فرد فقط در نیازهای فیزیولوژیکی باقی نماند بلکه به فرهنگ و نوعدوستی و کمال گرایی عشق بورزد. و شاهد آوارگی و تحقیر شهروندان و روستائیان عزیزمان نباشیم، انشاء الله

Ahmad Lotfi:
" معرفی مختصر خان میرزا داجیوند "
خان میرزا خواص ، معروف به خانه از شاعران خواص در منطقه ی هلیلان بوده است ، برطبق ملاحظه ی تصویر سنگ قبرش، که تاریخ مرگ ایشان را نگارنده ۱۲۳۷ ه. ق تشخیص داده است، احتمالا" در نیمه ی دوم قرن دوازده هجری قمری متولد شده است، و درحدود وسط قرن سیزده ه. ق یعنی به سال ۱۲۳۷ ه ق از دنیا رفته است. اما آنطور که غضنفری نویسنده ی کتاب گلزار ادب لرستان نوشته است؛ تاریخ مرگش را سال ۱۳۱۳ ه. ق ثبت کرده است. دراین صورت شاعر در قرن ۱۳ و اوایل قرن چهارده زندگی می کرده است ، ودر ذیحجه سال ۱۳۱۳ه. ق از دنیا رفته است. نام پدرش فرین داجیوند بوده است قبر خانمیرزا در قبرستان قدیمی و تاریخی شاهبداغ که قبرستان قبلی سوره میری ها و بستگانشان بوده است ، این گوهر یگانه رادر خود جا داده است.
...
[مشاهده متن کامل]

برخی از بومیان دین و مذهب وی را شیعه ی غالی یارسان می دانند ، ایشان آخرین رده ی مقام عرفانی یارسان راکه خواص بوده، دارا بوده است. [1]
بالاترین رده ی مقام عرفانی یارسان را نیز سلطان می گویند .
رده بندی آئین عرفانی یارسان به شرح زیر است:
۱ - سلطان ؛ که مصداقش سلطان اسحاق می باشد.
۲ - شاه؛ که مصداقش شاه خوشین است.
۳ - بابا؛ که مصداقش بابا طاهر عریان می باشد.
۴ - پیر؛ که مصداقش پیر حیات می باشد.
۵ - خواص؛ که مصداقش شاعران" عرفان گو " مانند خانمیرزا ( خانه ) خواص و ترکه میر مومه وند آزاد بخت متوفی به سال ۱۲۳۶ ه ق می باشد.
توضیح:
در چند قرن اخیر شاعران استانهای همدان و لرستان و وکرمانشاه و کردستان و ایلام کنونی را به دو دسته تقسیم می کردند ؛
۱ - شاعران "دَلی" یا شاعران کوچه بازار و غیر عرفانی که بیشتر به هجو و سخنان سخیف می پرداختند.
۲ - شاعران " خواص" یا شاعران "عرفان گو" و خردمند بوده، که اشعارشان دارای مضامین عرفانی و مورد پسند اهلِ دل بوده است.
به نظر نگارنده، گرچه خانمیرزا داجیوند در مجاورت با یارسانها بوده است ولی همانند دوشاعر هم نژاد و فامیل خویش یعنی حسینعلی خان سوره میری ( متولد سال ۱۱۷۰ ه. ق و متوفی سال ۱۲۳۵ ه. ق ) و ترکه میر مومه وند ( متوفی به سال ۱۲۳۶ ه. ق ) شعر می سروده است.
این شاعر توانا که بر طبق نوشته ی استاد اسفندیار غضنفری در کتاب گلزار ادب لرستان در صفحات ۲۰۵ و ۲۰۶ ضمن شرح حال کوتاهی از ایشان دوقطعه شعر به نام" شیرین شَرَه وه" و " مَلاوِناوَه " از ایشان آورده است ، که بسیار زیبا و پر معنی هستند. [2]
امید است دیوان این شاعر عارف به زیور چاپ آراسته گردد.
پی نوشته ها و منابع:
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[1] - اسفندیاری، هادی و محمد زاده، فرشاد
[2] - غضنفری امرائی، اسفندیار - گلزار ادب لرستان : چاپخانه دانش خرم آباد: سال ۱۳۶۴

یکی از مفاهیم چرده و مزرعه ی ی کوچک بابا بزرگ این است که سوره میری ها پیروو نظر کرد ویژه به آن امامزاده ی بزرگوار بوده اند . شاید هم منظور آنست که از علم و دانش و عرفان امامزاده برخوردارند ، ازبین مردم
...
[مشاهده متن کامل]
جامعه این ایل یا طایفه ویژگی بخصوص و مورد تآیید امامزاده و راه پاک اهل بیت را در زندگی ظاهری و باطنی معتقد هستند و به قول بزرگان اگر نسبت جایگاه ویژه ی خود واقف و عامل باشند ، مستجاب الدعوه و نظر لطف و پشتیبانی و شفاعت امامزاده را در زندگی این دنیا و آخرت خواهند دید و همه به قابل احترام بودن و ادب و انسانیت این گروه پیرو اعتقاد دارند. بابا بزرگ را پیر سلسله و دلفان نامیده اند و آنها بی ارتباط با سوره میری نیستند. امیداست این ایل علوی بیشتر جایگاه خود را در ایمانداری و اخلاق و ادب و . . . در زندگیاجتماعی و عقیدتی و مذهبی و سیاسی پیدا کند.

مردمی متحدند ، در درون گروه اختلاف دارند ولی در برابر دشمن منسجم و متحدند
درازدواج هم با خویش وهم بابیگانه ازدواج می کنند به عبارت دیگر ازدواج درون گروهی و برون گروهی دربینشان رواج دارد.

سوره مهری هادارای خصائص ویژه ای هستند، که برخی از آنها به شرح زیر می باشند؛
•آنها در وقت لجبازی، و در برابر ستمگر اگر مبارزه ی پنهان داشته باشند ، ولا اقل کینه ی ستمگر را در دل داشته باشند ، سرسخت و بدون گذشت هستند. اما در بربر فرد حق شناس وعادل ومنصف اگر مال و امکاناتی از آنها برده باشد و یا طلب کند جانانه به او می بخشند فردی از این ایل برایم تعریف کرد جوانی که صد درصد مقصر بود سالها پیش به ماشینم هفتصد هزار تومان خسارت زد ، ولی چون صادقانه گفت ماشین پدرم است و پولی ندارم، که چیزی به شما بدهم، فوری گفتم برو ، تصادفه پیش آمده است ، آن فرد گفت ؛ اگر فردی قلدری و تکبر داشته باشد و ۱۰۰۰ تومان به من خسارت واردکند، در برابرش می ایستم و گذشت ندارم تا طلبم را بگیرم.
...
[مشاهده متن کامل]


سوره مهری های وابسته به بابا بزرگ دو دسته می شوند عده ای در کِسوت دراویش ، به مدح آل علی ( ع ) می پردازند و به این گروه که در غرب کشور خصوصا" درمنطقه ی کوهدشت و رومشگان و نور آباد و هرسین ، وتوابعشان و دهستانهایی چون ارمو و چمچمال و محمود آباد و . . . ملاحظه شده اند و الان خود را طایفه دوریش ( dourish ) یا درویش می نامند . آنها مردمی بسیار آرام و برخی هم مانند گذشته های دور ، در مناطق شیعه نشین و آنها که مرید بابا بزرگ هستند ، زکات و خیرات و هدایایی جمع می کردند و از این طریق ضمن بیان تاریخ شیعه و کرامات با با بزرگ از مریدان آن حضرت کمک می گرفت گاهی هم به شکل راهنما افرادسوره مهری و کسانی که از سایر طوایف مشکل داشتند به زیارت امامزاده بابا بزرگ می بردند . یکی از نمونه های این دراویش، درویش امامقلی بودند که در سیمره یا دره شهر ، مخصوصا" طوایفی که سوره مهری ها در آن سکونت داشتند و یا علاقمندان به امامزاده بابابزرگ ( ع ) بودند ، به این درویش احترام می گذاشتند، وزندگی وی و خانواده اش را تآمین می کردند، روحش شاد .
...
[مشاهده متن کامل]

گروه دوم ضمن ارادت قلبی و حتی نگه داشتن گُرزِ کَل بابا بزرگ در خانه نگهداری می کردند و خود را مرید امامزاده بابابزرگ ( ع ) می دانستند ، ولی آنها به کار کشاورزی و دامداری می پرداختند و از کسوت درویشی به معنای مصطلح فاصله گرفتند .

چرده بابا بزگ می تواند چند معنی داشته باشد ؛
۱ - به علت تعداد کم سرخه مهری ها در آن عهد ، امامزاده بابا بزرگ خودش به سایر هواداران اعلام کرده است که اینها مرید ویژه و مخصوص من هستند . شاید به دلیل جد شهره میرهای دلفان که به احتمال زیاد شاگرد و مرید معتقد وی بوده است و سوره مهری ها هم از اعقاب شناخته شده ساسانیان بوده اند ، و اصل و نسب آنها به سنباد فرزند بهرام گور میرسند. و برخی هم معتقدند گر چه آنهادر بین بومیان از فرزندان بهرام گور گفته اند ولی در اصل سوره مهری ها از نسل بهرام فرزند یزدگرد سوم می دانند و مردم غرب و جنوب ایران و مقریزدگرد در استخر فارس ماهیت بهرام و اعقابش را از ترس بنی امیه و بنی عباس کتمان می کنند ، و طوایف وابسته به ساسانیان جانانه از اعقاب پادشاه شکست خورده و آواره ی خویش، یعنی یزدگرد سوم، حمایت می کنند . واین نسل برای مخفی نمودن هویت خویش ، در سانسور کردن نژاد خویش و گاه با اسامی عربی و خود را وابسته برخی از بزرگان عرب دانسته اند .
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - معنی چرده بابا بزرگ، مفهومش آن است که این فرد یا گروه کوچک ، مردمی بوده اند که گرایش شیعه امامیه داشته اند و نحله های صوفیه را فقط در قالب پیامبر ( ص ) و اهل بیت عصمت ( ع ) داشته اند و حتی بابا بزرگ دوم که شاگرد شاه خوشین می باشد ، را بخاطر گرایشهای صوفیه شاید نوعی یارسان افراطی را قبول نداشته اند و بعدها در قرن دهم هجری قمری در گیری آنها به عنوان سپاه لشگری با سپاه قزلباش به خاطر همین گرایش ناب و خالص شیعه دوازده امامی بوده است ، که زیر بار ظلم و انحراف سپاه قزلباش نرفته اند و در گیری در پیشکوه و پشتکوه صورت گرفته است . واین گروه همواره مورد غضب حاکمان جور بوده است واز لحاظ تاریخی نام این ایل بزرگ، یعنی سوره مهری ثبت نمی شود، و برخی از سوره مهری های لشگری در منطقه دلفان و سلسله و طرهان و رومشگان و سیمره ( دره شهر ) و سر پل ذهاب و ملکشاهی و نهاوند پراکنده می شوند . ونامهای جدیدی با استفاده از نام نیای خود پیدا می نمایند . وهمگی مرید و چرده بابا بزرگند . و در ابیات خطاب به با با بزرگ دارند
یابابای بزرگ پیر سلسله و دلفان
سر باره دیارتو رحمکه ور حال ایران

چَردَه؛ به معنای قطعه زمینی کوچک که در آن گندم یا محصول دیگر کاشته شده باشد ولی در اینجا چرده بابا بزرگ به معنی اولین گروهی ازسوره مهری هاکه به مذهب شیعه گرایش پیدا می کنند و پیرو و مرید حضرت امامزاده
...
[مشاهده متن کامل]
سید ابراهیم ابن موسی الکاظم ( ع ) می شوند . از آن زمان این پیروان ا ولیه ، که جد بزرگ آنها و یا گروهی از سرخه مهری ها به رهبری سوره میر به امازاده ی مذکور ایمان می آورند و در اصطلاح مردم ، خصوصا" مردم نور آباد و کوهدشت این ایل یا طایفه معروف به چرده بابا بزرگ می باشند .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس