چندخدائی یونان باستان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در دین یونانیان سه عنصر اساسی وجود داشت: خدایان زمینی، خدایان اولمپی (آسمانی)، و اسرار یا عناصر رمزی یا عرفانی. مردم در یونان قدیم به توحید (یک خدائی) اعتقاد نداشتند و خدایان متفاوتی را می پرستیدند.
مردم در یونان قدیم به توحید (یک خدائی) اعتقاد نداشتند و خدایان متفاوتی را می پرستیدند. منشا اصلی این تصورات در یونان قدیم و چگونگی دقیق پیدایش آن ناروشن است. شناخت امروزی از این تصورات بیشتر متعلق به دوران های بعد هستند. اشعار هومر (Homer) که حدود ٩٠٠ سال قبل از میلاد مسیح می زیست و هزوید (Hesoid) که حدود ٧٠٠ سال قبل از میلاد مسیح می زیسته است از قدیمی ترین نوشته هائی هستند که البته تصورات دوران جدیدتر را منعکس می سازند. ظاهرا در سرائیدن افسانه های مزبور نه فقط این دو شاعر و نویسنده بلکه نویسندگان، متفکرین و شاعران متعددی شرکت داشته اند که هر کدام به فراخور حال و زمان این حق را برای خود قائل می شدند که بجای کاری که امروز آن را تاریخ نویسی می گوئیم.در بسیاری از موارد با حرکت از شخصیت های تاریخی واقعی افسانه های مزبور را بال و پر داده و خود دانسته هائی به آنها اضافه کنند. به این خاطر مرز بین واقعیت های تاریخی و افسانه ها در این نوشته ها روشن نیست. این مساله در شاهنامه فردوسی نیز به نوع خود وجود دارد. خدایان یونان در المپ (Olymp) زندگی می کردند و به همین خاطر خدایان المپ نیز نامیده می شوند. آنان که عمر جاویدان دارند در قصرهائی که هفائیستو (Hephaistos) شخصیت وی در زیر توضیح داده خواهد شد، زندگی می کنند. خوراک آنان خوراک خدایان و مشربه آنان مشربه خدایان است که به آنها زندگی جاوید می بخشد. برخلاف آنچه که در ادیان دیگر به خدایان نسبت داده می شود، خدایان المپ قدرت بی پایان و لایزال ندارند و قدرت آنان توسط سرنوشت محدود است.
← ریشه چندخدائی
درباره هر یک از خدایان، اساطیری وجود داشت، و تبار و سرگذشت او، بستگی های انسانی او، و همچنین مراسم مربوط به او را روشن می کرد. این اساطیر، که یا از مقتضیات محلی ناشی می شدند یا ساخته شاعران دوره گرد بودند، عقاید و فلسفه و آداب و تاریخ یونان کهن را به وجود آوردند. همه هنرمندان در ساختن بسیاری از نقش ها و مجسمه ها و ظرف ها از اساطیر الهام می گرفتند. نفوذ اساطیر به قدری بود که، با وجود پیشرفت های فلسفه و کوشش موحدان برای ترویج یکتاپرستی، یونانیان تا پایان عصر یونان گرایی (هلنیسم) برای خود اساطیر و حتی خدایان تازه ای آفریدند. بعضی از متفکران مانند هراکلیتوس اساطیر را به مثل آوردند؛ برخی دیگر مانند افلاطون آنها را تعدیل کردند و قابل قبول ساختند؛ و کسانی مانند کسنوفانس اساطیر را در خور اعتنا ندانستند. در هر حال، پنج قرن پس از افلاطون، پاوسانیاس، که در یونان گشت می زد، متوجه شد که خرافات و اساطیر عصر هومر همچنان زنده و نیرومندند و عواطف مردم را تحریک می کنند. اعتقاد به خدایان به آسانی از میان نمی رود. می توان الوهیت را به انرژی تشبیه کرد که هر چند به صورت های گوناگون در می آید و برخی از جلوه های آن منسوخ می شود، باز مقدار آن ثابت است و با گذشت قرن های پیاپی، زیاد و کم نمی شود.
سه عنصر اساسی در دین یونانیان
در دین یونانیان سه عنصر اساسی وجود داشت، خدایان زمینی، خدایان اولمپی (آسمانی)، و اسرار یا عناصر رمزی یا عرفانی. خدایان زمینی یونان در اصل از آن قوم پلاسکوی و مرد موکنای بودند. خدایان اولمپی به اقوام آخایایی تعلق داشتند، و اسرار از مصر و آسیا به یونان رسید. به طور کلی، پیش از عصر هومر، فرودستان جامعه، خدایان زمینی، یا بهتر بگویم زیرزمینی. را می پرستیدند. در عصر هومر، بزرگان جامعه به پرستش خدایان آسمانی گرایش داشتند. پس از عصر هومر، مردم میانه حال به اسرار و خدایانی که پس از مرگ، مجددا قیام می کنند، گراییدند. در عصر درخشان پریکلس. اسرار، مهم ترین وجه دین یونانیان محسوب می شد. اجراکنندگان این مناسک به فعالیت های نمادی (سمبولیک)، می پرداختند و مخصوصا جریان مرگ و ولادت مجدد خدا را به طرق گوناگون نمایش می دادند.
فهرست منـابـع

پیشنهاد کاربران

بپرس