چین دار

/CindAr/

معنی انگلیسی:
wrinkled, puckered, creasy, curly, corrugated, frilly

لغت نامه دهخدا

چین دار. ( نف مرکب ) چین دارنده. دارای شکنج. با نورد. با تا و لاهای بسیار.

فرهنگ فارسی

چین دارنده . دارای شکنج . بانورد . باتا و لا های بسیار .

فرهنگ عمید

ویژگی پارچه یا لباسی که چین و شکن داشته باشد، دارای چین.

فرهنگستان زبان و ادب

{corrugate} [زیست شناسی- علوم گیاهی] ویژگی سطحی پوشیده از برآمدگی های موازی و عموماً قوسی یا موج دار که با خطوط فرورفته و عمیق از یکدیگر جدا می شوند و ظاهری چروکیده دارند
{plicate, plaited} [زیست شناسی- علوم گیاهی] ویژگی برگی که حاشیۀ آن مانند بادبزن تا خورده باشد

مترادف ها

corrugated (صفت)
راه راه، چین دار

frizzy (صفت)
چین دار، مجعد، فرفری، حاشیه دار، فردار

folded (صفت)
چین دار، چند لا

wrinkled (صفت)
چین دار، پرچین، چین خورده

plicate (صفت)
چین دار، تاخورده

frizzly (صفت)
چین دار، مجعد، فرفری، حاشیه دار، فردار

rugose (صفت)
چین دار، بر چین و چروک، دارای رکه

پیشنهاد کاربران

شکن دار. [ ش ِ ک َ ] ( نف مرکب ) چین دار. ( ناظم الاطباء ) . بانورد. نغاض . ( یادداشت مؤلف ) : مُقَدَّع ؛ چیز شکن دار. ( از منتهی الارب ) .

بپرس