ژاک لوئی داوید

پیشنهاد کاربران

ژاک لوئی داوید ( به فرانسوی: Jacques - Louis David ) ( ۳۰ اوت ۱۷۴۸ - ۲۹ دسامبر ۱۸۲۵ ) نقاش نامدار فرانسوی و از پیشگامان سبک نئوکلاسیسیسم بوده است.
ژاک لوئی داوید از دانش آموختگان مدرسه عالی ملی هنرهای زیبای پاریس بود. در سالهای ۱۷۸۰ نوع نگرش او به تاریخ نقاشی نشانه ی یک تحول در سلیقه از سبک راحت روکوکو به سمت سختی و دشواری کلاسیک و به اوج رسیدن احساس و تلفیق با شرایط اخلاقی سالهای پایانی رژیم باستانی بود.
...
[مشاهده متن کامل]

وی از هواداران انقلاب فرانسه و از دوستان نزدیک ماکسیمیلیان ربسپیر، یکی از معروف ترین رهبران انقلاب فرانسه و بعدها از هواداران ناپلئون بناپارت گردید. ژاک لوئی دیوید پس از تبعید ناپلئون و بازگشت بوربون ها به سلطنت فرانسه، بخاطر نقشش در اعدام لوئی شانزدهم، محاکمه شد. اما لوئی هجدهم وی را مورد بخشش قرار داد و حتی به وی پیشنهاد همکاری با دربار را کرد. اما ژاک لوئی داوید آن را نپذیرفت و به تبعید خود خواسته در بلژیک رفت. داوید در اوایل قرن ۱۹ تعداد زیادی شاگرد داشت که همین امر باعث شد که تاثیر زیادی در هنر فرانسه خصوصا در نقاشی سالن آکادمیک اشته باشد.
وی در تاریخ ۲۹ دسامبر ۱۸۲۵ میلادی در بروکسل درگذشت.
محتویات
۱ اوایل زندگی
۲ اوایل کار
۳ انقلاب فرانسه
۴ بعد از انقلاب
۵ ناپلئون
۶ تبعید و مرگ
۷ هنرداوید و شاگردانش
۸ آثار شاخص
۹ تابلوها
۱۰ منابع
۱۱ پیوند به بیرون
اوایل زندگی
ژاک لویی داوید در یک خانواده ی ثروتمند و از بازرگانان و تجار در ۳۰ آگوست ۱۷۴۸ در پاریس به دنیا آمد. در آغاز عصری که همراه با تغییرات عمیق زیبایی شناختی و اجتماعی بود. او تنها فررزند خانواده بود. از طرف پدر از خانواده ای بورژوا برخاست که به دنبال بهبود موقعیت خود در جهان از طریق کار سخت بودند و از طرف مادر از محیطی که برایشان تفاوتی میان خلق هنری و کاردستی و بدنی ( فیزیکی ) در تولید کار وجود نداشت. حدوداً ۹ ساله بود که پدرش در یک دوئل کشته شدو تحت تکفل عموهایش قرار گرفت. شاید این شرایط دلایلی باشند برای علائمی از عدم توانایی برای برقراری ارتباط و لجاجتی که ویژگی شخصی او شد. او توموری در صورتش داشت که مانع ازحرف زدنش میشد به همین خاطر همیشه مشغول طراحی بود، تمام دفاترش با نقاشی پوشیده شده بود. داوید تصمیم گرفت که نقاش شود بر خلاف اینکه عموها و مادرش میخواستند که او مهندس شود. داوید به مخالفت ها غلبه کرد وبرای یادگیری نقاشی نزد فرانسوا بوشه ( Francois Boucher ) استاد ونقاش آن دوره که خویشاوند نزدیکش هم بود رفت که نفوذ بوشه را در برخی از آثار اولیه اش میتوان باز شناخت نبرد مارس مینروا ( ۱۷۷۱ ) . بوشه نقاش سبک روکوکو بود اما به دلیل تغییر سلیقه ها از سبک روکوکو به سبک کلاسیک باعث شد بوشه تصمیم بگیرد به جای آموزش داوید او را نزد دوستش ژزف ماریا وین ( Vien ) نقاشی که سبک کلاسیک را در مقابل روکوکو استفاده می کرد بفرستد. بنابراین داوید در سن ۱۶ سالگی در سال ۱۷۶۴ برای آموزش نزد وین ( پروفسور آکادمی سلطنتی ) رفت. وین ایده های تازه ای در هنر داشت. او مهارت و استادی مقلدانی چون بوشه و فراگونار را کنار گذاشت و به مطالعه ی طبیعت و نور طبیعی پرداخت. او یکی از نخستین کسانی بود که از بازگشت به کلاسیک باستان به عنوان منبع الهامی اخلاقی و خلو ص هنری حمایت کرد و کار هایش بیشتر با وقار بودند تا ساده و زاهدانه. جهت گیری های دو گانه ی داوید به عنوان یک نقاش از همان آغاز خود را نشان داد: از یک طرف او به بزرگی و شکوه متمایل بود و از طرف دیگر به واقعیت، اما بیشتر از همه در آن سنین جوانی محرک اصلی او این بود که برای خود جایگاهی در آکادمی دست و پا کند. تنفر شدید داوید از آکادمی به خاطر رد کردن پیاپی او برای او تا آخر عمر باقی ماند. اولین بار به دلیل همفکری نکردن با وین و بر اساس داستانهای غیر واقعی موقعیت برد را از دست دادو با دیگر به خاطر تعدادی از شاگردان که برای سالها دراین رقابت ها شرکت کرده بودند. وین احساس کرد که آموزش های داوید میتواند در برابر این نقاشهای سطح متوسط آماده باشد اما داوید موفق به پیروزی نشد. در اعتراض داوید تلاش کرد که با نخوردن غذا از گرسنگی بمیرد. در آخر در سال ۱۷۷۴ برنده ی جایزه ی رم شد. نام اثر: ( Antiochus and stratonice ) این اثر در واقع اولین کار او بود که در آن استعداد ویژه ی خود را که بعدا شهرت خود را مدیون آن شد به نمایش گذاشت ( قدرت و حرارت ترکیب بندی و درخشندگی رنگ ها ) ، هر چند این اثر هنوز از مقداری تصنعی بودن و اغراق آمیز بودن حالت نمایشی در آن رنج میبرد. او به همراه وین در سال ۱۷۷۵ در سن ۲۶ سالگی به ایتالیا رفت. وین به عنوان مدیر آکادمی انتخاب شده بود. داوید بیشتر اوقات نخستین سال اقامتش در رم شهری که زیر سلطه ی گوته وینکلمان ( Winckelmann ) و انگلیکا کاوفمان ( Angelica Kauffmann ) بود را صرف طراحی چشم ، گوش ، پا و دستهای زیباترین تندیسها کرد. غالب نقاشیهای این سالهای تعین کننده ی حیات هنری او از دست رفته اند با این همه شواهد نشانگر آن است که این کارها مانند کارهای کاراواجو و تیرگی پردازان در سایه ای سیاه غرق شده بودند. در آن هنگام او در مورد اساتید بزرگ مطالعه میکرد و بیشتر از همه خواستار رافائل منگس بود. آثار داوید در آن دوران دارای رئالیسم آناتومیکی بودند، بی واسطه بودن ارتباط با میل ها، رنگ های پاکیزه و قدرت کنتراست ها همه حکایت از مدل های جدید ایتالیایی داشتنداما ترکیب بندی آنها هم چنان سلیقه ی نقاش فرانسوی باروک قرن ۱۸ را منعکس میکرد. داوید درباره ی سفرش به ایتالیا گفت : «پرده از برابر چشمانم افتاد من متوجه شدم که نمی توانم سبک خود را بهبود بخشم به خاطر اینکه زیر بنای اصل آن اشتباه بود و من باید آغاز می کردم به اینکه تمام آن چیزی را که زمانی زیبایی و حقیقت می پنداشتم را طرد کنم» بعد از این داوید کوشید تا با مفاهیم جاودانه از کلاسیک گرایی انقلابی در هنر جهان به وجود آورد. داوید هم . . .

بپرس