ژونو

لغت نامه دهخدا

ژونو. [ ن ُ ] ( اِخ ) آندُش. دوک دابرانتس ژنرال فرانسوی. مولد بوسی -ل ُ-گراند ( کت -دُر ) بسال 1771 م. وی در نبرد ایتالیا آجودان ناپلئون اول بود و با هیئت اعزامی به مصر رفت و لیسبن رادر 1807 بگرفت و سرانجام در سال 1813 خود را کشت.

فرهنگ فارسی

الهه بزرگ روم . طبق اساطیر وی دختر ساتورن و ر آ و زن ژوپیتر بود . او را ملکه آسمان و الهه روشنایی و زناشویی میخواندند و از دیرباز ژونو را با هرا الهه یونانی یکی دانسته و بنام او معابدی بنا کرده اند . شاعران قدیم یونان او را زنی کینه توز و حسود معرفی کرده اند .
دوک دابرانتس ژنرال فرانسوی . مولد بوسی - دو - گراند بسال ۱۷۷۱ میلادی . وی در نبرد ایتالیا آجودان ناپلئون اول بود و با هیئت اعزامی بمصر رفت و لیسبن را در ۱۸٠۷ بگرفت و سرانجام در سال ۱۸۱۳ خود را بکشت .

پیشنهاد کاربران

بپرس