چون بچه کبوتر منقار سخت کرد
هموار کرد موی ( ؟ ) و بیوگند موی زرد
کابوک را نشاید ( نپاید؟ نخواهد؟ ) و شاخ آرزو کند
وز شاخ سوی بام شود باز گرد گرد.
ابوشکور.
چو کبتر تبتی خانه کرده هر کابوک.سوزنی ( از رشیدی در لغت کبتر ).
تو پروریده کابوک آسمان بودی ازآن قرار نکردی در آشیانه پست.
انوری.
نیز رجوع به کاپوک شود. || رفیده. و آن گرد بالشی است که خمیر را بر زبر آن پهن کرده و بر تنور بندند. و به این معنی شاید مصحف کمایوک باشد. ( حاشیه لغت کابوک ، برهان قاطع چ معین ).