کارد زدن

لغت نامه دهخدا

کارد زدن. [ زَ دَ ] ( مص مرکب ) ضرب بوسیله کارد.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ضربت خوردن با کارد : [ از مقربان یکی خود را بر سلطان افکند او را نیز کارد زد ] . ( سلجوقنام. ظهیری )
آنکه کارد بکسی زند چاقوکش

مترادف ها

knife (فعل)
بریدن، چاقو زدن، کارد زدن

فارسی به عربی

( کارد زدن (به ) ) سکین

پیشنهاد کاربران

دشنه زدن ؛ بکار بردن دشنه :
به بازوی پر خون درون بیدسرخ
بزد دشنه زین غم هزاران هزار.
ناصرخسرو.

بپرس