کارنای

لغت نامه دهخدا

کارنای. ( اِ ) کرنا. کرنای ( بتخفیف راء و نیز بتشدید آن ). کره نای. خرنای. ظاهراً از: کر ( = کار بمعنی جنگ ) + نای ( نای جنگی ). ( از حاشیه برهان قاطع چ معین : کرنا و کرنای ). مرکب از «کار» بمعنی جنگ و «نای » بمعنی شیپور. ( از ایران باستان ص 1467 ). و نیز رجوع به «کارانُس » شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی دراز که در قدیم بهنگام جنگ آنرا مینواختند . توضیح امروزه نیز در ولایات شمالی ایران ( مخصوصا گیلان ) بهنگام اقام. مراسم عزا داری ( عاشورا ) بندرت استعمال میشود .

فرهنگ عمید

= کرنا

پیشنهاد کاربران

بپرس