کارکردگرایی ساختاری

فرهنگستان زبان و ادب

{structural functionalism} [باستان شناسی، جامعه شناسی] نوعی کارکردگرایی عمدتاً مبتنی بر دیدگاه های انسان شناس بریتانیایی، رادکلیف براون، که بر پایۀ آن جنبه های ساختاری نظام اجتماعی، مورد توجه است و بنابراین به مطالعۀ فرایندهایی می پردازد که کارکردشان حفظ ساختارهای اجتماعی است

دانشنامه آزاد فارسی

کارکَردگرایی ساختاری (structural functionalism)
آلفرد رادکلیف ـ براون با طرح کارکردگرایی ساختاری سمت و سویی نو بدان بخشید. این نظریه، که ترکیبی از دو نظریۀ کارکردگرایی و ساختارگرایی است، بر آن تأکید دارد که ساختارهای اجتماعی بیش از هرچیز برای آن پدیدآمده اند و تداوم می یابند که عملکرد کارکردی جامعه را به مثابۀ یک کل، یکدست و هماهنگ، تضمین کنند. ساختارگرایی در بریتانیا، متأثر از رادکلیف ـ براون، به کلی با ساختارگرایی فرانسوی، که چهرۀ اصلی آن کلود لوی استروس است، تفاوت دارد. رادکلیف براون که ساختارها را پدیده هایی مشهود و محسوس می دانست که پژوهشگر می تواند به مطالعۀ عینی آن ها بپردازد، درحالی که لوی استروس برآن بود که ساختارها، لایه های عمیقی از اندیشۀ انسانی اند که در ناخودآگاه جمعی انسان ها قرار دارند و صرفاً می توان تظاهرات بیرونی آن ها را مطالعه کرد. درنهایت، ساختارگرایی رادکلیف ـ براون را باید بیشتر نوع خاصی از کارکردگرایی برشمرد که تعریفی ویژه از ساختار به دست می دهد که به مفهوم نهاد نزدیک است.

پیشنهاد کاربران

کارکردگرایی ساختاری ( به انگلیسی: Structural functionalism ) یکی از رویکردهای نظری مطرح در جامعه شناسی و انسان شناسی است که در کنار رویکردهای دیگری مانند ساخت گرایی، ساختارگرایی کارکردی، کنش متقابل نمادین و مارکسیسم قرار می گیرد. مفاهیم اساسی این نظریه نظام، تعادل، اختلال کارکرد و تقسیم کار است.
...
[مشاهده متن کامل]

یکی از نظریات عمده در علوم اجتماعی است که به ویژه از اواخر دههٔ ۱۹۳۰ تا اوایل دهه ۱۹۶۰ در علم سیطرهٔ کاملی داشت. محوری ترین مفهوم در نظریهٔ کارکردگرایی واژهٔ کارکرد است که به معنای نتیجه و اثری است که انطباق یا سازگاری یک ساختار معین یا اجزای آن را با شرایط لازم محیط فراهم می نماید. بنابراین، معنای کارکرد در منطق کارکردگرایی، اثر یا پیامدی است که یک پدیده در ثبات، بقاء و انسجام نظام اجتماعی دارد. به بیان دیگر کارکردگرایی هر پدیده یا نهاد اجتماعی را از نظر روابط آن با تمامی هیئت جامعه ( که آن پدیده یا نهاد جزئی از آن است ) مورد بررسی و شناخت قرار می دهد.
کارکردگرایی اساساً می کوشد تا هر نهادِ مشخصِ اجتماعی و فرهنگی را در قالب پیامدهایی تبیین کند که برای جامعه، به مثابه یک کل دارد، ( بنابراین، کارکردگرایی بدیلی برای تبیین های تاریخیِ ظهورِ نهادها یا جوامع گوناگون است ) . تبیین کارکردگرایانه بر این فرض استوار است که همهٔ نهادها، در شکل مطلوب شان، در حفظ ثبات جامعه و در نتیجه، بازتولید جامعه از نسلی به نسلی سهیم هستند.
کارکردگرایان به طور کلی جامعه را نظامی دارای نظم و ترتیب می دانند. این دیدگاه مبتنی بر تمثیل ارگانیک بین جامعه و ارگانیسم زنده است. از این منظر جامعه یک نظام متشکل از اعضا و اجزای بی شماری است که هر یک باید کارکردهایی خاص را برای بقای کلی نظام و دیگر اجزا و اعضای آن انجام دهد و نظم اجتماعی پدیده ای است که کارکردهای اعضای مختلف این نظام را به صورتی مرتب و در سلسله مراتبی خاص به هم پیوند می دهد. کارکردگرایان بر این باورند که اجزای سازنده یک جامعه، نهادهایی چون نظام اقتصادی، نظام سیاسی، نظام خانواده، مذهب و سازمان های آموزشی و پرورشی اند که بدون کارکردهای ضروری و منظم آن ها، جامعه ای وجود نخواهد داشت و نتیجهٔ فقدان یا اختلال این اجزاء، به خطر افتادن حیات و بقای کل نظام اجتماعی است. همهٔ این نهادها ( اجزای نظام ) دارای ارتباط متقابل اند و هر یک از آن ها جهت ایفای نقش مشخص خود باید اندازه، قابلیت و ساختمان مناسب داشته و به گونه ای عمل کند که با اجزای دیگر سازگار باشد. ناسازگاری اجزای نظام اجتماعی، موجب تجزیهٔ آن و تضاد بین اجزا، باعث نابودی آن خواهد شد. ضامن اصلی سازگاری اجزای نظام، سازواری ( هماهنگی و وفاق ) در ارزش های مشترک است.

کارکردگرایی ساختاریکارکردگرایی ساختاریکارکردگرایی ساختاریکارکردگرایی ساختاریکارکردگرایی ساختاری
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/کارکردگرایی_ساختاری

بپرس