کالی

/kAli/

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

کالی. ( حامص ) خامی. ناپختگی. نارسیدگی. مقابل رسیدگی. || ( اِ ) نوعی نانخورش زنان. ( از شعوری ج 2 ورق 265 الف ).

کالی. ( ص )به لغت هندی بمعنی سیاه است. ( تحفه حکیم مؤمن ).

کالی. ( ع ص ) کالی ٔ. اسم فاعل از کلأ بمعنی تأخر. || ( اِ ) بیعانه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || نسیئه : یقال عینه کالکالی ؛ ای نقده و حاضره ُ کالنسیئة. و فی الحدیث انّه صلی اﷲ علیه و سلم نهی عن بیعالکالی بالکالی و هُو بیعالدین بالدین و النسیئه بالنسیئة. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( ص )وامی که به تأخیر افتد و در پرداخت آن درنگ شود. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || محافظت کننده و نگاهبان. ( برهان ) ( از آنندراج ). در اقرب الموارد کَلأ بمعنی حفظ و حراست آمده است :
زندگانی خواجه عالی باد
ایزدش پاسبان و کالی باد.
( آنندراج ).
|| ( اِ ) میل و خواهش. ( ناظم الاطباء ). || کسی که با زنان نان میخورد. ( ناظم الاطباء ).

کالی. [ ] ( ص نسبی ) منسوب است به کال. رجوع به کال و انساب سمعانی ورق 472 ب شود.

کالی. ( اِخ ) زوجه سیوا الهه نیروی مادینه در اساطیر هند.

کالی.[ ] ( اِخ ) محمدبن احمدبن کالجرجانی ، مکنی به ابوطاهر. محدث است. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 23 ).

کالی. ( اِخ ) قصبه ای است در حوالی کابل نزدیک بهبود. ( شعوری ج 2 ورق 265 الف ). نام شهری است در حوالی کابل. ( ناظم الاطباء ).

کالی. ( اِخ ) دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه شهرستان سنندج. که در 47 هزارگزی جنوب خاور پاوه و 32هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 57 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و توتون و لبنیات است. و شغل اهالی زراعت و گله داری است و راههای مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).

فرهنگ فارسی

یا [ دروگا ] زن شیوا الهه نیروی مادینه ( اساطیر هندی ) .
۱ - ( اسم ) محافظت کننده نگاهبان : [ زندگانی خواجه عالی باد ایزد ش پاسبان و کالی باد ] . ۲ - متاخر . ۳ - ( اسم ) بیعانه . ۴ - وامی که بتاخیر افتد و در پرداخت آن درنگ شود . یا کالی به کالی . بیعی است که شرط مدت برای هر یک از عوضین در آن کرده باشد بیعی که ثمن و مثمن هر دو نسیه باشد و این را بیع باطل دانند
دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه شهرستان سنندج

فرهنگ معین

[ ع . کالی ء ] ۱ - (اِفا. ) محافظت کننده ، نگاهبان . ۲ - متأخر. ۳ - (اِ. ) بیعانه . ۴ - وامی که به تأخیر افتد و در پرداخت آن درنگ شود.

فرهنگ عمید

نگهبان، محافظت کننده.

گویش مازنی

/kaali/ زمین بایر و نکاشته - لانه – لانه ی پرنده

دانشنامه عمومی

کالی (ایزدبانو). کالی یا کالیکا ایزدبانوی مرگ و ویرانی در آئین هندو است. کالی را همسر ایزد شیوا می دانند. امروزه، هندوان وی را ایزدبانوی زمان و دگرگونی می دانند. کالی در هند از ایزدبانوان تودهٔ مردم است که چون نیروی مادری جهان ظاهر می شود.
کالی هنوز در هند بانوی اسطوره ای جهان تصور می شود که خاستگاه آن به دوران نوسنگی برمی گردد. مجسمه هایی از الههٔ مادر در تمدن درهٔ سند نیز پیدا شده است، که شاید با خاستگاه پرستش کالی مربوط باشد. کالی در برخی از این مجسمه ها کاملاً هراس انگیز به نظر می رسد و، در حقیقت، تاگها از پرستندگان کالی بوده اند. ولی در چند فلسفه، او دلسوز، برترین رنجبر همه، آن سوی هر شکل و هر گون، تقریباً همسنگ مفهوم برهمن می شود. [ ۱]
دورگا و ماتریکاس قصد کردند شیطانی به نام راکتاویجا را نابود کنند. به این منظور، به جنگ او رفتند و با سلاح هاشان به او زخم زدند. اما هر قطرهٔ خونی که از راکتاویجا به زمین می افتاد، تبدیل به یک راکتاویجای دیگر می شد. به زودی دشت از راکتاویجاها پر شد. در این هنگام، ایزدبانوان، از کالی کمک طلبیدند. کالی به میدان جنگ آمد و راکتاویجاها را قلع و قمع کرد، اما برای آن که خونشان به زمین نریزد، وقتی سرشان را می برید، خونشان را تا آخرین قطره می مکید. بعد از این که همهٔ راکتاویجاها کشته شدند، کالی از این همه خشونت، به جنون وحشی گری مبتلا شد. روی جسدهایی که در بیابان ریخته بود می رقصید و می خندید. در نتیجهٔ این جنون وحشی گری، خواست کل جهان را ویران کند. در این هنگام، خدایان به شیوا، شوهر کالی التماس کردند که جلوی کالی را بگیرد. شیوا خود را در میان جسدها، زیر پای کالی انداخت. اما کالی در جنونش، او را نشناخت و پا بر رویش گذاشت. اما در این لحظه، ناگهان با دیدن شیوا در زیر پایش، به خود آمد و شرمسار شد و از قصدش منصرف شد. [ ۲]
عکس کالی (ایزدبانو)

کالی (دیو). کالی ( कलि ) ارباب حاکم کالی یوگا و دشمن کالکی، دهمین و آخرین اوتار خدای هندو ویشنو است.
عکس کالی (دیو)

کالی (شهر). سانتیاگو ده کالی ( به انگلیسی: Cali ) یکی از شهرهای کشور کلمبیا و مرکز استان بایه دل کائوکا است که در شهرستان بایه دل کائوکا واقع شده است. [ ۲]
سانتیاگو ده کالی ۵۶۴ کیلومترمربع مساحت و ۲٬۴۰۰٬۶۵۳ نفر جمعیت دارد و ۹۹۷ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
• پالس دو لا فرونترا، اسپانیا
• آتن، یونان
• نیویورک، ایالات متحده آمریکا
• اورلندو، فلوریدا، ایالات متحده آمریکا
• میامی، ایالات متحده آمریکا
• کاراکاس، ونزوئلا
• کیتو، اکوادور
• گوایاکیول، اکوادور
• لیما، پرو
• برایتون، بریتانیا
• استکهلم، سوئد
• گوادالاخارا، خالیسکو، مکزیک
• مونتری، مکزیک
• ریو د ژانیرو، برزل
• ونکوور، کانادا
• مانیل، فیلیپین
• فلورانس، ایتالیا
• مدلین، کلمبیا
• پراگ، جمهوری چک
• آمستردام، هلند
• مونترآل، کانادا
• مونت کارلو، موناکو
عکس کالی (شهر)عکس کالی (شهر)عکس کالی (شهر)عکس کالی (شهر)عکس کالی (شهر)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

کالی (Cali)
شهری صنعتی و مرکز ولایت واله دل کائوکا، در غرب کلمبیا، به فاصلۀ ۳۰۰کیلومتری جنوب غربی بوگوتا. جمعیت آن ۲,۲۸۳,۲۰۰ نفر است (۲۰۰۳). در درۀ حاصل خیز رود کائوکا و در ارتفاع ۹۷۵متری از سطح دریا واقع شده است. رود کالی، ریزابۀ رود کائوکا، در این شهر جاری است. کالی بزرگ ترین مرکز شهری غرب کلمبیا، سومین شهر بزرگ کشور، و مرکز بازرگانی ناحیۀ غنی کشاورزی است. کشورگشایان اسپانیایی در ۱۵۳۶ شهر استعماری کالی را بنا کردند، ولی توسعۀ آن به منزلۀ یک مرکز صنعتی از ۱۹۰۰، درپی تأسیس راه آهن، آغاز شد.

کالی (اسطوره). کالی (اسطوره)(Kali)
کالی
در اساطیر هندی، یکی از جلوه هایی شاکتی، ایزد بانوی بزرگ و همسر شیوا. کالی را ایزدی سیاه پوست تجسم کرده اند و او را زادۀ رگۀ وحشتبار و سیاه الهه زمین دانسته اند. در مراسم نیایش او، انسانی قربانی می شد. دندان های بلند سیمایی دهشت آور بدو بخشیده است. کالی نیز چون شیوا سه چشم دارد. کالی، الهه ای خون آشام است و عطش خون آشامی خود را با کشتن کتاویرِ اهریمن فرو می نشاند.

کالی (پزشکی). کالی (پزشکی)(QALY)
سرنام عبارتی انگلیسی، به معنی سال عمر برحسب کیفیت. در پزشکی، معیاری که اقتصاددانان بهداشتی برای نشان دادن میزان تأثیر نسبی یک روش درمانی وضع کرده اند. این معیار برای ارزیابی درمان و مراقبت های صورت گرفته هم مفید است. گاهی مقادیر معیار کالی براساس کارآزمایی های بالینی ذکر می شوند. مثلاً شیمی درمانی شدید و پرتودرمانی عمر مبتلایان به سرطان پیشرفته را چند ماه طولانی تر می کند، ولی کیفیت زندگی آن ها بسیار پایین خواهد بود.

پیشنهاد کاربران

کالی: نام پسرانه -
واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) و سانسکریت!
در هندوستان ( سانسکریت ) درسته "کالی" نام یک ایزدبانو هست ولی در آنجا هم نام پسرانه است!
به مانند: ایزدِ شیوا که در هندوستان هم نام دخترانه است!
...
[مشاهده متن کامل]

کا: گا - واژه سانسکریت - ایزدبانو، الهه، فرشته
مانند ایزدبانو کالی ( کالیکا ) !
مولوی ( مولانا ) :
زندگانی صدر عالی باد/
ایزدش پاسبان و کالی باد
معنی: نگهبان، جانپاس، مراقب، پایشگر، دیده بان، پاسدار! -
دلگرم، امیدوار، خوش بین ( مثبت اندیش ) ، نیک نظر -
دل گُنده و دریا دل، همدل، دوست، مهربون، مِهروَرز،
بخشنده، بزرگوار، جوانمرد، رادمرد، دست و دل باز! -
دوستدار، هواه خواه، هوادار، طرفدار، پشت و پناه، تکیه گاه، پشتیبان ( پشتیوان ) ، حامی، جان پناه!
کالین: واژه فارسی میانه ( پارسیک، پارسیگ ) و سانسکریت -
امروزه کردی و لری - نام دخترانه
کال: قهوه ای، خُرمایی، حَنایی، خُماهَنی! -
ژولیده پولیده، آشفته، پریشان، شوریده، کالیده!
ین: پسوند نسبت و وابستگی - همانندی و شباهت فارسی
مانند: نوشین، زرّین، سیمین ( سیم در گذشته به معنای نقره ) ، رویین، مِسین، آهنین، پولادین، چوبین، پشمین، خونین، دروغین، نوین، زیرین، زبرین، برین ( بر: بالا ) و. . .
معنی: دختر زیبای مو خرمایی، دوشیزه ی بور زلف حَنایی، بانوی چشم سبز قهوه ای مو -
دختر آتیشپاره، دختر بازیگوش و سر به هوا، دختر شیطون و شلوغ، دختر بلا و ناقلا و رِند! -
گیسو کمند ( انگلیسی: Tangled ) ، دارای موهای بلند و پر پیچ و خم یا موهای پر چین و تاب، موهای فِر و موج دار، زُلف پریشان در باد ( حافظ: زُلف بر باد مده! ) -
زیبا، خوشگل ( خوشمَل ) ، قشنگ، نازنین -
خوشایند، دلپذیر، دلنشین، دلپسند، دلچسب، دلنواز، عاشقانه، دلکش، دلربا، گیرا، جذاب، کاریزما دار!
( ( در افسانه های اسکاتلندی به آن مو حَنایی می گویند:
مو حَنایی ( بِرَوْنی یا براونی - به انگلیسی: brownie ) موجودی افسانه ای از اِلف ها ( elf ) یا پری بود؛بازیگوش ( وزّه ) ، که شب ها، پنهانی به خانه ها می آمد و همه چیز را نونَوار می کرد و مردم باستان اسکاتلند هم از برای ( به جهت ) سپاسگزاری از مو حَنایی، در کنار آتشدان ( شومینه ) برای مو حَنایی خوراکی می گذاشتند ) )

سیاه به زبان هندی
کالێ ( =دختر چشم آبی با گیسوان طلایی )
کالی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . کالی ء ] 1 - ( اِفا. ) محافظت کننده ، نگاهبان . 2 - متأخر. 3 - ( اِ. ) بیعانه . 4 - وامی که به تأخیر افتد و در پرداخت آن درنگ شود.
...
[مشاهده متن کامل]

کالی . ( اِخ ) دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج . که در 47 هزارگزی جنوب خاور پاوه و 32هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو کرمانشاه به پاوه واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 57 تن سکنه دارد. آبش از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و توتون و لبنیات است . و شغل اهالی زراعت و گله داری است و راههای مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ) .
کالی . [ ] ( اِخ ) محمدبن احمدبن کالجرجانی ، مکنی به ابوطاهر. محدث است . ( از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 23 ) .

بپرس