کامروایی

/kAmravAyi/

مترادف کامروایی: بهی، توفیق، کامجویی، کامرانی، کامیابی، موفقیت

متضاد کامروایی: ناکامی

معنی انگلیسی:
gratification, success

لغت نامه دهخدا

کامروایی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) تمتع. کامیابی و برخورداری و رسیدن به آرزو. ( ناظم الاطباء ). پیروزی و غلبه و خوشبختی :
شادیش باد وکامروایی و مهتری
پایندگی سعادت و پیوستگی ظفر.
فرخی.
بی خدمت و بی جهد به نزد ملک شرق
کس را نبود مرتبت و کامروایی.
منوچهری.
نی ، گوشه و کنجی و کتابی بر عاقل
بهترز بسی گنج و بسی کامروایی.
انوری.

فرهنگ فارسی

رسیدن بارزو و امیال کامیابی مقابل نا کامی : [ ... بزرگ منش بود اندر کامروا یی ] . ( مقدم. شاهنام. ابو منصور عبدالرزاق . هزار. فردوسی )

فرهنگ عمید

برخورداری از مراد و مقصود، کامیابی.

مترادف ها

success (اسم)
موفقیت، پیروزی، ترقی، نتیجه، کامیابی، توفیق، کامروایی

پیشنهاد کاربران

بپرس