کامیابی

/kAmyAbi/

مترادف کامیابی: بهره مندی، تمتع، توفیق، فوز، کامجویی، کامرانی، کامروایی، موفقیت، نجاح

متضاد کامیابی: ناکامی

معنی انگلیسی:
achievement, boom, fortune, fulfilment, fullfillment, success, victory, success(fulness)

لغت نامه دهخدا

کامیابی. [ کام ْ ] ( حامص مرکب ) نیکبختی واقبال. تمتع و برخورداری. ( ناظم الاطباء ). کامرانی. نجاح. ظفر. فوز. پیروزی. فیروزی. توفیق :
کام تو موقوف زاری دل است
بی تضرع کامیابی مشکل است.
مولوی.

فرهنگ فارسی

۱ - کامروایی کامرانی کامجویی مقابل نا کامی . ۲ - موفقیت فیروز مندی

فرهنگ عمید

کامروایی، برخورداری از مراد و مقصود، نیک بختی.

مترادف ها

good (اسم)
خیر، خوبی، کامیابی، مال منقول، مال التجاره

speed (اسم)
شتاب، سرعت، تندی، وضع، حالت، کامیابی، میزان شتاب، درجه تندی

success (اسم)
موفقیت، پیروزی، ترقی، نتیجه، کامیابی، توفیق، کامروایی

prosperity (اسم)
موفقیت، سرسبزی، کامیابی، کامکاری

glee (اسم)
شادی، خوشی، زیبایی، خوشحالی، سرور و نشاط، خوشی و نشاط، ساز و نواز، اسباب موسیقی، کامیابی

palm (اسم)
نخل، کامیابی، نخل خرما، وجب، نشانه پیروزی، کف دست انسان، کف پای پستانداران، کف هر چیزی

فارسی به عربی

ازدهار , جید , غبطة , نجاح , نخلة

پیشنهاد کاربران

بپرس