کاهنده

/kAhande/

معنی انگلیسی:
destructive, dimmer, drag, reducer, suppressant, diminishing, decrescent

لغت نامه دهخدا

کاهنده. [ هََ دَ / دِ ] ( نف ) کم گرداننده. کم کننده و نقصان دهنده :
به مردی فزاینده عز مؤمن
به شمشیر کاهنده کفر کافر.
فرخی سیستانی.
|| کم شونده. رو به کاهش گذارنده :
گر فزونی نپذیرد جز کاهنده
چه همی بایدت این چونین افزونی.
ناصرخسرو.
|| میرنده. مردنی. ناپایدار :
همه دانش او راست ما بنده ایم
که کاهنده و هم فزاینده ایم.
فردوسی.
رجوع به کاهش شود.

فرهنگ فارسی

کم گرداننده کم کننده

فرهنگ عمید

کم کننده.

فرهنگستان زبان و ادب

{reductant} [شیمی، مهندسی بسپار] ماده ای که به عنصر یا ترکیب الکترون دهد و بدین ترتیب از ظرفیت مثبت آن بکاهد

مترادف ها

depressor (اسم)
کاهنده، عضله ای که منقبض می شود

reducer (اسم)
کاهنده، احیا کننده، تقلیل دهنده، عامل کم کننده

subtractive (صفت)
سالب، کاهنده، کاهشی، تفریقی، دارای علامت تفریق

ablative (صفت)
کاهنده، رافع، ازا، صیغه الت، مربوط به مفعول به یا مفعول عنه

decreasing (صفت)
کاهنده، کاهشی

regressive (صفت)
کاهنده، عود کننده، پسرفت کن، برگشت کننده

decrescent (صفت)
کاهنده، رو به نقصان گذارنده

depreciatory (صفت)
کاهش، کاهنده، استهلاکی، کسر کننده

flagging (صفت)
کاهنده، ضعیف، ول، افتاده

فارسی به عربی

جر

پیشنهاد کاربران

بپرس