کاویان

/kAvyAn/

معنی انگلیسی:
regal

فرهنگ اسم ها

اسم: کاویان (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: kāv (i) yān) (فارسی: کاويان) (انگلیسی: kavyan)
معنی: پرچم کاوه که به درفش کاویانی معروف است، کاویانی، منسوب به کاوه ( شخصیت اساطیری شاهنامه )، ک کاوه، مربوط به کاوه ( شخصیت اساطیری شاهنامه )، کاوه
برچسب ها: اسم، اسم با ک، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

کاویان. ( ص نسبی ) منسوب به کاوه.کاویانی ، چون : اختر کاویان ، چتر کاویان ، درفش کاویان ، رایت کاویان. ( از یادداشتهای مؤلف ) :
با درفش کاویان و طاقدیس
زر مشت افشار و شاهانه کمر.
رودکی.
بدو نیمه کرد اختر کاویان
یکی نیمه بگرفت و رفت از میان.
فردوسی.
بیفتاد از دست ایرانیان
درفش فروزنده کاویان.
فردوسی.
ببستند گردان ایرانیان
بپیش اندرون اختر کاویان.
فردوسی.
کجا آن تیغ کآتش در جهان زد
تپانچه بر درفش کاویان زد.
نظامی.
از جور دومار برنجوشم
چون رایت کاویان ببینم.
خاقانی.
یا لعاب اژدهای حمیری
بردرفش کاویان خواهم فشاند.
خاقانی.
پیش آمده روان فریدون گهرفشان
تا زان گهر زمین علم کاویان شده.
خاقانی.
رجوع به کاویانی شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) پادشاهی سلطنتی : [ قص. آنک گاو بحری گوهر کاویان از قعر دریا بر آورد شب بر ساحل دریا نهد در درخش و تاب آن می چرد ... ] ( مثنوی )
منسوب به کاوه

فرهنگ معین

(ص . ) پادشاهی ، سلطنتی .

پیشنهاد کاربران

کاویان
کاو معنی می دهد جمع شده در یک نقطه، یکدست، متحد، متمرکز، همبسته
عدسی کاو اشاره به وحدت و تمرکز شعاع نور در نقطه کانون دارد. در برابر عدسی کوژ که نقطه کانونی ندارد و شعاع نور را جدا و متفرق می کند.
درفش کاویانی معنی می دهد نشان همبستگی
کاویان - کاوان . روستای است در ناحیه پرچمن مربوط استان فراه کشور افغانستان
محل تولد خودمم همین روستا است.
#کاویان #خراسان# ایران
کاویان - کاوان. روستای است مربوط ناحیه پرچمن استان فراه در کشور افغانستان.
این مناطق مربوط خراسان قدیم می شود
هفت خاندان کارن پسره کاوه آهنگر سلوکیان اشکانیان ساسانیان سامانیان. . و کاویانی ساکن خوزستان از نواده گان کاوه آهنگر هستند . آیا کسی تاریخ دقیق کاویانی رد داره
کاویان ریشه کوردی_فارسی دارد چنانکه هنوزهم اسم کاویان رایج است درفرهنگ کوردی و به وضوح جلوه گرمیشود.
کاویان به گفته ی ( حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی ) در شاهنامه به معنی؛ پرچم برجسته و نمادین که نشان در افتخارات و پیروزی های بسیار و همچنین قدرت و توانایی بسیار ایرانشهر بوده و با نام ( ( درفش کاویانی ) ) خوانش میشد، که پادشاهان قدرتمند ساسانیان زمان جنگهای بزرگ این نماد را به سردارهای دلیر، دانا و توانمند خودشان میدادند تا در میان میدان جنگ به نشانه ی قدمت و قدرت ایرانشهر به اهتزاز درآید،
...
[مشاهده متن کامل]

در ضمن تمام این افتخارات و این نام کهن و حتی دیگر نامهای کهن دیگر فقط متعلق به اقوام خاصی در ایران نیست، نه پارس ها، نه کردها، نه سیستان و زاهدان و…
بلکه متعلق به همه مردم ایران است، متعلق به خاک ایران است، اقوام میتوانند خود را از خاک و اصالت ایران بزرگ که متعلق به خودشان و کل مردم ایران است جدا کنند، ولی نمیتوانند خاک، زبان، فرهنگ، افتخارات، قدرت، شهرت و حتی نامها را از ایران جدا کنند، ایران یک اسم واحد با مرز خاکی و آبی مشخص است و اینها از این آب و خاک و مرز بیرون و جدا نمیشود.
( ( پاینده ایران و ایرانی یکپارچه و یکدست ) )

اسم قشنگی است اگر مردم اسم پسر هایشان را کاویان بگذارم خوبه اسم اصیل ایرانی است
کـاویـانـی و کـاوانـی یعنی کـاوە یانی و کـاوە انی ؟ در هـردو شـکـل کـاوە نـام اســت و یـانی و انی اشارَت بـە کردار و عادتـهای آن نـام اسـت ؟ یـعنی سـد در سـد درفش کـاویـانی معنای ان درفش میـدهـد کـە تنها متعلق بـە کـاوە اسـت و کـاوە انـرا برافراشـتـە ؟ و ایـن شـیـوە مـعنـای سـخـن تـنـهـا در زبـان کـوردی وجـود دارد و تـاکنون زندە اسـت .
...
[مشاهده متن کامل]

سلام بـر شـمـا و بـر درَوش کـاوەیـانـی .

یعنی درفش کاویانی - پادشاهی رهبر پیشرو
دهستان کاوه آهنگر در شهر چادگان اصفهان
محل سکونت ایل لر بختیاری
مقبره کاوه آهنگر در این دهستان است

کوردیه و میشه سنگ بزرگ بالای کوه قله
نظامی میگه
درفش کاویانی بر سر شاه چو لختی ابر کافتد بر سر ماه
بسی برتر از کاویانی درفش به منجوق برزد پرندی به نقش
فردوسی هم در خصوصش
فرو هِشت ازو سرخ و زرد و بنفش همی خواندش کاویانی دَرَفش
...
[مشاهده متن کامل]

من خودم اسمم کاویانه ولی خیلی کم شنیدم که کسی اسمش کاویان باشه، شاید در حد 10 تا 20 نفر اونم تو فضای مجازی ( حالا اینستاگرامو توییتر با فیس بوک ) ، بیشتر فامیلیه، ولی اسمه قشنگیه. اصیله.

درفش کاویانی /پیشرو ، کاوه اهنگر
پیشرو رهبر - درفش کاویانی پرچم پیشرو
یعنی جستجو کننده زیرا از کاویدن می اید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس