کدین


معنی انگلیسی:
bat, stave, stick

لغت نامه دهخدا

کدین. [ ک ُ ] ( اِ ) بمعنی کدنگ است و آن چوبی باشد که گازران و دقاقان بدان جامه را دقاقی کنند. ( برهان ) ( آنندراج ) :
از حربه سینه ماند چون کنده از تبر
وز گرز مغز گردد چون جامه از کدین.
مسعودسعد.
نگه دار اندرین آشفته بازار
کدین گازر از نارنج عطار.
نظامی.
|| پتک بزرگ آهنگران. ( از فرهنگ اسدی ). چکش آهنگری و زرگری. خایسک. ( از برهان ) :
دل بدخواه دریده به سنان یا به حسام
مغز بدگوی فشانده به تبر یا به کدین.
لامعی.
دل مؤمنان را ز وسواس امانی
سر ناصبی را به حجت کدینی.
ناصرخسرو.
بر کوه شدیم [ کوه دماوند ]...جایی بفرمود کندن ، جایگاهی پیدا گشت... و اندر آن صورت مردی آهنگر نشسته و کدینی بزرگ اندر دست. ( مجمل التواریخ ). پس آن پیر گفتار این طلسم است که افریدون ساخته است بر بیورسب تا چون خواهد که بندها بگشاید زخم این کدین آن را باطل کند. ( مجمل التواریخ ).
پنداشتم که زیر کدین مجاهدت
سندان روزگار به توش و توان منم.
نزاری.
اگر پیشانیی داری چو سندان
بپیچی از کدین رمز ما روی.
نزاری ( از جهانگیری ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) کدنگ : [ دل مومنان را ز وسواس امانی سر ناصبی را بحجت کدینی ] . ( ناصر خسرو )

فرهنگ معین

(کَ دِ ) (اِ. ) چوبی که رخت شویان با آن جامه را هنگام شستن می کوبیدند. کدنگ و کدینه نیز گفته می شود.

فرهنگ عمید

چوبی که گازران با آن جامه را می کوبند، کوبین، شنگینه: دل مؤمنان را ز وسواس امانی / سر ناصبی را به حجت کدینی (ناصرخسرو: ۱۷ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس