کربق

لغت نامه دهخدا

کربق. [ ک ُ ب َ ] ( معرب ، اِ ) این کلمه معرب واصلش در فارسی کُربه است. ( المعرب جوالیقی ص 20 ). کُربَج. ( معجم البلدان ) ( از المعرب جوالیقی ). کلبه. خانه کوچک. ( فرهنگ فارسی معین ). || حانوت.( معجم البلدان ) ( المعرب جوالیقی ). حجره. دکان. ( فرهنگ فارسی معین ). || متاع دکان بقال. کربج.( یادداشت مؤلف ). رجوع به کربج ، کربه و کربک شود.

فرهنگ معین

(کُ بَ ) [ معر. ] (اِ. ) ۱ - کلبه . ۲ - حجره ، دکان .

پیشنهاد کاربران

در پارسی " کربک" در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.

بپرس