کرنش

/korneS/

مترادف کرنش: احترام، تعظیم، تکریم، حرمت، سلام

برابر پارسی: فروتنی، سرفرودآوردن

معنی انگلیسی:
bow, genuflection, obeisance, stoop, strain

لغت نامه دهخدا

کرنش. [ ک ُ ن ِ ] ( اِ ) کورنش ( در ترکی ). گورنیش ( در ترکی جغتایی ). سر فرودآوردن. تعظیم. ( فرهنگ فارسی معین ). سرفرودآوردن علامت خضوع را. بعلامت تکریم دوتا شدن. تعظیم کردن. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کرنش کردن شود.

فرهنگ فارسی

ماخوذازترکی:فروتنی، تواضع، سرفرود آوردن دربرابرشخص بزرگ
( اسم ) سر فرود آوردن تعظیم .

فرهنگ معین

(کُ نِ ) [ تر. ] (اِ. ) تعظیم کردن ، سر فرود آوردن در برابر بزرگان .

فرهنگ عمید

۱. فروتنی، تواضع.
۲. سر فرود آوردن در برابر شخص بزرگ.

فرهنگستان زبان و ادب

{strain} [ژئوفیزیک، شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی عمران] تغییر ابعاد یا شکل جسم براثر تنش

دانشنامه آزاد فارسی

کُرْنِش (strain)
در علم مواد، میزان تغییرشکل جسم درپی اِعمال نیروی تغییرشکل دهنده یا تنش است. این کمیت را به صورت نسبت میزان کشیدگی یا فشردگی جسم (تغییر طول، تغییر سطح یا تغییر حجم) به ابعاد اولیۀ آن نشان می دهند (← هوک،_قانون). ازجمله، کُرنش خطی را از تقسیم تغییر طول جسم بر طول اولیه اش به دست می آورند.

مترادف ها

obeisance (اسم)
تعظیم، تواضع، احترام، کرنش

پیشنهاد کاربران

این واژه مغولی است چنانکه واژه نوکر
در پارسی برابر اینها دها واژه زیباست
فروسری ( پیش "ف" ، زبر "س" )
در اصطلاح فیزیک، ( strain ) یا کُرنشبه تغییر در طول جسم جامد در هر جهت نسبت به طول آن جسم در همان جهت که در اثر اعمال نیرو ( تنش ) پدید می آید، گفته می شود و آن را با علامت{\displaystyle \epsilon }نشان می دهند. ε= δ/E
در پارسی " خمش " در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو.
خمیدن = کرنش کردن
باید توجه داشته باشید که این لغت ترکی جغتایی است . . . . . ترکی که خواستگاه و کانون ان خراسان بزرگ است. . . . . و در حوالی هرات اریانا . . . . افغانستان. . . . . .
ک هو

بپرس