کساد کردن


معنی انگلیسی:
to make dull

لغت نامه دهخدا

کساد کردن. [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) کاسد و بیرونق کردن. ناروا کردن. از رواج و رونق انداختن.

فرهنگ فارسی

کاسد و بیرونق کردن . ناروا کردن

مترادف ها

slack (فعل)
فرو نشاندن، ضعیف کردن، سست کردن، شل کردن، کساد کردن

فارسی به عربی

فترة الهدوء

پیشنهاد کاربران

بپرس