کسالت

/kesAlat/

مترادف کسالت: بیماری، درد، عارضه، مرض، ناخوشی، نقاهت

متضاد کسالت: سلامت

برابر پارسی: رنجوری، ناخوشی، بیماری

معنی انگلیسی:
affection, indisposition, malaise, weariness, slight illness, indolence

لغت نامه دهخدا

کسالت. [ ک َ ل َ ] ( ع اِمص ) کاهل شدن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). کاهلی. ( دهار ). گرانی در حرکت و سستی و آهستگی و سنگینی. || درماندگی و خستگی. || بیماری و رنجوری. آزردگی. دلتنگی. دلگیری. || گرفتگی و دل شکستگی. || آشفتگی. پریشانی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سستی، بیحالی، رنجوری وخستگی
۱ - ( مصدر ) بیمار بودن رنجوری داشتن . ۲ - درمانده بودن خستگی داشتن . ۳ - ( اسم ) بیماری رنجوری . ۴ - در ماندگی خستگی ( جسمی و روحی ) .
کاهل شدن یا آزردگی

فرهنگ معین

(کَ لَ ) [ ع . کسالة ] (مص ل . ) سستی ، بیماری ، رنجوری .

فرهنگ عمید

۱. سستی، بی حالی.
۲. رنجوری، بیماری.
۳. خستگی.

مترادف ها

disorder (اسم)
ژولیدگی، اشفتگی، بی نظمی، بی ترتیبی، اختلال، نابهنجاری، کسالت

illness (اسم)
سقم، خستگی، اهو، شرارت، مرض، ناخوشی، کسالت، بدی، بیماری، عارضه کسالت

فارسی به عربی

فوضی , مرض

پیشنهاد کاربران

بی حالی
بیماری
کسالت : [ اصطلاح پزشکی ] حالتی است که در فرد پدید می آید و طـی آن فعالیـت های اجتماعی وی مختـل می شود.

رنجوری
tiredness

بپرس