کله پاچه

/kallepACe/

معنی انگلیسی:
sheep's head and trotters

لغت نامه دهخدا

کله پاچه. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) کله پاچه از هر حیوانی. ( ناظم الاطباء ). مجموع سر و پاچه های حیوان ( مانند گوسفند ). ( فرهنگ فارسی معین ).
- کله پاچه شدن ؛ مضطرب و سراسیمه شدن. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کله پا شدن شود.
|| خوراکی که از کله و پاچه گوسفند سازند. طرز تهیه آن چنین است که موهای کله و پاچه را باآب آهک سوزانند و کله و پاچه را جوشانده داخل بینی و دهان گوسفند را پاک کنند و با چاقو تراشند و سپس با پیاز و شکنبه و شیردان بار کنند و یک قطعه دنبه و قدری گوشت گردن هم بدان علاوه نمایند. ( فرهنگ فارسی معین ). آبگوشتی که از سر و پاچه های گوسفند و جز آن سازند و گاه بر آن گوشت گردن و شکنبه گوسفند افزایند.طعامی که از کله گوسفند و پاچه آن کنند. شاخ دار. چشم دار . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- امثال :
موش چیست تا کله پاچه اش چه باشد ؟!؛ یعنی از شخصی کوچک توقعی بزرگ داشتن بیجاست.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - مجموع سرو پاچه های حیوان ( مانند گوسفند ) . ۲ - خوراکی که از کله و پاچ. گوسفند سازند . تهی. آن : مو های کله و پاچه را با آب آهک سوزانند و کله و پاچه را جوشانده داخل ینی و دهان گوسفند را پاک کنند و با چاقو تراشند . سپس با پیاز یا شکنبه و شیردان بار کنند و یک قطعه دنبه و قدری گوشت گردن هم بدان علاوه نمایند .

فرهنگ معین

( ~ . چِ ) (اِمر. ) نوعی غذا که از کله و پاچه چهارپایان حلال گوشت به ویژه گوسفند تهیه می شود.

فرهنگ عمید

۱. مجموع سر و پاچه های یک گوسفند.
۲. خوراکی آبدار که با کله و پاچۀ گوسفند تهیه می شود.

واژه نامه بختیاریکا

( کَله پاچه ) سر پا؛ سر پا کَلِه

پیشنهاد کاربران

نوعی غذای سنتی که از پختن سر و دست و پا و اندام های درونی ( گاهی سیرابی و شیردان ) گوسفند تهیه می شود. این غذا بسیار چرب و پرانرژی است.
واحد شمارش کله پاچه دست است و هر دست شامل یک کله و چهار پاچه می شود. آب این غذا نیز به عنوان پیش غذا به همراه نان خورده می شود و گاهی با آب نارنج خورده می شود. کله پاچه غذایی دیرپز است و طبخِ آن زمان زیادی طول می کشد.
...
[مشاهده متن کامل]

کله پاچه در ایران معمولاً در رستوران های خاصی به نام کله پزی یا طباخی سِرو می شود.
کله پزها تقریباً همیشه سر کار هستند. مواد اولیه صبح به دست طباخ می رسد. طباخ تا ظهر آن را پاک و آماده طبخ می کند و سرانجام از ظهر تا صبح فردا آن را می پزد. بر اساس یک سنت قدیمی، شب های پایانی ماه رمضان یا به عبارتی ۲۳ رمضان فروش کله پزها زیاد می شود و مشتریان بیشتری تمایل به خرید کله پاچه دارند.
این غذا معولا به عنوان صبحانه سرو می شود.

کله پاچه
در پاسخ به اوزرا باید بگویم :
1 - زبان فارسی جزو زبانهای هند و اروپایی است و هیچ ربطی به زبان عربی که جزو زبانهای سامی است ندارد.
2 - بیشتر واژه های استفاده شده در زبان ترکی وام گرفته از زبان فارسی است چونکه فارسها در این منطقه سکونت داشتند و بعدها قبایل عشیره ای ترک به این مناطق یعنی بخشی از ایران و ترکیه کنونی مهاجرت کرده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

3 - واژه �کله� فارسی بوده و به معنای بخش فوقانی سر می باشد و با واژه� کل� و� کچل� هم خانواده است و نیز واژه calvus در لاتین از این واژه گرفته شده است.
4 - �پاچه� نیز واژه ای است فارسی و �چه� به عنوان پسوند تصغیر برای� پا� به مفهوم پای کوچک می باشد.

کَلَپچ.
ساق البقر. [ قُل ْ ب َ ق َ ] ( ع اِ مرکب ) آن را بپارسی پاچه ٔ گاو خوانند. ( ریاض الادویه ) . چون آن را بسوزانند و بکوبند و بیاشامند نافع بود جهت خون رفتن شکم. ( اختیارات بدیعی ) .
ماهیچه ( ماچا ) ماچا بر وزن پاچا ( کله پاچه ) تورکی است. چون در عربی و لهجه هایش حروف گچپژ وجودندارد. حروف گچپژ مخصوص زبان تورکی است.
غذای چربی که معمولا برای صبحانه خورده می شود و سنگین هم هست
خیلی ها دوست ندارن ولی به نظر من خیلی خوشمزه است

بپرس