کمیته

/komite/

مترادف کمیته: انجمن، کمیسیون، مجمع

برابر پارسی: گروه

معنی انگلیسی:
committee, society

لغت نامه دهخدا

( کمیتة ) کمیتة. [ک َ ت َ ] ( ع اِ ) اصل چیزی : یقال اخذ بکمیتته ؛ ای اصله. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
کمیته. [ ک ُت ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) اجتماع اعضاء انتخاب شده در یک مجمع یا مجلس است که برای مطالعه و بررسی امر خاصی صورت می گیرد. ( از لاروس ).

کمیته. [ ک َ ت ِ ] ( اِخ ) دهی از بخش ساردوئیه است که در شهرستان جیرفت واقع است و 640 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

انجمن خصوصی، جرگه، عدهای برگزیده ازیک حزب یاجمعیت، انجمنی که برای مطالعه امورمالی یاعلمی وفنی تشکیل شود
ماخود از فرانسوی اجتماع اعضائ انتخاب شده در یک مجمع یا مجلس که برای مطالعه و بررسی امر خاصی صورت می گیرد.

فرهنگ معین

(کُ تَ یا تِ ) [ فر. ] ۱ - (اِ. ) انجمن ، حزب . ۲ - هیئتی از افراد که برای رسیدگی ، پژوهش ، اقدام یا تهیة گزارش در مورد کاری تعیین می شود، کارگروه (فره ).

فرهنگ عمید

۱. هیئتی از افراد که برای رسیدگی، تحقیق، و تهیۀ گزارش در مورد موضوعی به کار گمارده شوند.
۲. [منسوخ] در دورۀ جمهوری اسلامی، سازمانی که برای مبارزه با نیروهای ضدانقلاب و مفاسد اجتماعی تشکیل شد.

دانشنامه عمومی

کمیته (فیلم). کمیته ( به انگلیسی: The Committee ) نام یک فیلم نوآر مستقل سیاه و سفید بریتانیایی است که موسیقی متن ان توسط گروه پراگرسیو راک پینک فلوید نوشته شده است. این فیلم دربارهٔ ماجرای یک مرد بدون نام ( با بازی Paul Jones ) است.
عکس کمیته (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

واژه کمیته
معادل ابجد 475
تعداد حروف 5
تلفظ [komite]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [فرانسوی: comit�]
مختصات ( کُ تَ یا تِ ) [ فر. ]
آواشناسی komite
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
🇮🇷 همتای پارسی: کارگروه 🇮🇷
شاید نمونه های زیر به شما کمک کند:
کارگروه، انجمن، ستاد، شورا، کانون، دبیرخانه، نهاد، سازمان، تشکل، هیئت
انجام تیم= کمیته =تیم انجامی
همستار= کمیته
هسته= کمیته
کارگروه
کارگروه - کراد

بپرس