کنش کردن


معنی انگلیسی:
function

مترادف ها

act (فعل)
برانگیختن، عمل کردن، رفتار کردن، کنش کردن، کار کردن، جان دادن، روح دادن، اثر کردن، بازی کردن، نمایش دادن

فارسی به عربی

فعل

پیشنهاد کاربران

بپرس