کنکوس

لغت نامه دهخدا

کنکوس.[ ک َ ] ( اِ ) جن. ( ناظم الاطباء ). جنی. ( از اشتینگاس ). || دیو. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتینگاس ).

فرهنگ فارسی

جن . جنی

واژه نامه بختیاریکا

( کِن کوس ) قطعهای از قطعات گاو خیش

پیشنهاد کاربران

بپرس